شناسه خبر: 5854 | منتشر شده در مورخ: 1393/2/13 | ساعت: 08:42 | گروه: صفحه نخست |
سفرنامه
در جستجوی یاران (قسمت سی و سوم) |
استان مازندران قطعهای از بهشت ایران:
روز شنبه23 اردیبهشت 1391ماه هنگام اذان صبح وسایل را جمع و جور کردیم تا اول صبح به حرکت ادامه دهیم، نماز صبح را در بقعه متبرکه آقا سیدمحمد هشتکه اقامه نمودم. ساعتی قبل از طلوع آفتاب شهر زیبای گلوگاه را به مقصد شهر سرسبز بهشهر ترک نمودیم.
با خاطرهای نه چندان شیرین که شب گذشته برای ما رخ داده بود طبیعی بود که نشاط صبحگاهی را به صورت کامل نداشته باشیم!
آقامهدی حتی حاضر نشد عکسی را به رسم یادگار سفر در کنار بقعه داشته باشیم! موضوعی که هنگام تالیف مجموعه میثاق با شهدا کمبود آن کاملاً محسوس بود. به هر حال این هم یکی از مشکلات سفر بود زیرا در چندین مورد دیگر نیز با همین مشکل مواجه شده بودم ولی چون دوربین را آقامهدی تهیه نموده بود چارهای جز رعایت حقوق وی نداشتم .
تاسف خوردم چرا با وجود اینکه دوربین حرفهای آقامحسن حیدری دستم بود اما به اصرار آقامهدی برای سبکی بار از همراه داشتن آن محروم شدم! اشتباهی که به دلیل بیتجربگی موجب گردید تا بعضی از وقایع مهم سفر ثبت نگردد.
تعداد آبادیهای مسیر در استانهای شمالی بسیار زیاد و گاهی پیوسته است. چند روستا را قبل از طلوع آفتاب پشت سر گذاشتیم، اما به دلیل خلوتی جاده ترجیح دادیم توقف نداشته باشیم،
در فاصله 12 کیلومتری شهر بهشهر بقعه متبرکهای بنام امام زاده قاسم را پیش رو داشتیم، یک کیلومتر بعد به روستای کوچک ریحان آباد رسیدم.
با توقفی کوتاه در برابر11 شهید دفاع مقدس آبادی ادای احترام نمودیم. با 3 کیلومتر رکاب زدن به روستای قلعه پایان رسیدیم، مردمانی بسیار مهربان و زحمتکش که 10 شهید را برای دفاع از میهن اسلامی تقدیم کرده بودند.
3 کیلومتری خلیل شهر بقعه متبرکهای دیگر به نام امام زادهقاسم قرار دارد!
قبل از ورود به خلیل شهر روستای مهدیرجه با تقدیم 26 شهید قامت برافراشته بود ادامه مسیر دادیم تا به خلیل شهر رسیدیم. به نظرم خلیل شهر طی سالهای اخیر از سطح دهستان به شهر ارتقاع پیدا کرده است.
مدخل شهر تصویر بزرگی از روحانی نستوه شهید حجهالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد نصب شده بود، شهید هاشمی نژاد از مبارزان نستوهی است که اوایل انقلاب به دست مزدوران جیرهخوار استکبار به شهادت رسید. وی اولین شهیدی بود که شروع حرکت بر گلزار وی در داخل حرم مطهر ثامنالحجج (ع) حاضر شده بودیم.
ورودی خلیل شهر، 23اردیبهشت 1391
توقفی کوتاه در خلیل شهر داشتیم. بعد از ادای احترام به مقام والای شهدای دفاع مقدس شهر را به مقصد بهشهر ترک کردیم.
2 کیلومتر رکاب زدن ما را به روستای باسند که مدفن امامزاده یوسف میباشد رساند هوای ملایم صبحگاهی موجب تحرک و رکابزنی شتابزده شده بود زیرا آقای حسینمحمدی طی چند تماس مکرر برای استقبال و صرف نهار اعضای تیم دو نفره دعوت نموده بود،
شرط ادب حکم میکرد که علیرغم دور شدن از مسیر به میزان 50 کیلومتر دعوت صادقانه دوستی قدیمی را با کمال میل اجابت نمایم
خودم نیز بسیار مشتاق بودم تا بعد از سالیان فراق یک بار دیگر بر جبین هم سلولی وفادارم بوسهای نثار کنم. وی از آزادگان دلیر اردوگاه مفقودین تکریت 11 میباشد که مسئولیت بخشی از بنادر و دریانوردی منطقه ویژه اقتصادی بندرامیرآباد را عهدهدار است.
حسین نیز از طریق سایت سیدمحسن حیدری (تکریت11) در جریان سفر قرار گرفته بود، لذت بودن در کنار دوستانی صادق و وفادار در طول سفر نیروی مرا دو چندان میکرد و انگیزهام برای رسیدن به مقصد را تقویت مینمود.
ساعت 8 صبح وارد شهر زیبای بهشهر شدیم. رکابزنان برای زیارت قبور شهدا مستقیم به گلزار شهدای شهر (آرامستان بهشت فاطمه س) رفتیم، با تقدیم شاخه گلی بر گلزار شهیدی به نیابت از سایر شهدا ادای احترام کردیم. از اینکه فرصتی برای توقف و گشت و گذاری کوتاه در شهر نداشتیم متاسف بودم اما چارهای نداشتم و باید به موقع به بندر امیرآباد میرسیدیم.
گلزار شهدای بهشهر صبح شنبه 23/2/1391
از مسیر کمربندی به راهمان ادامه دادیم. در مسیر حرکت گوشی تلفن همراهی را که بر زمین افتاده بود یافتم. نمیتوانستم بیتفاوت از کنارش عبور نمایم آن را برداشتم خوشبختانه آسیبی به آن وارد نشده بود، تلفن متعلق به خواهری پرستار از کارکنان یکی از بیمارستانهای تهران بود لذا با چند تماسی که از روی شمارههای درج شده در آن بدست آوردم به عمه خانمپرستار دسترسی پیدا نمودیم،
آدرسی که وی برای دریافت گوشی ارائه داد را ساعتی قبل پشت سرگذاشته بودیم. امکان بازگشت با دوچرخه برای ما ممکن نبود از این رو مسیر پیش رو را برای وی شرح دادیم. قرار شد ورودی روستای حسینآباد گوشی را تحویل یکی از بستگانش دهیم، بهشهر را به سمت زاغ مرز ادامه مسیر دادیم.
5 کیلومتر رکاب زدیم تا به روستای قرهتپه رسیدیم، روستای کوچک و زیبایی که 10 شهید را برای صیانت از میهن اسلامی تقدیم کرده بود،
مسیر جاده امیرآباد به دلیل فعالیتهای راه سازی و تعریض جاده بسیار خطرساز بود همین موضوع نیز موجب کندی حرکت ما شده بود. چند کیلومتر گاه در قسمت خاکی رو و گاه در قسمت آسفالته رکاب زدیم تا به روستای حسین آباد رسیدیم، 20 لاله پرپر شده که در حسینآباد مدفون بودند مایه مباهات هر ایرانی وطن پرستی بود.
مسیر زاغ مرز، 23اردیبهشت 1391
با خانمی که قرار بود تلفن همراه را از ما تحویل بگیرد تماس گرفتیم اما وی مجدداً از ما خواهش نمود تا در روستای بعدی به نام للهزار کسی را برای دریافت تلفن بفرستد. 2 کیلومتر رکاب زدیم تا به روستای للهزار رسیدیم اما از پیک خبری نبود!
ما برای رسیدن به موقع در حال از دست دادن فرصت بودیم. خروجی روستا به بهانه صرف صبحانه در کنار مغازهای کوچک زیر سایهبانی توقف نمودیم بیش از نیم ساعت معطل شدیم همچنان از پیک خبری نبود. مجدداً تماس گرفتیم از وی خواستیم تلفن را بندرامیرآباد از آقای محمدی دریافت کند.
به دلیل اصرار زیاد وی منتظر پیک شدیم بلاخره با تاخیر زیاد، پیک که راننده تراکتوری بود برای دریافت تلفن مراجعه نمود و گوشی را تحویل وی دادیم اما دریغ از یک تشکر مصلحتی!
با آقامهدی کلی مزاح کردیم و از اینکه حداقل کتکی را بابت امانتداری نخوردهایم ساعتی را در طول مسیر به شوخی گذراندیم، مسیر جاده پیش رو بسیار باریک بود و رکابزدن را بسیار مشکل کرده بود با نهایت احتیاط بدون توقف رکاب میزدیم.
اندکی بعد به روستای کوچک زینوند رسیدیم، روستایی کوچک که مدفن 7 دریا دل عاشق و محب اهل بیت(ع) بود، لحظاتی بر مزار شهدای گلگون کفن روستای زینوند که در گلزار شهدای چهارده معصوم(ع) در مکانی بسیار باصقا قرار داشت توقف نمودیم و بعد از ادای احترام به تربت پاکشان به مسیر ادامه دادیم..
در جستجوی یاران علی قربان پور (علی فاروج)