پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 10359
با ترانه های سپید
یلدا
کمی آرام برو

کمی آرام برو,

شاید یک دم به بغض درونم بی اندیشی,

شاید آرام بروی,

چه بیمهابا گام بر کلبه ی مخروب دلم گذاشتی,

و چه خیالها که در اندیشه ی سبزم بود,

به امید طلوع عشقت پروازی دوباره باید آغاز کرد,

کمی آرام برو,

من هنوز مهتاج تو ام,

چه عاشقانه قدم بر دریای بیتلاطم دلم گذاشتی,

حال وجود مواج من رفتنت را نظاره گر است,

در خیال من نمیگنجد,

تو و رفتن!!!

تو و تخریب ساحل زیبای عشقم!!!

نه هرگز!!!

به دلت بگو نشنود,

میخواهم کمی خورد شوم,

برو و به زیر پایت نگاه نکن,

بگذار رد پای عشقت بر دل و جانم حک شود,

فقط کمی آرام برو,

شاید کمتر ویران شوم,

ای معشوق من,

ای یلداترین یلدای من,

چه راز و نیازی با خدا کردم و هیچ نگفت,

شاید او میدانست تو آمدی که بروی,

من از بینهایت عشق میگویم و تو از رفتنت,

نه چشم بینا دارم و نه پای دویدن,

ورنه به سوی تو بیمهابا باید آمد,

ای آسمان تو را چه شده امشب?

از چه مینالی?

تو آرام بگیر,

بگذار راحت برود,

قول میدهم بعد از رفتنش به وسعت آبیت اشک بریزم,

حال که میروی پوچ پوچ میشوم,

پس هرچه به یادگار داریم, با خود ببر,

پاییز را, خزان را,

همه و همه را,

فقط یک شب برای اشکهایم بگذار,

شب یلدا را بگذار و برو,

سفرت به خیر اما,

کمی آرام برو.

*سروده عباس قاسمی*


Page Generated in 0/0096 sec