شناسه خبر: 3867 | منتشر شده در مورخ: 1392/12/28 | ساعت: 18:04 | گروه: فرهنگ و هنر |
آزاد از رنگ تعلق/
10 درس آموزنده از شهید چمران+تصاویر |
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان 15 خرداد متولد شد.
تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز کرد و در مدارس دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. او در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا- بروکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید. چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از استادان دیگر شرکت می کرد.
در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت و از عناصر پر تلاش بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت ترین مبارزه ها و مسوولیت های او علیه استبداد و استعمار شروع شد.
پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 به همراه بعضی از دوستان مومن و همفکر خود رهسپار مصر شد و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را آموخت. بعد از وفات عبدالناصر دکتر چمران رهسپار لبنان شد تا پایگاه چریکی در آنجا تاسیس کند. وی هنگام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 21 سال هجرت، به وطن بازگشت و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب گذاشت.
وی در مقاطع مختلف، معاون نخست وزیر و در امور انقلاب دولت موقت، وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، نماینده امام خمینی ( ره) در شورای عالی دفاع و از فرماندهان جنگ های نامنظم بود. چمران سرانجام در 31 خرداد 1360 در دهلاویه به آرزوی دیرینش یعنی شهادت رسید.
بر خلاقیت و ابتکار خود تکیه کنید
تا وقتی که ما استقلال ذاتی و خودکفایی خود را تامین نکنیم، بازیچه قدرت های خارجی و سیاست های شوم استعماری باقی خواهیم ماند. فکر دنباله روی و تکیه به غرب و شرق باید از میان برداشته شود و مردم ما بر خلاقیت و ابتکارهای شخصی خود تکیه کنند و در راه خودسازی علمی و تکنیکی کشور خویش بکوشند و شخصیت و هویت فرهنگی خویش را باز یابند.
کتاب « بینش و نیایش »
ایثار کنید تا روحتان آرامش یابد
هنگامی که یک مسلمان با روش فکری و تربیتی اسلامی ایثار می کند، هدفش مال نیست بلکه خداست و کمال است. مال برای او وسیله است. وقف یکی از نمونه های ایثار در کشورهای اسلامی نظیر ایران است. هنگامی که کسی مسجد یا بیمارستانی وقف می کند، نه تنها خودش در وجدان خود احساس آرامش و سرور می کند، بلکه هنگامی که فرزندان و نسل های بعدی او هم از مقابل این مکان می گذرند، روحشان شاد می شود و افتخار می کنند.
کتاب « انسان و خدا »
در پناه حق و عدل از کسی واهمه نداشته باشید
هنگامی که انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند از کسی واهمه نمی کند و حق را کتمان نمی نماید. آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو می ریزند و هیچ کس جز خدا – فقط خدا – سلطنت نخواهد داشت. من آن آزادی را دوست دارم و از اینکه در دوره های سخت حیات آن را تجربه کرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبکی و ایثار و لذت روحی و معراج که در آن تجربه ها به آدمی دست می دهد حسرت می خورم.
کتاب « بینش و نیایش »
در سایه اسلام به سوی وحدت بروید
برای مبارزه با دشمن باید به سوی وحدت رفت و اسلام تنها راهی است که می تواند توحید نیروها را تامین نماید. در منطقه ما، مذهب های گوناگون، ملیت های متفاوت و اقوام مختلف زندگی می کنند و تکیه بر این عوامل بیشتر باعث تفرقه و تشتت می شود. فقط در سایه مکتب اسلام است که مذهب های گوناگون، تحت الشعاع قرار می گیرند و ملیت های مختف احساس هم رنگی و یگانگی با دیگران می کنند، زیرا اسلام با همه آنها یکسان و برادر وار عمل می کند، هیچ یک را بر دیگری برتری نمی دهد، معیارهای عالی تری را مقیاس سنجش قرار می دهد و اصولاً به همه احترام می گذارد و حقوق همه را به طور یکسان و عادلانه محفوظ می دارد، بنابراین دلیلی برای دشمنی و حساسیت و تفرقه و اختلاف باقی نمی گذارد.
کتاب « بینش و نیایش»
در خلال سختی و مشکلات تکامل یابید
ملتی که بزرگ ترین طاغوت ها را به زیر کشیده است و بزرگ ترین ارتش ها را شکسته، قادر است که بر مشکلات فرعی غلبه کند. وجود مشکلات برای تکامل یک نهضت ضروری است. آن را می پرورد و قوی می کند. سنت خدا بر این قرار داد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست آید. مردم در خلال سختی ها و مشکلات پخته و آزموده می شوند. آسایش و راحتی و موفقیت همیشه سستی و عقب ماندگی به وجود می آورد. غنی بودن و بی نیازی و پیروزی دائمی ایجاد فساد و طغیان می کند.
کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود »
تنها در مقابل خدا تسلیم شوید
در اسلام مسلماً ما دیکتاتوری را رد می کنیم. دیکتاتوری انسان بر انسان باید از بین برود. اساس خدا پرستی ما بر آن است که هیچ دیکتاتوری را و هیچ طاغوتی را نپذیریم و در زیر این گنبد از آنچه رنگ تعلق می پذیرد آزاد بشویم. بنابراین در مقابل تنها کسی که تسلیم می شویم و تعظیم می کنیم خدای لایزال است و بس.
کتاب « انسان و خدا»
برای شناخت خدا به قلبتان رجوع کنید
اگر کسی بخواهد به قدرت علم یا به قدرت منطق و فلسفه وجود خدا را اثبات کند، به بیراهه می رود. این حرف را نمی زنیم که علم را زیر پا بگذارید، خود من بیش از هر کس از راه علمی برای اثبات خدا حرف زده ام و حرف می زنم ولی ما از راه علمی فقط می توانیم امکان وجود خدا را بررسی می کنیم. محال است که به وسیله عقل یا به وسیله حس بتوان خدا را درک کرد، خدا را حس کرد. تنها راهی که وجود دارد قلب آدمی و اشراق و الهام است. خدای بزرگ هم در تعلیم و تربیت مسلمان ها از همین تکنیک استفاده می کند.
کتاب « انسان و خدا »
زندگی تان را اسیر مادیات نکنید
در دنیا آدم هایی هستند که به ظاهر زنده اند، نفس می کشند، راه می روند، حرف می زنند و زندگی می کنند اما از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلا اراده عوامل طبیعتند، در مقابل مرگ و حشت زده و زبونند، برای آنکه زندگی کنند. آنان به ذلت و اسارت تن در می دهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر می شوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنها را اسیر و برده می سازد. میلیون ها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم می گذارند و زندگی می کنند و می روند، از همین قماشند. بر اعمال آنها، هیچ نشانه ای مترتب نیست و آنها هیچ تاثیری بر عالم وجود ندارند، اگر چه زندگی می کنند، ولی مرده اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد.
کتاب « رقصی چنین میانه میدانم آرزوست »
کاری را که در آن تخصص ندارید نپذیرید
می گویند داشتن تقوا از تخصص واجب تر است، آن را می پذیرم اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.
اسیر و برده زندگی نشوید
انسانی می تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نشود، هیچ چیز حتی خود زندگی هم، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند، آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرا رسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدا حیات اخروی و تکامل بزرگ تر و مهم تری است. این انسان تا وقتی که زنده است به راستی زندگی می کند، از موجودیت خود لذت می برد و جسم مادی او وسیله ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست و چون از مرگ نمی ترسد، قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده و تعظیم می کنند.
کتاب « رقصی چنین میانه میدانم آرزوست »دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان 15 خرداد متولد شد.
تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز کرد و در مدارس دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. او در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا- بروکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید. چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از استادان دیگر شرکت می کرد.
در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت و از عناصر پر تلاش بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت ترین مبارزه ها و مسوولیت های او علیه استبداد و استعمار شروع شد.
پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 به همراه بعضی از دوستان مومن و همفکر خود رهسپار مصر شد و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را آموخت. بعد از وفات عبدالناصر دکتر چمران رهسپار لبنان شد تا پایگاه چریکی در آنجا تاسیس کند. وی هنگام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 21 سال هجرت، به وطن بازگشت و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب گذاشت.
وی در مقاطع مختلف، معاون نخست وزیر و در امور انقلاب دولت موقت، وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، نماینده امام خمینی ( ره) در شورای عالی دفاع و از فرماندهان جنگ های نامنظم بود. چمران سرانجام در 31 خرداد 1360 در دهلاویه به آرزوی دیرینش یعنی شهادت رسید.
بر خلاقیت و ابتکار خود تکیه کنید
تا وقتی که ما استقلال ذاتی و خودکفایی خود را تامین نکنیم، بازیچه قدرت های خارجی و سیاست های شوم استعماری باقی خواهیم ماند. فکر دنباله روی و تکیه به غرب و شرق باید از میان برداشته شود و مردم ما بر خلاقیت و ابتکارهای شخصی خود تکیه کنند و در راه خودسازی علمی و تکنیکی کشور خویش بکوشند و شخصیت و هویت فرهنگی خویش را باز یابند.
کتاب « بینش و نیایش »
ایثار کنید تا روحتان آرامش یابد
هنگامی که یک مسلمان با روش فکری و تربیتی اسلامی ایثار می کند، هدفش مال نیست بلکه خداست و کمال است. مال برای او وسیله است. وقف یکی از نمونه های ایثار در کشورهای اسلامی نظیر ایران است. هنگامی که کسی مسجد یا بیمارستانی وقف می کند، نه تنها خودش در وجدان خود احساس آرامش و سرور می کند، بلکه هنگامی که فرزندان و نسل های بعدی او هم از مقابل این مکان می گذرند، روحشان شاد می شود و افتخار می کنند.
کتاب « انسان و خدا »
در پناه حق و عدل از کسی واهمه نداشته باشید
هنگامی که انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند از کسی واهمه نمی کند و حق را کتمان نمی نماید. آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد و همه قدرت ها و حتی قداست ها فرو می ریزند و هیچ کس جز خدا – فقط خدا – سلطنت نخواهد داشت. من آن آزادی را دوست دارم و از اینکه در دوره های سخت حیات آن را تجربه کرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبکی و ایثار و لذت روحی و معراج که در آن تجربه ها به آدمی دست می دهد حسرت می خورم.
کتاب « بینش و نیایش »
در سایه اسلام به سوی وحدت بروید
برای مبارزه با دشمن باید به سوی وحدت رفت و اسلام تنها راهی است که می تواند توحید نیروها را تامین نماید. در منطقه ما، مذهب های گوناگون، ملیت های متفاوت و اقوام مختلف زندگی می کنند و تکیه بر این عوامل بیشتر باعث تفرقه و تشتت می شود. فقط در سایه مکتب اسلام است که مذهب های گوناگون، تحت الشعاع قرار می گیرند و ملیت های مختف احساس هم رنگی و یگانگی با دیگران می کنند، زیرا اسلام با همه آنها یکسان و برادر وار عمل می کند، هیچ یک را بر دیگری برتری نمی دهد، معیارهای عالی تری را مقیاس سنجش قرار می دهد و اصولاً به همه احترام می گذارد و حقوق همه را به طور یکسان و عادلانه محفوظ می دارد، بنابراین دلیلی برای دشمنی و حساسیت و تفرقه و اختلاف باقی نمی گذارد.
کتاب « بینش و نیایش»
در خلال سختی و مشکلات تکامل یابید
ملتی که بزرگ ترین طاغوت ها را به زیر کشیده است و بزرگ ترین ارتش ها را شکسته، قادر است که بر مشکلات فرعی غلبه کند. وجود مشکلات برای تکامل یک نهضت ضروری است. آن را می پرورد و قوی می کند. سنت خدا بر این قرار داد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست آید. مردم در خلال سختی ها و مشکلات پخته و آزموده می شوند. آسایش و راحتی و موفقیت همیشه سستی و عقب ماندگی به وجود می آورد. غنی بودن و بی نیازی و پیروزی دائمی ایجاد فساد و طغیان می کند.
کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود »
تنها در مقابل خدا تسلیم شوید
در اسلام مسلماً ما دیکتاتوری را رد می کنیم. دیکتاتوری انسان بر انسان باید از بین برود. اساس خدا پرستی ما بر آن است که هیچ دیکتاتوری را و هیچ طاغوتی را نپذیریم و در زیر این گنبد از آنچه رنگ تعلق می پذیرد آزاد بشویم. بنابراین در مقابل تنها کسی که تسلیم می شویم و تعظیم می کنیم خدای لایزال است و بس.
کتاب « انسان و خدا»
برای شناخت خدا به قلبتان رجوع کنید
اگر کسی بخواهد به قدرت علم یا به قدرت منطق و فلسفه وجود خدا را اثبات کند، به بیراهه می رود. این حرف را نمی زنیم که علم را زیر پا بگذارید، خود من بیش از هر کس از راه علمی برای اثبات خدا حرف زده ام و حرف می زنم ولی ما از راه علمی فقط می توانیم امکان وجود خدا را بررسی می کنیم. محال است که به وسیله عقل یا به وسیله حس بتوان خدا را درک کرد، خدا را حس کرد. تنها راهی که وجود دارد قلب آدمی و اشراق و الهام است. خدای بزرگ هم در تعلیم و تربیت مسلمان ها از همین تکنیک استفاده می کند.
کتاب « انسان و خدا »
زندگی تان را اسیر مادیات نکنید
در دنیا آدم هایی هستند که به ظاهر زنده اند، نفس می کشند، راه می روند، حرف می زنند و زندگی می کنند اما از خود اراده و اختیاری ندارند، آلت بلا اراده عوامل طبیعتند، در مقابل مرگ و حشت زده و زبونند، برای آنکه زندگی کنند. آنان به ذلت و اسارت تن در می دهند و در قفس احتیاجات کثیف مادی اسیر می شوند و قیود و حدود مادی مثل تار عنکبوت آنها را اسیر و برده می سازد. میلیون ها و میلیاردها مردمی که همه روزه به دنیا قدم می گذارند و زندگی می کنند و می روند، از همین قماشند. بر اعمال آنها، هیچ نشانه ای مترتب نیست و آنها هیچ تاثیری بر عالم وجود ندارند، اگر چه زندگی می کنند، ولی مرده اند، بین زندگی و مرگ آنها تفاوتی وجود ندارد.
کتاب « رقصی چنین میانه میدانم آرزوست »
کاری را که در آن تخصص ندارید نپذیرید
می گویند داشتن تقوا از تخصص واجب تر است، آن را می پذیرم اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.
اسیر و برده زندگی نشوید
انسانی می تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نشود، هیچ چیز حتی خود زندگی هم، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند، آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرا رسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدا حیات اخروی و تکامل بزرگ تر و مهم تری است. این انسان تا وقتی که زنده است به راستی زندگی می کند، از موجودیت خود لذت می برد و جسم مادی او وسیله ای برای روح او و شخصیت انسانی اوست و چون از مرگ نمی ترسد، قدرتمند است و دیگران در مقابل اراده و تعظیم می کنند.
کتاب « رقصی چنین میانه میدانم آرزوست »