فضاسازی علیه ایران از سوی غرب، به وسیله اهرم های رسانه ای زمینه سازی می شود. این مسئله، بیشتر در سینمای آمریکا اتفاق افتاده است. هالیوود در کنار انجام وظیفه اقتصادی خود برای آمریکا که ضامن سودی سرشار برای این کشور است، یک اهرم ایدئولوژیک هم هست، به طوری که دستگاه سینمایی آمریکا، همه جا و در همه عرصه های سیاسی، نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و ... همراه و جاده صاف کن کاخ سفید بوده است. از جمله می توان به این اشاره کرد که پیش از آنکه دولت آمریکا روی موضوع «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» متمرکز شود، این سینمای آمریکا بود که در فیلم ها و سریال هایی چون «آرگو»، «سپتامبرهای شیراز»، «میهن» و ... علیه این نهاد دفاعی ملت ایران، کار تبلیغاتی کرده بود.
تولید فیلم های ضدایرانی اما تنها به هالیوود محدود نیست. طی سال های اخیر کشورهای اروپایی نیز یک پای ساخت آثاری علیه کشورمان بوده اند. در این فیلم ها هم فرهنگ و تمدن کهن و کلاسیک ایران هدف قرار گرفته و هم دوران معاصر و به ویژه انقلاب اسلامی.
این فیلم ها در چارچوب نظریات «ادوارد سعید» اندیشمند فلسطینی درباره رسانه های غربی قرار دارد. سعید معتقد بود که تصویر خاورمیانه، آسیا و آفریقا در رسانه های غربی، شکلی از شرق شناسی تعبیر می شود. این تصویرسازی از شرق در رسانه های غربی بر اساس انگیزه ها و مقاصد استعماری و امپریالیستی شکل می گیرد. فعالیت سینمای غرب در برابر ایران و آسیای میانه که عمیقا ریشه در سنت شرق شناسی دارد، این بخش از جغرافیا را سرزمین هایی دوردست، پرتنش و اسرار آمیز با مردمی که بیشتر شبیه به اشباح هستند، نمایش داده است. بر اساس نظریات ادوارد سعید به طور خلاصه، سینمای غرب به دنبال دامن زدن به تصوری نژادپرستانه علیه مسلمانان و ایرانیان بوده است.
یکی از فیلم هایی که نژادپرستانه به تمدن درخشان ایرانی و اسلامی در آن موج می زند، «طبیب» نام دارد؛ فیلم «طبیب» محصول ۲۰۱۳ سینمای آلمان، روایتی از زندگی ابن سینا دانشمند و پزشک برجسته ایرانی است.
بدیهی ترین توقعی که از یک ساختار فرهنگی و علمی حرفه ای می رود، اتکا به عینیت و واقعیت های تجربی به جای تخیلات و خرافات است، اما عجیب است که سینمای کشورهای غربی، مثل آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس و ... که حرفه ای ترین نظام های سینمایی در جهان شناخته می شوند، هرگاه به کشورهایی مثل ما نگاه می کنند، همه اصول و قواعد علمی و استاندارد را زیر پا می گذارند. درست مثل فیلم «طبیب» که سازندگان آن حتی برای حفظ ظاهر هم که شده ذره ای به واقعیت های تاریخی وفادار نبوده اند.
از دوران باستان و زمانی که هرودوت یونانی علم تاریخ را بنیان گذاشت، تاکنون همیشه رسم بوده است که تاریخ نگاران غربی خود را محور و اصل جهان و تمدن دانسته و سایر تمدن ها را به رغم برتری بر خود، خوار و حقیر شمرده اند. این رسم، این بار در فیلمی تاریخی که آلمانی ها درباره دوران شکوفایی تمدن اسلامی و ایرانی و زندگی یک دانشمندان نام آور به نام حکیم ابوعلی سینا ساخته اند، جاری شده است.
داستان فیلم در زمانی اتفاق می افتد که اروپایی ها در اوج توحش و عقب افتادگی بودند و جهان اسلام به پیشقراولی ایرانیان، مهد علم و فرهنگ و هنر بود. گویی سازندگان فیلم «طبیب» نسبت به این برتری احساس حسادت شدیدی می کنند، چون در این فیلم برخلاف تاریخ، تصویری وحشیانه و بدوی از ایران در عصر طلایی اسلامی نمایش داده اند. مثلا در فیلم این گونه ادعا می شود که در ایران اگر متوجه می شدند که کسی مسیحی است، خونش را می ریختند! به همین دلیل هم شاگرد انگلیسی ابن سینا با وجودی که مسیحی است، در ایران خودش را یک یهودی معرفی می کند، این درحالی است که چنین ادعایی هرگز در تاریخ ثبت نشده است.
خنده دارترین ادعای فیلم «طبیب» این است که در آن نشان داده می شود همه شاگردان خوب بوعلی سینا یهودی بوده و شاگردان مسلمان او همه افرادی عقب مانده، خیانت کار، فاسد و شراب خوار بودند! در بی تفاوتی سازندگان آلمانی این فیلم نسبت به تاریخ همین بس که حیات ابن سینا همزمان با دوره سلجوقیان معرفی می شود، درحالی که او در دوران غزنویان زندگی می کرد. در تاریخ این گونه ثبت شده که ابن سینا در اثر بیماری قولنج از دنیا رفته، اما این فیلم مرگ او را خودکشی دانسته است! محل مرگ وی در همدان بوده، اما محل فوت ابن سینا در این فیلم، اصفهان است!
ادعاهای حقوق بشری غرب درباره ایران به این فیلم تاریخی هم رسوخ کرده است. مثلا در فیلم می بینیم که ابوعلی سینا به خاطر تشریح اجساد مردگان، از سوی علمای اسلامی به اعدام محکوم می شود. این بخش کذب آلود فیلم هم مطابق تمرکز دولت های غربی بر مسئله اعدام در ایران است. به طور کلی در فیلم «طبیب» برخلاف واقعیت، تصویری ضدعلم و مخالف عقلانیت از دین اسلام و روحانیت مسلمان به نمایش درآمده است.
در همین جهت تصویرسازی منفی از ایران، دولت انگلیس اما با سابقه طولانی دشمنی با ملت ایرن، علاوه بر راه اندازی شبکه های بی بی سی فارسی و «من و تو» برای بمباران رسانه ای ایران، اخیرا یک فیلم ضدایرانی را نیز تولید کردند. فیلم «۶ روز» ماجرای حمله به سفارت ایران در لندن در سال ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ شمسی) را روایت می کند؛ فیلمی که همزمان با جریان یافتن دوباره مسئله «تجزیه طلبی» در آسیای غربی و درست همجوار با ایران به موضوعی مرتبط با این مسئله پرداخته است.
این فیلم که محصول مشترک انگلیس و نیوزلند در سال ۲۰۱۷ محسوب می شود و هنوز مدت چندانی از اکران آن نگذشته نیز همچون سایر فیلم های ضدایرانی، با محوریت «تحریف» تاریخ شکل گرفته است. به طور مثال، در این فیلم روایت می شود که گروهی که به سفارت ایران حمله می کنند، تحت عنوان جنبش دموکراتیک آزادی عربستان معرفی می شوند و هدفشان آزادی اعراب بازداشت شده در ایران است. این درحالی است که آن افراد، وابسته به گروهکی موسوم به خلق عرب بودند و برای اهداف تجزیه طلبانه و منافع رژیم بعث عراق فعالیت می کردند.
در آن دوران، دولت انگلیس از این جریان و همه گروه های معاند و تجزیه طلب حمایت می کرد، اما در فیلم، این حقیقت اصلا فاش نمی شود. همچنین فیلم هیچ اشاره ای به این نمی کند که مهاجمان به سفارت ایران، تحت حمایت رژیم بعث عراق بودند و حتی سرکرده آنها از افسران ارتش صدام بود! همچنین متهم اصلی در این فیلم، گروگان گیرها نیستند، بلکه ایران است! از نگاه این فیلم، دولت ایران حتی حاضر نمی شود که برای نجات ایرانیان شاغل در سفارت کشورمان در لندن همکاری کند و در نهایت این دستگاه امنیتی انگلیس است که به شکلی قهرمانانه ایرانی ها را نجات می دهد!
در این میان روش فرانسه اما برای تولید فیلم های ضدایرانی، متفاوت با سایر کشورهاست. سیاست دولت فرانسه این بوده که به جای اینکه کارگردان های فرانسوی اقدام به تولید چنین آثاری کنند، از فیلم سازهای ایرانی برای ساخت آثاری علیه کشورمان استفاده کرده است. به طور مثال، دو فیلم ضدایرانی «پرسپولیس» و «خورشت آلو با مرغ» هر دو ساخته یک فیلم ساز ایرانی مقیم خارج از کشور هستند که با حمایت دولت فرانسه ساخته شدهاند. این دو فیلم، مصداق بارز ترور تصویری یک کشور، توسط نیروهای خود آن کشور هستند. هر دو فیلم، به شکلی غلیظ و غیرمنطقی و مفرط، مردم و فرهنگ کشور ما را هدف تهمت و توهین قرار دادهاند.
فیلم «شرایط» نیز از دیگر فیلم هایی است که توسط فرانسه و با کارگردانی یک ایرانی ساخته شده و به فرهنگ اسلامی مردم کشور ما حمله کرده است. فیلم «زنان بدون مردان» هم یک فیلم ضداسلامی دیگر درباره ایران است که باز هم توسط فیلم سازی از ایران است که با سرمایه گذاری مشترک فرانسه، آلمان و اتریش ساخته شده است. فیلم «رز سرخ» هم یک فیلم ضداسلامی و ضدایرانی دیگر با کارگردانی ایرانی است که دولت فرانسه در ساخت آن سرمایه گذاری کرده است.
اتفاقا این فیلم هم، فرهنگ مذهبی و اعتقادات دینی مردم ایران را نشانه رفته است. «نزدیکتر از آشنا» هم دیگر فیلم ضداسلامی ساخت فرانسه است که با تمرکز بر ازدواج موقت، هم دین اسلام را هدف توهین قرار داده و هم به نمایش تصویری دهشتناک علیه ایران پرداخته است.
همه اینها گویای این است که سینماگران غربی در روندی هماهنگ با دولت های خود، علاوه بر پیشبرد سیاست های خصمانه این دولت ها علیه جمهوری اسلامی ایران، تحریف و توهین به فرهنگ یک سرزمین را دستمایه رونق اقتصادی خود قرار داده اند. غربی ها چندین دهه است که صورت و شکل غارتگری خود را از راه تهاجم فرهنگی دنبال می کنند. آنان با ترویج الگوهای فرهنگی غیرواقعی و دورغین علاوه بر افزایش فشار علیه کشورهای مورد نظرشان، افکار عمومی دنیا را نیز به خدمت گرفته تا سبک و سیاق زندگی و به تبع آن اقتصاد خود را بر مردم دنیا تحمیل کنند و از این را به افزایش سرمایه بپردازنند.
این تجارت و کاسبی با اشباح است و غرب در برابر تاریخی از تحریفات علیه افکار عمومی دنیا باید پاسخگو باشد، یعنی باید در مجامع بین المللی این اقدامات غرب را مصداق بارزی از نقض حقوق انسان ها تلقی کرد. غربی ها انسان را از داشتن تصویری درست از واقعیت محروم کرده و فضایی از دروغ و توهین را بر اذهان جهانی مسلط می کنند.
کاسبی اشباح!
طی سال های اخیر کشورهای اروپایی نیز یک پای ساخت آثاری علیه کشورمان بوده اند. در این فیلم ها هم فرهنگ و تمدن کهن و کلاسیک ایران هدف قرار گرفته و هم دوران معاصر و به ویژه انقلاب اسلامی.