به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از بولتن نیوز؛ صنعت غلو و لاف و دروغگوئی خودستایانه از استعدادهای بالا و شناخته شده بخش غالبی از ایرانیان است.
مصداقاً وقتی «داریوش اقبالی» با گردنی افراشته در ترانه «سلام» برای «تخیل سلحشوری» وطن پرستان و باستان گرایان ایرانی با چنین مضمونی حماسه سرائی می کند که:
کجا چنگیز و تیمور و سکندر
توانای نبردت ای قلندر
(متن کامل را در کلیپ قابل استماع است)
و جماعتی جو زده نیز مشعوف از این «مبالغه مجعول» اشک شوق و غرور و رشادت و شیدائی می ریزند! چنین استعدادی موید تبحر بالای این بخش از ایرانیان در گریم خود و توانائی شان در خوانش معکوس از هزیمت های خود در تاریخ است.
تنها در این میان معلوم نیست چنگیز و تیمور و سکندر در تهاجم و تسلط شان به ایران چه جنایتی دیگری می توانستند مرتکب شوند که از انجام آن پرهیز کردند که اکنون این قشر از «ایرانیان جو زده» در تخیل افسانه توانمندی و سلحشوری و مجاهدت و جنگآوری ایرانیان در مقابل مقدونیان و مغولان و گورگانیان برای خود تاریخ سازی و قصه سرائی جعل می کنند!؟
اسکندر و مقدونیانش که دودمان امپراطوری هخامنشی با آن همه کبکبه و دبدبه و شکوه و جلال و صولت و عظمت را به باد یغما و چپاول داد و به بایگانی تاریخ اعزامش کرد!
چنگیز یک لاقبا هم به پشتوانه مشتی مغول بدوی و وحشی تر از خود، خاک ایران را به توبره کشید!
تیمور لنگ و وحوش تاتارش هم که مناره ها از جنازه ها در اصفهان و شیراز ساخت و طرفه آنکه بعد از فتح شیراز و کشتار آل مظفر، در مواجهه با حضرت «حافظ» مطعونانه خطابش کرد:
نیمی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتختهای خود را آباد و زیبا کنم و آنک تو سمرقند و بخارا را به خال هندویی میبخشی و حضرت «ایرانی صفتانه» پاسخ داد:
با همین بخششهای بیجا بود که به این فلاکت افتاده ام!
ابراز عجزی که تیمور را به رحم آورد و سلابه اش را در حق حافظ جایگزین صله کرد و شاعر را مدیون انعام خود ساخت!
حال متوهمین از رشادت هائی در مقابل مقدونیان و ایلخانان و گورکانیان می گویند که شواهد آن را تنها می توان در لاف سرائی امثال «داریوش اقبالی» یافت.
با چنین استعداد و تبحری در افسانه بافی معلوم نیست اگر ایران در مقابل تهاجم چنگیز و تیمور سکندر پیروز شده بود اکنون مواجه با چه حماسه سرائی های پژمان کوبی بودیم!
طنز تلخ ماجرا هم آنجاست که همین اعاظم (!) بی آزرمانه فرزندان خود را با اسامی اسکندر و تیمور و چنگیز که خونریزترین دشمنان ایرانیان بودند سجل می نمایند!
بیرون از خوشآیند یا ناخوشآیند ایرانیان واقعیت تاریخی موید آنست ایرانیان در طول تاریخ غالباً پرونده قابل افتخاری از مجاهدت و رشادت در دفاع از سرحدات سرزمینی شان ندارند.
در غالب هجوم های خارجی به ایران اعم از هجوم یونانیان که به سقوط هخامنشی منجر شد تا حمله اعراب که ره آوردش شکست و اضمحلال سلطنت ساسانی بود تا حمله مغول و تاتار و شکست تلخ صفویان از عثمانی در چالداران تا خاک بر سری سلطان حسین در مقابل «محمود افغان» و شکست های پی در پی عباس میرزا از روس ها و اشغال کامل نظامی ایران آن هم بدون کمترین مقاومت ارتش پهلوی در جنگ جهانی دوم در تمامی اینها ایرانیان برخوردار از هیچ دوسیه سلحشوری قابل دفاع و ظفرمندانه ای در مقابل اجنبی نبودند و نهایتا تن دادن به شکست فرجام همیشگی ایشان در مقابل تهاجم خارجی بوده.
این بیرون از معدود جنگ های هژمونیک و توسعه طلبانه و تجاوزگرانه مانند هجوم نادر به هند و کشتار و قتل عام وحشیانه هندو ها توسط سپاه نادر است که چنین جنگ هائی هم اساسا قابل دفاع و افتخار نیست و اگر جنگ هژمونیک و توسعه طلبانه بد است که بد است دیگر فرقی نمی کند این جنگ، تهاجم و جنایت ارتش آمریکا در ویتنام یا حمله هیتلر به دالان دانزیک در لهستان و یا لشکرکشی جنایتکارانه و غارتگرانه نادر به هندوستان باشد.
معدود موارد قابل وثوق و افتخار در پرونده رشادت های ملی ایرانیان در مقابل هجوم خارجی بازگشت به مواقعی دارد که عنصر دین توانسته در خرد جمعی ایرانیان برای دفاع سرزمینی شان نقش آفرینی کند که برش تاریخی جنگ 8 ساله عراق با ایران برجسته ترین و قابل افتخار ترین نمونه از سلحشوری ایرانیان در دفاع ازسرحدات سرزمینی و اعتقادات مذهبی و آئینی ایشان است.
جنگی که علی رغم تفوق سیاسی و بین المللی و نظامی عراق، ایرانیان با تکیه بر عنصر ایمان دینی و رهبریت مذهبی توانستند با افتخارآمیز ترین شکل ممکن برشی تحسین برانگیز از مجاهدت و سلحشوری خود را در حافظه تاریخ ثبت کنند.
این رویداد منحصر بفرد را می توان «تعامل از جنس تطابق» بین هویت اجتماعی ایرانیان به عنوان یک «متغیر مستقل» با حاکمیت سیاسی در قامت یک «متغیر وابسته» محسوب کرد که برآیندش جامعه و حکومت را به یک این همانی و هم پوشانی مستظهر به ثبات و آرامش و و وفاداری می رساند.
شدآیندی که بدلیل برخورداری از عمق و اصالت فرهنگی مبدل به رمز روئین تنی نظامی شده که تا اطلاع ثانوی محکوم به بقا است!