به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از میدان 72؛ محمد امین خلیل زاده: این روزهای حامیان حسن روحانی از صادق زیباکلام گرفته تا محمد خاتمی از سران فتنه مشغول پروژه بزرگنمایی رای حداقلی روحانی می باشند، و در همین راستا ضمن پیش گویی و تفسیر های که هیچ مبنای درستی برای ان وجود ندارد از وجود ” یک پیام ویژه از سوی مردم سخن می گویند” در همین رابطه نکاتی قابل ذکر است:
۱-خاتمی می گوید یک رای ۵۱ درصدی داشتیم و چند رای که مجموع ۴۷/۸ درصدی! نگاهی به آمار رسمی وزارت کشور نشان دهنده این است که روحانی دارای ۵۰/۷۰ درصد آرا می باشد.روحانی حتی نتوانسته یک درصد بیشتر از آرا لازمه برای ریاست جمهوری یازدهم را بدست بیارود، و اگر اختلاف ۲۵۰ هزار رای وجود نداشت روحانی قطعا در دور اول رئیس جمهور نمی شد. اختلاف ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار رای برای عدم رئیس جمهور شدن روحانی را رقبای وی می توانستند با شکایت ها و پیگیری های حقوقی و درخواست برای بازشماری آراء تا حد زیادی بی اثر کنند امری که اتفاق نیافتاد وگرنه اگر شخصیت های چون موسوی، کروبی در نامزدهای رقیب روحانی وجود داشت احتمال اینکه برخورد دیگری صورت بگیرد وضعیت تغییرکند وجود داشت، از طرف دیگر تجربه سال ۸۴ نشان داده لزوما کسی که در دور اول حائز اکثریت آراء می باشد در دور دوم اکثریت را بدست نمی آورد.
مسئله دیگری که در علوم سیاسی مطرح است به ” دیکتاتوری اکثریت” بر می گردد،حال انکه انکه این اکثریت که شکنندگی بالایش نیاز به اثبات ندارد که جای خود دارد، آیا خاتمی که مدعی توسعه سیاسی است از دیکتاتوری اکثریتٍ ضعیفی حمایت می کند؟
۲-خاتمی در ادامه می گوید”آیا رواست نمایندگانی که ۷ تا ۱۰ درصد آراء را بدست آورده اند خواسته های خود را به عنوان مردم بر دولت و جامعه تحمیل کند”
خاتمی در اینجا در واقع ساختار انتخاباتی کشور را زیر سئوال برده، ساختار اکثریت نسبی که در بررسی نوع رژیم های انتخاباتی مزایای زیادتری نسبت به دیگر انواع رژیم های انتخاباتی دارد چرا که تکثر گرایی بیشتر و امکان رای اوری گروهای کوچک تری را فراهم می کند، با این وجود خاتمی بخاطر ناخوشایند بودن مواضع نمایندگان مردم آیا باید ” تصمیم مجلس را که مبتنی بر رای اکثریت نمایندگان است را رای تفکیک شده ۷ تا ۱۰ درصدی هر نماینده بداند؟! مگر نمایندگان بصورت فردی تصمیم می گیرند؟ اساسا رای یک نماینده در مقابل رای ۵۰/۷۰ درصدی روحانی می باشد یا اراده جمعی نمایندگان در مقابل این رای می باشد؟
۳-خاتمی در ادامه می گوید:البته این را هم باید در نظر گرفت که متجاوز از سی درصد جامعه در انتخابات شرکت نکرد که اگر آنها شرکت می کردند، یقینا کفه به نفع این ۵۱ درصد بالا می آمد. حتی می توان گفت که بخش قابل توجهی از جامعه چیزهایی فراتر از آنچه آقای روحانی مطرح کرد، می خواستند و از این جهت شرکت نکردند؛ حتی کف خواسته هایشان در حد شعارهای مطرح شده نبوده است. زمان اصلاحات هم همینطور بود. به طور مثال اگر حدود هشتاد درصد مردم شرکت کردند، آن بیست درصد کسانی بودند که احساس می کردند حتی کف خواسته شان در شعارها و رویکرد افراد موجود مطرح نیست. منظور این است که اکثریت جامعه ای که این روش، منش و رویکرد را نمی پذیرد از ۵۱ درصد بسیار بالاتر است. آیا سزاوار است کسانی که بر فرض از ۷ تا ۱۰ درصد جامعه ما نمایندگی می کنند، حق داشته باشند که خواسته های خود را تحمیل کنند یا جلوی خواسته های اکثریت بایستند؟ ”
خاتمی در اینجا اقدام به پیشگوی نسبت به دیدگاه کسانی که رای نمی دهند کرده است، امری که غیر علمی و بیشتر ادعای روانی می باشد.خاتمی به درستی اشاره می کند که عده ای در زمان اصلاحات رای ندادند حتی در دور دوم خاتمی هم که اقدامات ساختارشکنانه زیادی از سوی دوستان خاتمی صورت گرفت این مشارکت صورت نگرفت، اما در سال ۸۸ چندین میلیون به صحنه انتخابات امدند که در طول تاریخ جمهوری اسلامی رای نداده بودنند و نتیجه رسمی انتخابات نشان می داد که بصورت عقلانی این آراء اکثریتش متعلق به فردی است که در چارچوب نگاه خاتمی قرار ندارد.مشکل نگاه خاتمی این است که ارای غیر فعال را مساوی اپوزیسیون می داند اگر این چنین بود موسوی سال ۸۸ به این استندات باید رای می اورد چرا که به کمک رسانه های ضد انقلاب که در هر انتخاباتی خواستار تحریم بودنند و این دفعه خواهان مشارکت به نفع موسوی و غیر احمدی نژاد بودنند باید این آراء به سبد او می رفت نه دکتر احمدی نژاد.
اگر تحیلی درست آراء غیر فعال را داشته باشیم می بینیم با افزایش میزان کارایی دولت نهم میزان مشارکت سیاسی هم افزایش پیدا کرد، در واقع امید به بهبود وضعیت بوجود امد،موضوعی که در سال ۹۲ به دلیل حذف گزینه جریانی که نماد این کارامدی بود به کاهش میزان مشارکت انتخاباتی ۱۳ درصدی (سال ۸۸ مشارکت ۸۵ درصد و سال ۹۲ .۷۲درصد بود) نسبت به انتخابات ریاست جمهوری دهم که به پیروزی دکتر احمدی نژاد منجر شد، انجامید.
۴-نکته دوم عدم حضور نماینده جریان حاکم در این انتخابات می باشد، در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نماینده جریانی که توانست سال ۸۸ قریب به ۲۵ میلیون رای را از آن خود کند سخن گفتن از مفهوم “پیام مردم در ۲۴ خرداد” امری مضحک بنظر می آید، وقتی که بزرگترین مدعی انتخابات بر خلاف همه انتخابات های قبلی حق در معرض انتخابات قرار گرفتن را نداشت و از سوی رای آوری هرکدام از نامزدهای انتخاباتی دوره یازدهم را می شد تفسیر به ” تغییر خواهی” نمود سخن گفتن از ” لزوم دریافت پیام ۲۴ خرداد” هیج وجهی ندارد.