یکی از وظایف مهم که حضرت حق به صراحت در قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) در روایات خود بر والدین تکلیف نموده و به آن اشاره دارند بحث تربیت صحیح فرزندان میباشد.خداوند در قرآن مجید سوره اسراء آیه 24 یکی ازمقامات والای والدین را مقام تربیت نام برده است و آنها را با عنوان (( ربیانی صغیرا )) یاد نموده است این در حالیست که تمامی مفسرین و مترجمین قرآن از این عبارت به عنوان اشخاص تربیت کننده یا مربی یاد نموده اند. اعطای این مقام از جانب خداوند بر والدین هم مایع مباهات است و هم رسالت و وظیفه والدین را در قبال نحو اجرا و اطاعت این امر الهی دارای اهمیت را دو چندان می کند. امر تعلیم و تربیت دارای زوایای گوناگون می باشد که تحلیل و بررسی همه آنان در این یادداشت ممکن نیست. نکته ای که نگارنده قصد کرده این موضوع است بنا بر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) و بزرگان دین بررسی کند: والدین در مواقعی که فرزندان مرتکب خطا یا جرم می شوند نحو برخورد و تعامل باید چگونه باشد؟؟
خداوند در قرآن مال و فرزندان را وسیله ای برای آزمایش قرار داده است. در آیه وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ؛(انفال- 28) نکاتى به چشم مىخورد که نشان مىدهد آزمایش مال و فرزند بسیار سخت و جدّى و پیروز شدن در آن بسیار مهم است، اوّلاً آیه با جملهى « واعلموا » آغاز شده که هشدار است. ثانیاً کلمهى «انّما» نشان مىدهد که آزمایش با مال وفرزند چون و چرا ندارد و حتمى است. ثالثاً خود مال و فرزند فتنه شمرده شدهاند، نه آنکه وسیله آزمایش وفتنه باشند. حضرت على علیه السلام فرمودند: «لایقولنّ احدکم الّلهم انّى اعوذ بک من الفتنة لانّه لیس احد الاّ و هو مشتمل على فتنة»، هیچ کس از خداوند دورى از فتنه و آزمایش را نخواهد، زیرا همهى مردم بدون استثنا دچار آن مىشوند، بلکه دورى از لغزش و انحراف در آزمایشات را از خدا درخواست کند. آنگاه حضرت دربارهى علّت و فلسفهى امتحانهاى الهى فرمود: تا راضى از ناراضى مشخص شود و عوامل سعادت و شقاوت هرکس در اعمال او مشخص گردد علاقهى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مىکشد. «لا تخونوا... و اعلموا...» و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مىشود.
قران کریم و سیره زندگانی اهل البیت (ع) و بزرگان دین سرشار است از حکایتها ، آزمونها و امتحانهای الهی که در تقدیر بزرگان قرار داده شد و البته سربلندی و پیروزی این بزرگان از این آزمون الهی از همه مهم تر بود. یقینا داستان فرزندان ناخلفی همچون قابیل فرزند آدم (ع) ، پسر نا خلف نوح نبی ، فرزندان یعقوب پیغمبر برادران نا خلف یوسف ، جعفر کذاب فرزند امام هادی (ع) ، ابراهیم یکى از فرزندان امام کاظم (ع) و دهها مورد دیگر نمونه ای از سربلندی والدین در نحو برخورد با فرزندان خطاکار و مجرم را می توان یاد کرد نکته ای که از این حکایتها و اتفاقات می توان سرمشق گرفت و الگو قرار دارد نوع و نحو برخورد والدین در برخورد با فرزندان ناخلف می باشد.
مولا علی (ع) به عنوان الگوی کامل برای تمام شیعیان و مخصوصا کارگزاران حکومت اسلامی در نهج البلاغه نامه چهل و یکم خطاب به یکی از استاندارن خود در مورد نحو برخورد با فرزندان خود درصورتی که خطایی انجام دهند میفرماید: که اگر این عمل(سوئ استفاده از بیت المال ) از حسن و حسین سر میزد با آنها کاری میکردم که روی خوش از من نبیند . این نوع رفتار از مولای متقیان همیشه سرلوح زندگی شخصی حضرت امام (ره) و رهبری و بعضی از علمایی انقلابی و متدین در این 36 سال از انقلاب اسلامی به خوبی روشن میباشد.
امام (ره) با تاسی به همین سیره و روش در نحو برخورد با خطا و جرم فرزندان، در سال 59 وقتی شنید سیدحسین خمینی در مشهد در دفاع از بنیصدر سخنرانی کرده و مردم در اعتراض به او حملهور شدند و وی دست به اسلحه برد دستور دادند انتساب وی به بیت امام نباید سبب ملاحظه و تبعیض در برخورد با وی از سوی نیروهای انتظامی گردد، تصریح نمودند سید حسین خمینی تحتالحفظ به تهران بازگردانده شود و اگر دست به اسلحه خود زد او را با تیر بزنند.
یکی از بارز ترین نمونه ها در این خصوص نحوه برخورد آیت الله محمدی گیلانی در قبال دو فرزند ناخلف خود می باشد که در جریان بلوای منافقین در خرداد سال شصت ، به همراه عده زیادی از منافقین دستگیر شدند. فرزندان ایشان گرفتار تیغ عدالت پدر شده و نهایتا حضرت آیت الله خود شخصا آنها را محاکمه و حکم اعدام را صادر نمود.
آیت الله حسنی امام جمعه ارومیه در مورد خبر اعدام رشید حسنی (پسر بزرگ آیتالله حسنی) که پس از پیروزى انقلاب ناگهان به گروه سیاسى سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد،می گوید “وقتى خبر اعدام رشید را شنیدم، چون به وظیفه خود عمل کرده بودم هیچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب با هیچ شخصى ولو پسرم باشد، شوخى ندارم و با هیچ احدى در این مورد عقد اخوتى هم نبستهام. هنوز هم اگر یکى از فرزندانم بر ضدانقلاب و رهبرى خداى ناکرده فعالیت کند، همان کارى را خواهم کرد که با رشید کردم.”
اما بعنوان آخرین نمونه میتوان به آیت الله خزعلی اشاره کرد که در مورد فرزندش مهدی خزعلی که در فتنه هشتاد و هشت حضور محوری پر رنگی داشت اعلام برائت جست و فرمود : مدت مدیدی است پسرم مهدی خزعلی از راه مستقیم منحرف شده درست در خط مقابل قرار گرفته هر چه نصحیت میکنم و برای هدایتش متوسل به اولیای خدا میشوم اثر نمیکند…. دیگر کاسه صبرم لبریز شده، دیگر با او صحبت نمیکنم و حرفهای نامناسب او را بر نمیتابم.
ملت انقلابی عزیز همیشه در صحنه ما بدانند او از ما جدا هست و هر چه از من نقل کند، نپذیرند. با من ارتباطی ندارد.
البته بودند در این میان علما و مسئولین جمهوری اسلامی چه بسیار پدرانی که حب به فرزند در نفس آنها غلبه کرد و آنها را به وادی تاریکی کشاند و نتوانستند از میان اجرای عدالت و فرزندان پا در مسیر حق بگذارند و متاسفانه حامی و پشتیبان فرزند خطا کار خود شدند. دفاع آیت الله طالقانی از فرزندش مجتبی طالقانی ارتباط با مارکسیست شدن وی در جریان گرایش بخشی به سازمان مجاهدین خلق، یا دفاع آیت الله منتظری از باند جنایتکار مهدی هاشمی ، یا دفاع آیتالله حسن لاهوتی دو پسر یعنی حمید و سعید لاهوتی که به به سازمان مجاهدین خلق محلق شدند را نام برد.
حال بار دیگر تاریخ ورق خورد و یکی از مسئولین جمهوری اسلامی بنا بر حسب حب فرزندان مجرم و ناخلف خود، زبان به حمایت و پشتیبانی از فرزندان خطاکار خود برداشته است و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی را به بی عدالتی متهم می کند. علی اکبر هاشمی رفسنجانی که زمانی جزء یاران امام و مبارزین انقلاب شناخته می شد بعد از دوران ریاست جمهوری مخصوصا در انتخابات سالهای 84 و 88 رفته رفته از آرمانهای امام و انقلاب فاصله گرفته و در این چند سال اخیر متاسفانه در زمین معاندین و مخالفین جمهوری اسلامی نقش آفرینی می کند. سرگذشت پدران و فرزندان ناخلف در طول تاریخ برای ایشان درس عبرتی نشد و امروز با اعتراض به دستگاه قضایی در نحو بر خورد با فرزندان خطاکارش برگ تاریکی در صفحه زندگانی خود برای آیندگان می نگارد.
باشد که شاید این اواخر عمر عاقبت بخیر گردد.