به گزارش شبکه خبری هزاره سوم، آنچه از اظهارات مقامات غربی بهویژه در ایام پس از مذاکرات هستهای و تؤافق وین بهدست میآید مبین این معناست که این مذاکرات درواقع گام نخست پروژهای از پیش طراحیشده برای تغییر رفتار منطقهای ایران بوده است. سخنان مقامات کشورهای غربی پس از توافق و رفت و آمدهای آنها به خصوص مقامات آمریکایی به منطقه برای حل ظاهری مسائل و درگیریهای مبتلا به حوزه غرب آسیا نیز حاکی از امید آنها به این تغییر است و حتی سفر وزیر امور خارجه ایران به بعضی کشورهای همسایه مثل قطر و کویت نیز ازسوی آنها در راستای همین هدف تفسیر شد. در این میان رسانههای غربی و کارشناسان اندیشکدههای آنها که همواره مهرههای کاملا همسو با مقامات خود بودهاند، عزمی استوار برای تبدیل کردن این تلاش به مطالبه و خواست نخبگان و عموم مردم داشتند.
اما در گیر و دار مباحث مطرح شده درباره مهار قدرت ایران در منطقه غرب آسیا، آرام آرام زمزمههایی از تلاش دوباره آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران در رسانهها و اندیشکدههای غربی شنیده میشود که البته این صداها در روزهای اخیر بیش از پیش به گوش میرسد.
از میان موارد بیشمار منتشر شده سایتهای غربی در این باره میتوان به گزارش «متیو مک کینس»، کارشناس «اندیشکده امریکن اینترپرایز» در تاریخ 2 مرداد ماه (تنها چند روز پس از تؤافق وین) اشاره کرد که در بخشی از تحلیل خود نوشت: «رئیسجمهور اوباما امیدوار است که وارد کردن ایران به جامعه جهانی، دولت ایران را به تعدیل رفتار و تبدیل شدن به «قدرتی مسئول» در منطقه وادار کرده و نهایتا ماهیت خود رژیم را هم دستخوش تغییر کند.» نشریه «واشنگتن اگزماینر» نیز 31 مردادماه با بیانی آمرانه خطاب به مقامات آمریکایی نوشت: «سیاست درست در قبال ایران باید تعهد صریح آمریکا برای تغییر نظام در ایران از طریق رویکرد «صلح از دریچه قدرت» باشد.»
عطش سیریناپذیر آمریکا برای تغییر نظام ایران
تغییر نظام ایران همواره هدف مشترک تمام رؤسای جمهور آمریکا بوده و تنها اختلاف آنها با یکدیگر نه در هدف، بلکه در تاکتیک و شیوه براندازی است. این مسئله برای باراک اوباما و دولت دموکرات او نیز صادق است و تحرکات جاری غرب نشان از تلاش دموکراتها برای رسیدن به این هدف البته با شیوهای متفاوت از دولت جمهوریخواه قبلی آمریکا دارد.
برخلاف دولت جورج بوش که قائل به نابودی عراق از طریق جنگ و پس از آن حمله نظامی به ایران بود، دولت اوباما معتقد به نفوذ آرام به درون ایران به مدد کمکهایی از داخل کشور و استفاده از ابزارهای نرم مانند فرهنگ، علم و ... و در نهایت براندازی تدریجی کشور است. در این رابطه میتوان به اظهارات «دن گلازبروک»، تحلیلگر انگیسی 16 مرداد ماه در مصاحبه با «راشا تودی» درباره طرح اوباما برای ایران اشاره کرد. این تحلیل طرح اوباما برای ایران را مانند راهبرد او برای لیبی توصیف کرده و بیان میکند «تحریمها را برمیداریم، جای پا پیدا کرده، بازرگانی و تعامل ما بازگردانده شده و از این طریق میتوانیم افرادمان را (در ایران) قرار دهیم و در نتیجه به آرامی برای تضعیف آنها تلاش میکنیم.»
در این بین آنچه جالب بهنظر میرسد توجه به این نکته است که هرچند طرح آمریکا برای براندازی لیبی به شیوهای جامعتر و دقیقتر، در سال 88 در ایران به اجرا درآمد، اما با وجود بودجه کلان هزینه شده از سوی آمریکا و برنامهریزیهای دقیقی که از حداقل چهار سال قبل از آن صورت گرفته بود، با شکست سنگینی مواجه شد. ولی تحرکات غربیها در دوسال اخیر که بهویژه پس از اعلام توافق در 23 تیرماه شدت بیشتری گرفته است نشان از امید دوباره آمریکا به نقشه شوم نابودی ایران دارد.
با وجود آنکه براندازی نرم، راهبردی کاملا تعریف شده در سیاست خارجی آمریکا است و این کشور آن را بارها روی کشورهای مختلف آزموده و اغلب پیروز بوده است، ولی اینکه چرا ایالات متحده باید همان طرح شش سال پیش را دوباره در ایران اجرا کند میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد که از آن جمله میتوان به تغییر شرایط سیاسی کشور نسبت به شش سال گذشته و همچنین معطوف شدن توجه بخشی از نیروهای امنیتی و نظامی ایران به درگیریهای منطقه اشاره کرد. در کنار این، بهنظر میرسد آمریکا این بار سعی خواهد کرد با رفع اشکالات طرح اجرا شده در گذشته، بیگدار به آب نزند.
از موارد مشابهت رویدادهای این روزها با برنامههای سالهای منتهی به فتنه 88 میتوان به رفت و آمدهای خاص دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک به درون یا بیرون از کشور اشاره کرد. این رفت و آمدها، یادآور برنامهای به نام «تبادل نفرات و گروهها» است که ماهیت و هدف آن با افشای اسناد وزارت امور خارجه آمریکا از سوی سایت ویکی لیکس در 7 آذرماه 89 آشکار شد. طی این برنامه که در حوزههای علمی و فرهنگی دنبال میشد، دانشجویان، اندیشمندان و گروههای مختلف ایرانی برای تحصیل و یا شرکت در برنامههای علمی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی مختلف به آمریکا سفر میکردند و برعکس اندیشمندان و گروههای علمی، فرهنگی و ... از آمریکا به بهانههای مختلف مانند شرکت در کنفرانسهای علمی و یا آموزش در حیطههای متفاوتی مانند دموکراسی و حقوق بشر، حقوق زنان و... عازم ایران میشدند. تحلیل محتوای این برنامهها بر خلاف ظاهر فرهنگی یا علمی آنها، در واقع تلاش غرب برای استحاله فرهنگ ایرانی- اسلامی مردم ایران و تغییر تدریجی تفکر ایرانیان نسبت به آمریکا را نشان میداد.
طی چند ماه اخیر سفر هیئتی از دانشگاههای آمریکا به ایران در خرداد ماه و در گرماگرم مذاکرات هستهای که برآیند آن تهیه طرحی موسوم به «طرح آموزش عالی ایران» برای گسترش گفتوگوی علمی بین ایران و آمریکا بود و همچنین سفر چند ماه پیش یک گروه 100 نفره از زنان ایرانی مؤسسات مردم نهاد به همراه شهین دخت مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان برای شرکت در نشست کمیسیون مقام زن در نیویورک در 23 اسفند (14 مارس) و نیز سفر هفتههای آتی گروهی از اندیشمندان ایرانی ناسا به بهانه رفع بحران آب، شواهدی از سفرهای هم سنخ با برنامه تبادل هستند.
البته خبرنگاران که از عناصر محوری پروژه «نفوذ» هستند و میتوانند در جمعآوری اطلاعات نقشی اساسی بازی کنند و رابط مخالفان بیرون و درون کشور باشند، در برنامه تبادل جایگاهی خاص دارند. در این رابطه سفر اخیر تیم خبرنگاران شبکه خبری بدسابقه بیبیسی نیز که از ظاهر تولیدات آنها پیداست این روزها باز هم به براندازی نظام جمهوری اسلامی دل خوش کردهاند میتواند با نیت نفوذ، کسب اطلاعات و ارتباطگیری تفسیر شود. لازم به تذکر است که کیم گاتاس، خبرنگار این شبکه که مدتی پیش همراه این تیم خبری به ایران آمد، در آمریکا، پوشش دهنده اخبار وزارت امور خارجه این کشور است، وزارتی که عموما طراحی و اجرای کامل عملیاتهای براندازی را بر عهده دارد و به طور خاص مسئول طرح و برنامهریزی انقلاب رنگی ایران در سال 88 و اعطای کمکهای مالی به ضدانقلاب بود.
علاوه بر این شواهد، در خارج از کشور نیز «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا، مدتی پیش در کمیسیون روابط خارجی سنا گفته بود با اپوزیسیون ایران در ماههای گذشته دیدارهایی داشته است. و حال این سؤال مطرح است که چرا کری همزمان با مذاکره با تیم مذاکره کننده ایران با مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور نیز دیدار کرده است؟!
از سوی دیگر، این روزها سفر هیئتهای تجاری مختلف به ایران که به طمع کسب منافع بیشتر از بازار اقتصادی کشور در حال رقابت با یکدیگرند، چشمگیرترین رویداد در عرصه روابط غرب و ایران است و حتی فیلیپ هاموند، وزیر امور خارجه انگلیس نیز دلیل بازگشایی یکباره سفارت کشورش را در ایران عقب نماندن از قافله تجاری دیگر کشورها عنوان میکند.
این حجم از سفرها در شرایطی صورت میگیرد که هنوز آینده برجام روشن نیست و نه تنها دو کشور به مرحله عمل به تعهدات خود نرسیدهاند بلکه رد یا تأیید توافق در مجلس شورای اسلامی، شورای عالی امنیت ملی ایران و کنگره آمریکا در هالهای از ابهام قرار دارد. آنچه به وضوح روشن مینماید این است که ارتباط اقتصادی غربی با ایران تنها بخشی از هدف آنهاست و در شرایط فعلی کشور، این گروهها بهترین روش نفوذ به درون کشور هستند چرا که پس از سالها تحریم سخت علیه ایران سفر این هیئتهای تجاری پس از توافق کاملا طبیعی به نظر میرسد و جای هیچ شکی برای افکار عمومی باقی نمیگذارد.
از میان این سفرها، سفر لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه به ایران بیش از همه سؤال برانگیز است. کشور ما هیچ گاه روابط حسنهای با فرانسه نداشته و به طور خاص فرانسه هیچ گاه حداقل در پرونده هستهای، جانب ایران نبوده است. اینکه این کشور در این شرایط به یکباره تصمیم به ارتباط با ایران گرفته است، جای بسی تعجب دارد و مهمتر از این، بازگشایی سریع سفارت انگلیس، در شرایطی که تقریبا این کشور از همه مطالبههای قبلی خود از ایران مانند پرداخت غرامت به جهت حمله به سفارتش گذشت، نمیتواند تنها به دلیل عقب نماندن از کشورهای دیگر در بعد اقتصادی اتفاق افتاده باشد. خصوصا اینکه نوع ارتباط آمریکا و انگلیس در رابطه با ایران کاملا روشن است.
با این اوصاف جای هیچ شکی باقی نیست که در پس ظاهر تجاری این سفرها اهداف دیگری نهفته است و برای کشور ما که فتنه 88 را پشت سر گذاشته، به مثابه یک زنگ خطر جدی است. در این مدت بعضی رسانههای خارجی که عمدتا مخالف مشی سیاسی حاکمیت آمریکا هستند نیز این مسئله را هشدار دادهاند. «اندرو کوریبکو» روزنامهنگار آمریکایی در 23 مرداد در پایگاه تحلیلی «گلوبال ریسرچ» نوشت: «ایران در نتیجه این توافق بیش از هر زمان دیگری در خطر انقلابهای رنگی قرار دارد.»
انتخابات ایران؛ بسترساز تکمیل پازل دشمن
بررسی مواضع غرب نسبت به انتخاباتهای پیش رو در ایران، لزوم توجه به هشدارها در این زمینه را بیشتر نشان میدهد. بهویژه اینکه از مسائلی که غرب پس از توافق بر آن تأکید دارد استفاده جریان اصلاح طلب از توافق برای پیروزی در انتخاباتهای پیش رو به خصوص در دو انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی است و این رویکرد در سخنان و اقدامات مقامات غربی کاملا مشهود است. از جمله جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا که به فاصله کوتاهی پس از اعلام توافق، در شورای روابط خارجی دلنگرانی خود را در این باره اینگونه ابراز کرد که: «چه کسی میداند که در انتخابات چه میشود؟ اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند و توانستند با غرب مذاکره کنند و به نتیجه برسند، به نظرم به دردسر جدی میافتند!»
فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلیس نیز 15مردادماه در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه سعودی الشرق الاوسط چاپ لندن درباره این موضوع گفت: «ما باید امیدوار باشیم اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر [در دنیا] ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کنند.»
در کنار مواضع غربیها در اینباره، بعضی اظهار نظرها در ایران نیز نشان از آن دارد که برخی اصلاح طلبان درون کشور نیز توافق را ابزاری برای موفقیت خود در انتخاباتهای آتی میبینند. از بارزترین آنها سخنان معصومه ابتکار در مصاحبه با بیبیسی است که گفته بود: «توافق اتمی «اهرمی» در اختیار اصلاحطلبان در ایران در مقابل سایر گروههای سیاسی کشور قرار میدهد.»
این اظهار نظرات و اظهاراتی مشابه این از سوی مقامات غربی در کنار سخنانی که گهگاه از درون ایران ابراز میشود نشان از طراحی نقشه جدیدی برای ایران دارد که توافق هستهای، پیش مقدمه آن است.
با وجود آنکه هنوز معلوم نیست این بار طرح دقیق آمریکا برای براندازی چیست ولی شرایط فعلی کشور به همراه معادلات پیچیده منطقه هوشیاری بیش از پیش یکایک مسئولین را میطلبد و جا دارد مسئولین کشور با اتحاد بیشتر و پرهیز از تفرقه زمینههای بروز فتنهای دیگر را از بین برده و با سخنانی که گاهی رنگ و بوی متفاوتی دارد، خواسته یا ناخواسته آب در آسیاب دشمن نریزند.