«در قدیم الایام فردی به عنوان فرماندار از طرف حاکم وارد شهری شد تا زمام امور را در دست گیرد. وقتی وارد حمام عمومی شهر شد در کمال تعجب مشاهده کرد مردان آن شهر وقتی برای شستشو وارد حمام می شوند از لُنگ استفاده نمی کنند! به آنها تذکر داد که این کارشان خلاف عفت عمومی و نوعی بی حیایی محسوب می شود. به مردم شهر دستور داد از این به بعد هر کس بدون لُنگ وارد حمام شود، هم باید ده قِران جریمه بدهد و هم پنجاه ضربه شلاق بخورد تا به نحوی این رسم بد برچیده شود. جارچی ها در سطح شهر فریاد زدند و فرمانِ فرماندار را ابلاغ کردند. مردم که اینگونه حمام رفتن را جزو رسم و رسوم آبا و اجدادی خود می دانستند، از دستور فرماندار برآشفتند و از این دستور سرپیچی کردند. فرماندارِ شجاع، چند نفر از آنان را تأدیب و جریمه کرد تا کم کم این رسم غلط برچیده شد. تقریباً همه دستور را پذیرفتند به جز یک پیرمرد که بدون لنگ وارد حمام شد. بعد از استحمام او نزد فرماندار آوردند. هم ده قِران از او گرفتند و هم پنجاه ضربه شلاق بر پشتش نواختند. هنگام رفتن گریه می کرد. از او پرسیدند: به خاطر جریمه گریه می کنی یا به خاطر شلاق ها؟ گفت: به خاطر هیچکدام! پس چرا گریه می کنی؟ به خاطر این می گریم که مجبور شدم یکی از رسم و رسومات اجداد و پدرانم را زیر پا بگذارم!»
رسم و رسوم امروزهٔ خیلی از ما مثل این پیرمرد لجباز است. به دستورات دین مبین اسلام عمل نمی کنیم و به یک سری رسم و رسوم غلط و من درآوردی چسبیده ایم. دوره دورهٔ آخرالزمان است. چنان مثل کرم ابریشم دور خود پیچیده ایم که داریم خفه می شویم. فقرای ما صبور نیستند و برای غنی شدن به هر دری می زنند! اغنیای ما به فکر زیردستان خود نیستند و برای پولدارتر شدن، تلاش های مضاعف می کنند و برای غنی تر شدن از کسب مال حرام ابائی ندارند، بیشتر همّ و غمّ شان شکم شان شده است، یا به عبارتی پیشِ شکم ها رو در بایستی دارند! پوشیدن چادر برای دختران جامعه نوعی عیب و با آرایش بیرون رفتن و دوست پسر داشتن نوعی تجدد و پیشرفت محسوب می شود. وقتی دختر بچه های کوچک چادر به سر می کنند، آنان را مسخره می کنیم! بعضی از ما صحبت های روشنفکرنماهای غرب زده را نصب العین قرار داده و توصیه به حجاب را نوعی فضولی در کار بچه ها تلقی می کنیم!
اگر دقت کنیم، نوک تیز پیکان هجمه های فرهنگی هم به طرف خانواده ها و مخصوصا زنان و دختران خانواده است. متأسفانه در دورهٔ آخرالزمان خانواده ها به فکر امور مادی فرزندانشان هستند ولی به فکر دین بچه هایشان نیسنتد. به نظر می رسد دشمنان دین و فرهنگ این جامعه به ما می گویند: «شما بچه هاتان را از خانه به خیابان بکشانید، ما خودمان تربیت شان می کنیم!» و متأسفانه شاهدیم که آنها چقدر موفق بوده اند و چقدر استادانه عمل کرده اند! چادرها را از سر دختران ما برداشتند و آنها را مانتویی کردند و الآن هم دارند آنها را بلوز و شلواری می کنند! از آرایش های آنچنانی هم نمی گویم، خودتان به عینه در جامعه می بینید. به نظر شما امام زمان(ع) این روزها از دست یهودی ها و مسیحی ها عصبانی است یا از دست ما شیعه ها؟
یکی از گرفتاری ها ما در دوره ی آخرالزمان این است که دارای رفتارهای زیکزاکی هستیم. می آییم مجلس امام حسین(ع) و روضه، اشک می ریزیم، عروسی هم که می رویم با نامحرمان مخلوط می شویم و می رقصیم! با افراد فاسد خوش و بش می کنیم و به افراد متقی التماس دعا می گوییم. خلاصه یکرنگ نیستیم. رشوه می گیریم، ربا می خوریم، برای مجلس امام حسین هم شام و ناهار می پزیم.
واقعاً در این هجمهٔ عظیم فرهنگی در آخرالزمان چه باید کرد؟ چه کنیم تا بچه های ما در این سیل خروشان غرق نشوند؟
جواب خیلی ساده است. باید خودمان عامل خیر باشیم. باید آنچه را آرزو می کنیم بچه هایمان بشوند، خودمان عمل کنیم. خانم مصطفوی دختر امام می گفت: امام هیچ وقت به ما نمی گفت نمازتان را اول وقت بخوانید. او همیشه نمازش را اول وقت می خواند ما هم نماز اول وقت خوان شدیم!
مثالی دیگر: خانمی که برای خرید از سبزی فروشی که با ماشین در کوچه ها سبزی می فروشد با لباس داخل خانه و چادری نازک دم در می دود و سبزی می خرد. دختر بچهٔ این مادر به این نتیجه می رسد که مسئلهٔ حجاب بیشتر یک شوخی است تا یک دستور دینی!
باید تلاش کنیم فضای خانه ای که در آن زندگی می کنیم یک فضای الهی باشد و یاد خدا مرتب در آن استمرار داشته باشد. فضای خانهٔ یک مسلمان باید فضایی قرآنی باشد. خانه ای که ۲۰۰۰ تا شبکهٔ ماهواره ای در آن فعال باشد، می تواند خانهٔ ذکر باشد!؟ آیا غفلت در این خانه ها زیاد نمی شود؟ خانواده ها باید شرایطی را فراهم کنند که خرج دینداری در آن خانه وجود داشته باشد. باید خود را مقید کنیم همانطور که به راحتی برای خوراک و پوشاک بچه هایمان خرج می کنیم به همان اندازه هم برای تقویت دین بچه هایمان هزینه کنیم…