بعد از بالا و پایین شدنهای زیاد، بالاخره دیشب، سی و دومین جشنوارهی فیلم فجر هم تمام شد. جشنوارهای که میشد توی آن انواع فیلمها را دید: از حامی فتنه تا راوی فرات، از چ چمران تا پدیدهای به نام شیار ۱۴۳٫ هرچند به نسبت تعداد فیلمهایی که وارد جشنواره شدند، فیلم خوب کم داشتیم اما همین تک و توک فیلم خوب به ما میگوید که اگر سینماگر ما کاربلد، مردمشناس و دردمند باشد، میتواند دل بیننده را ببرد. بگذریم…
برسیم به اختتامیهی سی و دومین جشنوارهی فیلم فجر که مثل افتتاحیهاش چندتا حاشیه داشت. گذشته از تکهپرانیهای چندتا از عوامل ساخت فیلمها در موقع گرفتن سیمرغ که فکر میکردند الان دارند خیلی سیاسی حرف میزنند، شاید اصلیترین نکتهی مراسم دیشب، ذبح حاتمیکیا بود. حاتمیکیایی که از سر ندیدن فیلم شیار ۱۴۳ توسط هیئت داوران و مجریان جشنواره، انتقادهای تندی کرد. انتقادهایی از روی انقلابیگری و درد دین داشتن. که البته مگر میشود مومن انقلابی باشی و هزینهاش بار گردنت نشود. سیمرغ نگرفتن حاتمیکیا، شاید هزینهی اعتراض انقلابی او بود، اما برای کسی که دعا کرده تا در بستر گرم و نرم نمیرد، اینها که چیزی نیست.
اما نکتهی دوم مراسم اختتامیه، تبلیغ دائمی دولت یازدهم و شعارهایش بود که واقعا از یک جایی به بعد خیلی توی ذوق میزد. تصورش را بکنید: دبیر جشنواره، رئیس سازمان سینمایی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس دفتر رئیس جمهور که به عنوان نمایندگان رسمی دولت پشت میکروفن رفتند مدح دولت کردند. و آنقدر این قضیه خستهکننده شد که سر سخنرانی آقای وزیر، کف و دست بود که به نشانهی “بابا دیگه تمومش کن!” نثار ایشان شد.
لابهلای مراسم هم که یک کلیپ چندپاره از بازیگران سینما پخش شد. کلیپی که پُر بود از “روحانی متچکریم” خودمان. و به علاوه کنید، سخنرانیهای صاحبان سیمرغ که بازهم در ستایش دولت جدید گفتند و بعضیها را هم که جو گرفت و جایزهی خود را به آقای رئیس جمهور تقدیم کردند. سر جمع، آنقدر در این مراسم از دولت یازدهم و اعتدال و امید و تدبیر و … گفتند ما بعضی وقتها شک میکردیم که مراسم اختتامیهی جشنوارهی فیلم فجر است یا همایشی برای تبلیغ دولت.
اما نکتهی دیگر این مراسم که نه تنها بیربط با موضوع بالا نیست بلکه این دو، دو روی یک سکهاند، فوران بیانصافی در بعضی سینماگران و البته برخی مدیران بود. یکی از این میگفت که در هشت سال گذشته خیلیها اجازهی کار نداشتند و الان اجازه پیدا کردهاند، دیگری از این میگفت تا چند وقت پیش همه چیز خیلی سیاه و از روی بیمحبتی بود ولی الان همه با هم دوستند. یکی از فیلمها توقیفی و حرفهایی که اجازهی گفتنش را نداشتند گفت و کسی هم آمد همهی اینها را با هم گفت. خلاصه این که هشت سال پیش ایران یک دورهی مشابه قرون وسطی را طی کرده و الان با روی کار آمدن دولت یازدهم که شش ما از عمرش نمیگذرد، هوای خانه دیگر دلگیر نیست.
چند وقتیست آرزو داریم که در یک فضای خالی از هیجان، مناظرهای بین دستاندرکاران قرون وسطای هشت سال گذشته با موعودان پیشرفت و سعادت همین شش ماهه برگزار شده تا تکلیف بعضی از این بیانصافیها معلوم شود. خیلی دوست داشتیم که یک خبرنگار از ما در سالن مراسم اختتامیه حضور داشت و از چند نفر از این هنرمندان و مدیرانی که تا این اندازه همه چیز را سیاه و سفید میبینند میپرسید که:
ببخشید، میشود اسم چندتا از کارگردانهای ممنوعالکار در این هشت سال را ببرید؟ اینکه بعضیها خودشان خودشان را سانسور کردند به دولتها ربط دارد؟ و اصلا مگر چند کارگردان بودند که مبتلا به خودسانسوری شدند؟ آیا تولید بیش از هزار فیلم سینمایی در هشت سال گذشته،این را نشان نمیدهد که تنوع کارگردانها بالاتر از حرفها و ادعاهاییست که شما دارید؟
و یا ممکن است بفرمایید کدام موضوع بوده که دربارهاش فیلم نساختهاید؟ از سکس و خشونت و توهین به مقدسات ساختید تا نفی جمهوری اسلامی. آنهم در دولتی که ادعای احیا کردن ارزشهای انقلاب اسلامی را داشت. بله، اگر منظورتان این است که دوست داشتید تصویر برهنهی گلشیفته فراهانی در یکی از سالنهای سینمای ایران به نمایش درمیآمد حق با شماست. دولت قبلی از این جهت خیلی طالبانی فکر میکرد.
خیلی جالب است. در حالی که در هشت سال گذشته یکی از اصلیترین نقاط مورد انتقاد بچه حزباللهیها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولتهای نهم و دهم و رویکرد آنها در قبال فعالیت کسانی بود که هیچ نسبتی با انقلاب و دین و اخلاق اجتماعی نداشتند، کسانی که هرکاری دلشان خواست کردند، با کمال وقاحت میگویند هشت سال پیش هیچ چیز خوب نبود. معلوم است برای شما چه چیزی خوب است. این که … استغفرالله
خلاصه اینکه دیشب عیار شخصیتی خیلی از مدعیان انسانیت مشخص شد. آنهایی که تا دیروز دم از عدم مداخلهی سیاست در هنر میزدند، دیشب چه پاچهخواری که از دولت نکردند. در انتها باید گفت: از سینماگران و مدیران فرهنگی که این همه بیانصافند، برای جمهوری اسلامی آبی گرم نمیشود. دوستان حزباللهی، باور کنید یکی از خطوط مقدم جنگ امروز، همین سالنهای سینماست. اگر من و تو در اتاقمان بنشینیم و فقط به چشمهای معصوم حاج همت زل بزنیم، این خط که نفسهای آخرش را میکشد فرو میریزد. پس تا دیر نشده بلند شو، یاعلی…