سرانجام کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران سفر کرد و از اینجا مستقیما به عمان رفت، جایی که گفته میشود اولین سنگ بنای توافق به اصطلاح برد – برد ژنو که برای فرار از نیاز به تصویب مجلس شورای اسلامی «برنامه اقدام مشترک» خوانده میشود، در آنجا گذاشته شد.
کاترین اشتون، زن کمصلاحیتی که با همت عالی تونی بلر، نخستوزیر جنجالی انگلیس به سمت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ارتقا یافت و صاحب سالانه صدها هزار دلار درآمد شد، در سفر خود به تهران حاشیههایی آفرید که انتقادات تندی را برانگیخته است. اگرچه برخی سایتها یا رسانههای زنجیرهای که در لفافه همچنان از فتنه ننگین ۱۳۸۸ حمایت میکنند، تلاش دارند که این انتقادات را کماهمیت جلوه داده و آبشخور آنها را عدهای قلیل معرفی کنند، اما دستکم روشن است که اقدام اشتون در دیدار با یکی از فعالان فتنه ۸۸ جدیترین تقابل را از زمان آغاز بهکار دولت یازدهم بین دستگاه دیپلماسی این دولت و مجلس شورای اسلامی بهعنوان نهاد قانونگذاری کشور ایجاد کرده است.
یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس صراحتا از احتمال طرح سوال از محمدجواد ظریف و حتی استیضاح وی سخن گفته است و شخص دیگری از همین کمیسیون ابراز داشته که مجلس اعتماد خود را به دستگاه دیپلماسی دولت روحانی از کف داده است. در همین حال کمیسیون مزبور بیانیهای صادر کرده و در این بیانیه انتقاداتی جدی به این وزارت خارجه محبوب رسانههای جریان غالب غربی وارد کرده است.
با این حساب و در آستانه دور دوم مذاکرات جامع ایران و ۱+۵، روشن است که وزارت خارجه در بد دردسری افتاده است و بالاخره برخی اهمالها و شاید شیطنتها که حتی در دوران اصلاحات هم دیده نمیشد، غیض و غضب شدیدی را در دیگر نهادهای قدرت ایران برانگیخته است. شاید اکنون برخی از معاونین محمدجواد ظریف که به مواضع متعادلتر شناخته میشوند مجبور باشند که وارد عمل شده و اندکی با فن بیان شیوای خود از این خشم بکاهند. رکورد جالبی برای یک وزارت خارجه محسوب میشود که تنها ظرف ۷ ماه این همه انتقاد برانگیخته باشد، بخش عمدهای از برنامه هستهای کشور را تعلیق کرده باشد (بنابر اذعان گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی) و در برابر همه اینها ۴٫۲ میلیارد دلار پول گرفته باشد، البته به علاوه قول دریافت مقداری دارو و غذا در برابر پولهای بلوکه شده و چند مورد جزئی دیگر. اینها همه در حالی است که تحریمهای اصلی بانکی و نفتی بر جای خود باقی است و «دیوید کوهن»، معاون وزارت خزانهداری آمریکا چون سگی نگهبان با دندانهای تیز، هرکه به ساختار تحریمها نزدیک شود را با پارسهای گوشخراش فراری میدهد! البته دیوید کوهن همه ماجرا نیست. هر چند روز یکبار یکی از مقامات آمریکایی از رئیسجمهور گرفته تا سخنگوی کاخ سفید یا وزارت خارجه، ایران را میهمان تندترین الفاظ میکند و سخن از برچیده شدن بخشهایی از برنامه هستهای کشور و حتی برنامه موشکی ایران بر زبان میآورد و در مقابل تنها پاسخ دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم اینهاست: «سازنده نیست»، «مصرف داخلی دارد»، «توهم است»، «کمکی به روابط نمیکند» و جملاتی از همین دست.
این ادعا مطرح شده است که دیدار خانم اشتون با نرگس محمدی، فعال فتنه ۸۸ دیداری برنامهریزی شده نبوده است و وزارت امور خارجه از آن بیاطلاع بوده است. این در حالی است که «مایکل مان»، سخنگوی اشتون ابراز داشته که تمام دیدارهای اشتون برنامهریزی شده بوده است و شخص نرگس محمدی هم به آن اذعان کرده است. از آن گذشته خیلی بعید بهنظر میرسد که مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا یکباره از جلوی چشمان تشریفات وزارت خارجه و مامورین امنیتی غیب شده باشد و سر از سفارت اتریش درآورده باشد و بهصورت کاملا تصادفی، خانم نرگس محمدی هم آن شب به سفارت اتریش رفته باشد! محاسبات دیگری هم احتمالا در کار بوده است چرا که اتریش کمترین مراودات تجاری را در بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا در ایران دارد و همچنین کمترین تعداد اتباع را در کشورمان دارد. بنابراین حتی در صورت خدشه وارد شدن به روابط دو کشور، هزینه چندانی از جهت اقتصادی و … بهوجود نمیآمده است. از سوی دیگر زمان سفر مقارن با روز جهانی زن انتخاب شده و دیدارها هم با فعالان زن برنامهریزی شده است!
* انتقاداتی قابل تامل
در این میان، برخی رسانههای منتقد دولت، نکات قابل تاملی را هم در خصوص اتفاقات سفر خانم اشتون به تهران مطرح کردهاند. این در حالی است که طبق معمول انتظار نمیرود این انتقادات از سوی دولتمردان جدی تلقی شود.
برخی از این رسانهها به دولت هشدار دادهاند که در شرایط اختلاف شدید بین روسیه و اتحادیه اروپا بر سر ماجرای اوکراین، شایسته نبود که سفر مسئول هماهنگی سیاست خارجی اتحادیه اروپا در چنین برههای از زمان انجام شود چون توان چانهزنی ایران در مذاکرات هستهای را با استفاده از این اختلاف پایین میآورد. در همین حال به دولت این هشدار هم داده شد که با این اهمال اجماع ملی را در آستانه دومین مذاکرات جامع هستهای خدشهدار شده است.
از سوی دیگر، ادعاهای حقوق بشری مطرح شده توسط کاترین اشتون در سفر به تهران هم انتقاداتی را برانگیخت. «هادی محمدی»، کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی در این خصوص نوشت: «موازی شدن مباحث هستهای با برنامه هوشمند و هدفمند غرب در موضوعات حقوق بشری که اساساً صلاحیت ورود به آن را ندارند، یک راهبرد آشکار در سیاستهای غربی است و مایکل مان هم تأکید دارد که برخی تحریمهای ایران در مورد شخصیتهای ایرانی با مبنای حقوق بشری است.»
وی میافزاید: «اگر چنین است، چرا مقامات مذاکرهکننده چندین بار تأکید کردهاند که مذاکرات با طرفهای غربی، صرفاً هستهای است؟ خانم اشتون برای سفر به تهران که تقریباً فاقد زمینهها یا ضرورتهای بحث هستهای است، برای دیپلماسی توریستی به تهران آمده یا اینکه اساساً از حضور یک مقام اروپایی در تهران مشعوف شدهاید؟ یا اینکه اشتون به تهران با برنامه روشن و برنامهریزی شده و هماهنگ شده و کاملاً موازی و مرتبط با روندهای هستهای در تهران حضور یافته است؟ باید به این سؤال پاسخ داده شود که آیا اگر ما مباحث دیگری مانند حقوق بشر با غربیها نداشته باشیم، مباحث هستهای به پیش نخواهد رفت؟»
همین سوالات است که قطعا دستگاه دیپلماسی دولت محترم را در مخمصه بدی گرفتار کرده است. پاسخ دادن به این سوالات کار آسانی نخواهد بود آن هم با خشم شدیدی که اکنون در طیف اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایجاد شده است.
از دیگر سو، نشانه دیگری که بر جدی بودن طرح مباحث حقوق بشری بر ضد جمهوری اسلامی ایران دامن میزند، بیانیه بان کیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد پس از دیدار اشتون از ایران است که به صراحت به دولت روحانی بهخاطر عدم تحقق وعدههای حقوق بشری تاخته است. یکی از خواستههای آقای بان، آزادی میرحسن موسوی و مهدی کروبی، سران فتنه ۸۸ است که واکنش تند مشاور امور بینالملل مقام معظم رهبری را برانگیخت. «علیاکبر ولایتی»، اعلام داشت که این موضوع ربطی به دبیر کل سازمان نداشته و وی را دبیر کلی ضعیف خطاب کرد.
به هر حال، بهنظر میرسد این دیدگاه منتقدین در خصوص گسترده شدن جبهه حقوق بشری در مواجهه با ایران از احتمال صحت فراوانی برخوردار است. گستردگی این جبهه خبر از ناکارآمدی کسانی میدهد که در مواجهه با نقدها، بهجای پاسخ به نقد، به ناقد حمله میکنند.
* پیام خطرناک دیدار اشتون با نرگس محمدی
کاترین اشتون همانطور که در اتحادیه اروپا تقریبا حائز جایگاهی سمبلیک است، بهخاطر موقعیتش در تیم مذاکرهکننده ۱+۵ با ایران، به سمبل این تیم نیز تبدیل شده است. ظاهر این مذاکرات بیانگر آن است که ۱+۵ قصد دارد سوءتفاهمات هستهای با ایران را حل کند و برداشت ایرانیان از این مذاکرات نیز عموما همین است.
حالا تصور کنید که سمبل این مذاکرات در تهران، به دیدار کسانی میرود که «سمبل تلاش برای تغییر نظام سیاسی» (Regime Change) در ایران هستند. این چه پیامی میتواند داشته باشد؟
آیا چنین دیداری به این معنا نیست که مذاکرات هستهای از سوی طرف غربی نه که با هدف رفع سوءتفاهمات یا به قول وزیر خارجه دولت روحانی، با هدف پایان دادن به یک بحران غیرضروری دنبال نمیشوند بلکه گامی از یک برنامه راهبردی هستند که در نهایت باید به تغییر سیستم حکومتی در ایران بینجامد. این دیدگاه در غرب کمطرفدار نیست که مذاکرات هستهای باید به نتیجه برسند تا طیفهایی خاص در ایران تقویت شوند. این طیفهای خاص هم برای ایرانیان کاملا شناخته شدهاند و حتی اکنون برخی سمتها را بر عهده دارند.
* احتمالی آزاردهنده
صحت یک احتمال هم در این میان خالی از وجه نیست هر چند که ترجیح میدهیم فعلا آن را چندان مورد تاکید قرار ندهیم. اما طرح این احتمال با اتفاقاتی که اخیرا میافتند، دیگر ضروری بهنظر میرسد.
شاید عدهای در داخل ایران بهدنبال زنده کردن دوباره یاد و نام کسانی باشند که پس از حضور میلیونی مردم در راهپیمایی ۹ دی، چون مارهای دندانکشیده به لانههای نمور خود خزیدهاند. این عده چون قابلیت آن را ندارند که خود مستقیما به میدان بیایند و حقیرتر و کمجراتتر از آن هستند که منویات خود را با آن خیل عظیمی که در ۹ دی ۸۸ به میدان آمد طرح کنند، احتمالا خود را پشت اقدامات برخی دیپلماتهای اروپایی پنهان کنند و بگویند که «ما نبودیم!»
اگر چنین احتمالی صحت داشته باشد، تردیدی نیست که دستگاههای امنیتی کشور بنابر تکلیف ماهوی خود باید جلوی چنین اقداماتی را چنان بگیرند که دیگر کسی خیال چنین شیطنتهایی بهسرش نزند.
این تنها طرح یک احتمال بود که صحت یا عدم صحت آن را تنها گذار زمان نشان خواهد داد.