با روی کارآمدن دولت یازدهم و نگرش های جدید و سوال برانگیز دستگاه دیپلماسی ظریف و دوستان در بحث مذاکرات هسته ای و خوش بینی مفرط به دشمنان ملت ایران، نصب بیلبوردهایی که از 30 شهریورماه با رویکردی اجتماعی- فرهنگی آغاز شده بود، به مسایل مربوط به امور بین الملل راه پیدا کرد.
اولین نمونه از بیلبوردهایی که همزمان با دفاع مقدس، خیابان های تهران را درنوردید، با عنوان “جنگ، کار تا پیروزی” در سطح معابر خودنمایی کردند:
در این بیلبوردها، با کنارهم قراردادن دو تصویر از رزمندگان دفاق مقدس و جهادگران عرصه کار و تولید، رفتار دیروز و امروز این دو طیف را یکسان دانسته و اهتمام بر هردو مساله را منجر به پیروزی ملت ایران اعلام می کند.
همزمان با طرح فوق، دومین بیلبوردی که در فضای توامان اجتماعی- فرهنگی توانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند، طرحی بود با عنوان “ادامه دارند هنوز…”:
در طراحی این بیلبورد نیز تلاش شده بود پلی میان جوانان دیروز جبهه های نظامی با جوانان امروز عرصه های پیشرفت علمی زده شود و هدف و نتیجه نهایی هردو را یک مساله دانسته و هر رفتار را همپوشان رفتار دیگر به حساب آورد.
در همان ایام، برخی بیلبوردها و بنرهای دیگر نیز طراح شد که بازتاب چندانی نداشت و اکثرا در فضای اینترنتی میان سایت ها و وبلاگ ها دست به دست می شد. به عنوان نمونه دو طرح “X-Ray” و “ایران فربانی ترور” از جمله آنها بودند:
تا اینجای کار، نه تنها کسی مخالفتی نداشت بلکه با استقبال از آن، تلاش می شد تا محدوده هدف گذاری های بیلبوردی در همان مقولات اجتماعی- فرهنگی خلاصه شده و به مسایل دردسرساز برای برخی ها ورود پیدا نکند.
اما نصب اولین بیلبورد با رویکرد دیپلماتیک، در سطح عمومی پایتخت به مذاق برخی متخصصان “دیپلماسی لبخند” خش نیامد و خشم آنها را برانگیخت.
اول آبان 92، تهرانی ها در بحبوحه مذاکرات هسته ای و زمانی که برخی ها سرگرم بزک کردن چهره دشمن ملت بودند، تصاویر جالبی را در سطح معابر می دیدند که به این تصاویر، به سهولت توانست پیام خود را به ذهن مخاطب ارسال کند. بیلبوردهای “صداقت آمریکایی”:
طراحان این بیلبوردها در تعریف کار خود آورده اند: “این مجموعه چندماه پیش از مباحث داغ امروز در باب مذاکره تولید و آماده ی عرضه شده بود؛ لیکن ابراز تمایلات دو طرف در ایجاد یک ارتباط رو در رو و صادقانه، با وجود عهدشکنی های تاریخی دولت مردان آمریکا، ما را بر آن داشت تا فرصتی را تحت عنوان آزمون صداقت، دست نگهداریم. صداقتی که تشدید تحریم ها و تکرار ادبیات تهدید از سوی آقای اوباما، در اولین مواجهه ی خود با نتانیاهو، آن را لگد مال کرد…”
در واقع خانه طراحان انقلاب اسلامی با طراحی و نصب این بیلبوردها، تیر خلاص را به خوش بینی برخی افراد شلیک کردند و با به تصویر کشیدن یک مرد با ریش پروفسوری به عنوان نماینده ایران و یک فرد شیاد، دورو و منافق صفت به عنوان نماینده آمریکا در آن سوی میز، که برخلاف ظاهر شیک و دیپلماتش، یک نیمه پنهان کاملا وحشیانه و غیرقابل اعتماد دارد، این پیام را به رهگذران منتقل کرد که با آیا با چنین فرد دووجهی، می توان مذاکره ای صادقانه و قابل انتظار داشت؟
عمر این بیلبورد در خیابان های تهران به کمتر از یک هفته رسید به جهت آنکه فشارهای مختلف بر مدیریت شهری اعمال شد و برخی افراد نیز که ظاهرا تاب تحمل فشارها را نداشتند، دستور به جمع آوری آن دادند اما هم گروه فشار و هم جمع کنندگان به خوبی می دانستند که این بیلبوردها، اثر خود را گذاشت و به جرات می توان گفت یکی از اولین جرقه های انتقادی نسبت به مذاکرات غیرخوش بینانه هسته ای و توافق ضعیف ژنو با نصب همین بیلبوردها زده شد به نحوی که پس از اعلام خبر جمع آوری آنها، پوسترهای آن میان مردم و جوانان انقلابی دست به دست شده و در شهرهای مختلف نیز، نمونه هایی از آنها در سطح معابر نصب گردید.
8 روز پس از اولین طراحی انتقادی نسبت به مذاکرات و دستور جمع آوری آنها و در شرایطی که به 13 آبان و همچنین، آغاز ماه محرم نزدیک می شدیم، این بار، طرحی جدید در تابلوهای پایتخت خودنمایی کردند؛ “با ما باش، در امان باش”:
نکته جالب توجه اینجاست که هم روزنامه های زنجیره ای و هم رادیوفردای آمریکایی با تجربه قبلی که بر اثر فشار بر مدیریت شهری برای جمع آوری بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” داشتند، این بار نیز تلاش کردند فشارهای خود را بر این بخش متمرکز کنند تا شاید باز هم بتوانند برخی مسئولان کم تحمل در برابر فشارها را مجبور به برخورد با این نهضت فراگیر و اثرگذار نمایند.
به هرحال، هرچه هست، نهضت طراحی و نصب بیلبوردهای مفهومی امروز راه خود را پیدا کرده و به عنوان یک پل ارتباطی مهم میان نیروهای جوان انقلابی و توده های مختلف جامعه شناخته شده است و شایسته آن است که دست مریزادی دلگرم کننده به مبدعان آن گفته شود.