دشواری مسیر چمن بید
قبل از حرکت مقداری از سبزیجات خوردنی را که در میان گندم زار روییده بود جمع آوری نمودم و پس ازشستشوی آن ها برای خوردن در طول مسیر همراه برداشتم این نوع سبزیجات را از زمان کودکی که همراه مرحوم پدرم به باغ می رفتم خوب میشناختم با خوردن آنها خاطرات خوش گذشته ام را در ذهنم تداعی کردم.
ساعت 4 بعد از ظهر به مسیر ادامه دادیم روستای زمان صور را نیز پشت سر گذاشتیم اما حد فاصل روستای زمان صور و قاضی یکی از بومیان محلی که در داخل مزرعه مشغول کار بود ظاهراً از مشتاقان توریست ها بود قبل از رسیدن ما دوان دوان خود را به لب جاده رسانید وی دوشاخه گل محمدی را برای هرکدام ازما چیده بود البته به تصور وی ما توریست خارجی بودیم لحظه ای به احترامش توقف کردیم شاخه گل را گوشه کلاهمان نصب نمودیم.
گردنه های مشرف به چمن بید
لحظاتی بعد به روستای ییلاقی قاضی رسیدیم منطقه توریستی درکش نیز به فاصله اندکی از قاضی قرار دارد زائرانی که تابستان ها ازاین محل عبورمی کنند حتماً طعم شیرین میوه های درکش را نیز خواهند چشید هلوی آبدار وشیرین درکش ذائقه هر رهگذری را شیرین می نماید.
با ترک منطقه زیبای درکش طبیعت مجدداً با ما اعلام جنگ نمود مسیر پیش رو سینهکش و سربالایی بود باد کم کم از مقابل شروع به وزیدن کرد وزش باد لحظه به لحظه تندتر میشد همین موضوع سرعت ما را بشدت کاهش داده بود در بخشهایی از مسیر سرعت باد مانع رکاب زنی می شد ما ناچار شدیم پیاده روی کنیم.
بیش از 12 کیلومتر تا چمن بید راه بود در صورتی که طبیعت به ما روی خوش نشان نمی داد احتمال اینکه روز به چمن بید برسیم بعید به نظر می رسید گاهی سواره و گاهی پیاده به مسیرمان ادامه دادیم، در حال رکاب زنی نیز سرعتی بیش از پیاده روی نداشتیم.
صبح کسل کننده با ظهر دلنشین جبران شده بود اما غروب سختی که انتظارش را نداشتنیم برای من خوشایند نبود یک ساعت قیل ازغروب آفتاب در فاصله 7 کیلومتری چمن بید از شدت خستگی در کنار محل استقرار پلیس چند دقیقه ای نفس تازه کردیم و برای رسیدن به مقصد مجدداً رکاب زدیم 2
کیلومتری رکاب زدیم اما شیب تند جاده که به سمت بالا بود ما را ناچار از پیاده روی نمود اگر باد تند نمی وزید رکاب زدن سربالایی امکان پذیر بود اما با وجود دو نیروی قهری طبیعت (باد تند بهاری و سربالایی مسیر) ما چاره ای جز تعظیم در برابر قدرت طبیعت نداشتیم.
خسته از تلاشی روزانه ، توقفی کوتاه برای لحظاتی استراحت ارتفاعات چمن بید 19/2/1391
متاسفانه ناچار شدیم بقیه مسیر را پیاده ادامه مسیر دهیم تصور می کنم فاصله بین روستای شورک تا چمن بید را که بالغ بر 12 کیلومتر بود تقریباً پیاده طی نمودیم.
گرچه ممکن بود مسیر کوتاهی رکاب زده باشیم اما عملاً پیاده روی نموده بودیم غروب آفتاب آهسته آهسته نقاب در چهره کشید و سپیدی روز درحال تعویض با سیاهی شب بود اما ما هنوز جان پناهی مناسب برای خود نیافته بودیم تصور نمی کردم بازهم خطرات کوهستان و شب را به جان بخرم گردنه های پیش رو اجازه نمی داد تا سوسوی چراغی را ببینیم و چمن بید را از دور نظاره گر باشیم.
بلاخره شیب سخت جاده به اتمام رسید و در آخرین خم جاده در فاصله دو کیلومتری چراغهای شهر کوچک چمن بید نمایان شد وضعیت نامناسب جاده و حرکت ماشین های سنگین حرکت در جاده را بسیار مشکل کرده بود، به نظر چاره ای برای رسیدن به مقصد نبود.
کمتر از یک ربع حرکت در تاریکی شب به مدخل شهر نزدیک شدیم پرچم هلالاحمر در فاصله صدمتری حاشیه راست جاده با وزش باد دراهتزاز بود برای کم کردن خطراز دوچرخه ها پیاده شدیم تا اولین خانه های مسکونی چند متری فاصله داشتیم
ناگهان هجوم چند سگ به سمت ما موجب ترس و وحشت من گردید، مهدی با سر و صدا به مقابله به مثل حیوانات وحشی پرداخت اما من نگران بودم تا مورد گاز گرفتگی این حیوانات قرار نگیریم در صورت هار بودن حیوان ادامه سفر حتماً لغو می شد ضمن اینکه با سگها درگیر بودیم با عجله خود را به اولین چراغ که مغازه ای در مدخل شهر بود رساندیم خوشبختانه با مداخله چند جوان به سلامت از محرکه درگیری رها شدیم.
تجربه تلخ حرکت در شب بعد ازهجوم سگهای وحشی در مدخل شهر چمن بید، 19/2/1391
در طول راه این چندمین باری بود که با خطر حمله سگها مواجه شده بودیم برای مقابله با این بحران پیش بینی نشده می بایست چاره ای می اندیشیدیم ساعت 8 شب به چمن بید وارد شدیم جای مناسبی برای اسکان نیافتیم بنابراین چند عدد کنسرو و نان تهیه نمودیم و به تنها مسجد بین راهی که جنب پلیس راه احداث شده بود پناه بردیم، با اجازه خادم مسجد درصحن حیاط مسجد چادر را برپا نمودیم و بعد از اقامه نماز و صرف شام و چای از فرط خستگی خوابم برد.
امروز نیز به دلیل مشکلات راه حداکثر 65 کیلومتر رکاب زدیم در سه روز گذشته از میانگین پیش بینی شده کمتر رکاب زده بودیم ولی با توجه به شرایط تمام تلاش خود را نموده بودیم برای این که براساس برنامه ریزیهای پیش بینی شده حرکت نماییم ضرورت داشت که پیمایش روزانه را بیشتر نماییم
شب بسیار سردی بود که در فصل بهار آن را تجربه نکرده بودم.
منطقه چمن بید از مناطق باد خیز کشور است تقریباً در تمام فصول سال باد در منطقه میوزد و سرمای گزنده و آزار دهنده ای دارد.
چمن بید مکانی گذری و کوچک است که برای اسکان با مشکل مواجه شدیم لذا با خادم تنها مسجدی که در جوار پلیس راه قرار دارد هماهنگی نمودیم تا شب را در صحن مسحد چادر برپا کنیم وی نیز با خوش رویی و مهربانی از حضور ما در آن مکان استقبال نمود
کمتر ازچند دقیقه چادر را در گوشهای دنج بر پا کردیم مهدی برای مهار دوچرخه ها مشغول گردید و من نیز در صدد تهیه شام برآمدم کارها با عجله و سرعت صورت گرفت زیرا از شدت خستگی خواب بهترین گزینه برای من بود
تصمیم داشتم نیم ساعتی نیز گزارش کار روزانه را به سید محسن حیدری و عبدالکریم مازندرانی ارائه دهم تا دوستان از نتایج سفر مطلع گردند اما خستگی مفرط مانع از انجام کارم گردید.
خواب در هوای سرد و گزنده و سر و صدای مسافرانی که هر چند دقیقه یک بار ایجاد می شد تقریباً ناممکن شده بود احساس کردم بی خوابی روزهای بصره و تکریت را تحمل می کنم اما چاره ای جز استراحت نداشتم
مهدی راحت به خواب رفته بود و این موضوع برای من بسیار عجیب بود البته تجربه خواب های سنگین مهدی را داشتم گویا او خود را بیشتر از من برای شرایط سخت مهیا کرده بود
چشمانم ورم کرده بود اما توان خواب را نداشتم مهدی در همان حال از خواب بیدار شد و برای مزاح عکسی از من گرفت که نهایت خستگی را به ثبت رسانید
چمن بید شرایط نامطلوب جوی و تردد بیش از اندازه مسافرین خواب را از چشمانم ربوده بود
خوشبختانه چراغ کوچک الکلی ساخت کشور سوئد کار را برای من کمی راحت تر نموده بود نوشیدن چای در مواقع خستگی و سرما تا حدودی کارساز بود
برگرفته از سفرنامه در جستجوی یاران به قلم علی قربان پور یامی