پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 5295
سفرنامه
در جستجوی یاران (قسمت سی ام)
علاقه مندان(درجستجوی یاران)می توانند قسمتهای بعدی این سفرنامه مهیج را در روزهای زوج در شبکه خبری هزاره سوم پیگیری نمایند

آغاز دومین هفته رکاب زنی تیم میثاق با شهدا

روز جمعه 22 اردیبهشت ساعت 6 صبح وسایل را جمع کردیم و پارک زیبای جنگلی قرق را با خاطراتی به یاد ماندنی  به مقصد شهر جلین ترک کردیم.

روبروی پارک جنگلی قرق به فاصله اندکی امام زاده محمد تقی قرار دارد ولی برای زیارت امام زاده فرصتی نداشتیم، رکاب زدن را به آرامی شروع کردیم تا عضلات بدن آمادگی لازم را پیدا کند دقایقی بعد به روستای جهاتیغ رسیدیم که4 شهید را برای دفاع از وطن اسلامی تقدیم کرده بودند.

روستای کناره با1 شهید دفاع مقدس درجوار جهاتیغ واقع شده است، با پشت سر نهادن روستای کوچک تقی آباد و چند روستای کوچک دیگر به ورودی شهر زیبای جلین در 5 کیلومتری شهر بزرگ گرگان رسیدیم،

ورودی شهر جلین بیست و دوم اردیبهشت 1391

جنب و جوش عمرانی از بدو ورود به شهر کاملاً محسوس بود مهندسین و نیروهای شهرداری در حال زیبا سازی میادین کوچک و حاشیه بلوار ورودی شهر بودند لحظاتی را درکنار آنها توقف کردیم و چند عکس یادگاری با زحمت کشان شهر جلین گرفتیم و مجدداً به راهمان ادامه دادیم.

جلین نیزاز جمله شهرهای کوچکی می باشد که در سفرهای استانی دولت نهم و دهم از سطح دهستان به شهر ارتقا یافته است.

دومین  گروه دوچرخه سوار ایرانی را در شهر کوچک جلین ملاقات نمودیم، آقایان حمید خیرش 27 ساله و پدرام مقیم 26 ساله که هر دو اهل شهرستان اردبیل بودند دوچرخه سواران جوان اردبیلی با دوچرخه های کوهستان شرکت آساک دوچرخ به مدت هفت روز مسیر اردبیل تا جلین را رکاب زده بودند و تصمیم داشتند تا شهر کلاله رکاب بزنند این نوع دوچرخه بیشتر برای مناطق کوهستانی استفاده می شود.

مهدی خان زاده، حمید خیزش، پدرام مقیم، شهر جلین 22 اردیبهشت 1391

کارخانه آساک بزرگترین کارخانه دوچرخه سازی ایران می باشد که در شهرک صنعتی قوچان احداث شده است، دقایقی را با دوستان جدید که مشغول صرف صبحانه بودند به گفتگو نشستیم، ظاهراً آنها مسیر طی شده را تفننی و برای ملاقات بستگانشان رکاب زده بودند.هنگامی که اهداف سفر و شعار حرکتشان را جویا شدم اظهار داشتند هدف، دیدن بستگانشان در کلاله را دارند قصد خاصی از حرکت نداشته‌اند، و برای حرکت ورزشی خود شعاری در نظر نگرفته اند.

حضور کم رنگ دوچرخه سواران حرفه ای در مسیر حرکت برای من قابل تامل بود احساس می‌کنم نقش رسانه ها در رونق بخشیدن به صنعت توریسم به ویژه دوچرخه‌سواری به قصد ایرانگردی می تواند موثر واقع گردد.

با خرید چند بطری آب شهر زیبای جلین را ترک کردیم، لحظاتی بعد به روستای اسلام آباد رسیدیم، یکی از ویژگی های استان های شمالی نزدیکی آبادی ها به یکدیگرمی باشد قبل از ورود به شهر گرگان روستای نصیرآباد را در سمت راست خود داشتیم که تصویر 5 شهید دفاع مقدس بر تابلوی ورودی آبادی نمایان بود.

شهر جلین اردیبهشت 1391

تعدادی باربری کامیون ها در مسیر جاده اصلی منتهی شهر قرار داشت، آقامهدی که خود زمانی از رانندگان پایه یک و آشنا به باربری ها بود تصمیم گرفت بخشی از البسه خود را جهت ارسال به شهر قوچان به یکی از باربری های آشنا تحویل دهد، البته عموهای وی هنوز دارای کامیون بودند و ارتباط با باربری برای مهدی امری روزمره بود.

من متعجب از حرکت مهدی بودم زیرا وی تمام البسه گرم سفر را به همراه تعدادی لباس ورزشی بهاری برای ارسال بسته بندی نمود اعتقاد داشت در طول مسیر به کارش نمی‌آید! معتقد بود فقط بار اضافی را حمل می کند!

علی رغم اینکه من با نظر مهدی مخالف بودم اما اظهار نظر جدی نکردم وی اصرار داشت من نیز بخشی ازالبسه ام را برای سبک شدن بار دوچرخه بارنامه کنم که با مخالفت من این امر صورت نگرفت به نظرم گرمای پی درپی دو روز گذشته منطقه شمال امری عادی بود ومهدی را دچار خطا کرده بود شرجی بودن هوا نیز در تصمیم عجولانه وی تاثیر داشت، گرچه تجربیات روزهای آینده مهدی را متوجه اشتباهش کرد ولی گاهی تجربه ها هزینه هایی نیز در بر دارد.

نیم ساعتی برای بارنامه ساک آقامهدی توقف داشتیم مجدداً به سمت شهر بزرگ و تاریخی گرگان رکاب زدیم، گرگان بزرگترین شهر ومرکز استان گلستان است که شاهد حوادثی مهم در طول تاریخ بوده است از این شهر در کتب تاریخی به نام جرجان و طبرستان یاد شده است به دلیل هوای خوب صبح گاهی تصمیم گرفتیم از کمربندی شهر به مسیر ادامه دهیم، با ادای احترام بر گلزار شهدا ادامه مسیردادیم،

روستای زنگبار در سمت راست جاده کنارگذر شهر با 11 شهید قرار داشت که به دلیل توسعه شهر به گرگان وصل شده است.

گرگان شهری بسیار زیبا و سرسبز می باشد با مردمانی مهربان ومیهمان نواز و دلسوز که بسیار کنجکاو می باشند، با عبور از کنارگذر شهر به میدان خروجی شهر رسیدیم نمایی  زیبا در دل میدان نمادی از تلاش مسئولین برای زیبا سازی شهر را نشان می داد گرچه من تشخیص ندادم بنای فوق یادآور چه نمادی در ایران اسلامی می باشد اما یقیناً این بنا بر گرفته از یک موضوع علمی، فرهنگی، تاریخی و یا.... می باشد.

نمای زیبای میدان خروجی شهر گرگان، اردیبهشت 1391

با ثبت چند تصویر از بنای زیبای شهر به راهمان ادامه دادیم، هوا گرمتر از روزهای قبل شده بود لذا با خرید مقداری نوشیدنی خنک سعی داشتم عطش ناشی از تعریق زیاد را جبران نماییم،

هنگام دوچرخه سواری امکان نوشیدن زیاد نیست زیرا مشکل سازاست از این رو سعی داشتم هر بارجرعه ای بیشتر آب ننوشم، دفعات نوشیدن را زیادتر کردم.

با خروج از شهرگرگان به مکان زیارتی امامزاده سلیمان که در سمت راست جاده قرار داشت رسیدیم با ادامه مسیر روستای کوچک هاشم آباد را نیز پشت سرنهادیم وقتی مقبره 14 شهید دفاع مقدس را که برای دفاع از آرمانها ی والای اسلامی جنگیده بودند و نثار جانشان از آرمانه دفاع کرده بودند، دیدم برهمت وغیرت مادران و پدرانی که چنین شیر‌مردانی را پرورش داده اند آفرین گفتم.

روستای حیدرآباد را که 12 شهید دلاور در راه وطن اسلامی تقدیم کرده بود را طی کردیم و 1 کیلومتر بعد به روستای نودبچه رسیدیم، هوای گرم توام با وزش بادهای گرم و مرطوب رکاب زنی را مشکل کرده بود، نودبچه با قامتی افراشته نگهبان22  پیکر مطهر از یادگاران دفاع مقدس بود.

دقایقی در سایه تنومند درختان کهن سال که سایه مهربانی خود را  بر سر ما گسترانده بودند به استراحت پرداختیم سپس مسیر را به مقصد شهر کردکوی ادامه دادیم

کمی جلو تر امام زاده معصوم و زیارتگاه 5 تن درسمت راست جاده با قاصله کمی قرار داشت به دلیل گرمای هوا و کمی  وقت فرصتی برای حضور در آن اماکن مقدس پیش نیامد.

برگرفته از سفرنامه در جستجوی یاران به قلم علی قربان پور یامی


Page Generated in 0/0136 sec