به گزارش شبکه خبری هزاره سوم اکبر هاشمی رفسنجانی که سن شناسنامه ای اش او را 80 ساله معرفی می کند اما در عالم واقع احتمالا سن و سالی بیش از این دارد، به جهت اقدامات سراسر متناقضی که طی دوران پس از انقلاب تاکنون داشته، مصداق ضرب المثل معروف "از اینجا رانده و از آنجا مانده" شده است.
رفسنجانی طی 36 سالی که از انقلاب می گذرد، در 11 سال نخست که با دوران حیات پربرکت حضرت امام خمینی(ره) مقارن بود، به جهت ترور و شهادت پایه گذاران و تئوریسین های انقلاب که بازوان اصلی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بودند، (مانند شهیدان بهشتی، مطهری و...) به همراه امام خامنه ای به عنوان تنها افرادی که عضو شورای انقلاب پس از پیروزی بودند، شناخته می شد.
فعالیت سیاسی او در دوران حیات امام خمینی(ره) را شاید بتوان درخشان ترین دوران سیاسی عمر وی پس از انقلاب دانست؛ اگرچه در همان دوران نیز حرف و حدیث های بسیاری بر سر زبان ها بود که اوج آن به ماجرای فشار برای قبول قطعنامه 598 توسط رهبر کبیر انقلاب مربوط می شود اما هرچه بود، به جهت ابتدای انقلاب و نیز، همزمانی با جنگ تحمیلی و همچنین شهادت لیدرهای اولیه انقلاب، او توانسته بود در میان سایر مسئولین، خودی نشان دهد و پس از امام خامنه ای، به عنوان نفر سوم آن دوران شناخته شود.
با رحلت جانگداز امام خمینی(ره) و آغاز زعامت امام خامنه ای بر مسلمین، رفته رفته رفسنجانی نیز دچار پوست اندازی شد و در برهه ریاست جمهوری وی که به عصر سازندگی شهره یافت، مانور اشرافیت در کشور به راه افتاد و در شرایطی که هنوز مردم 5 استان جنگ زده ایران با مشکلات ناشی از جنگ دست و پنجه نرم می کردند و سایر استان ها نیز وضعیتی شبیه آنان داشتند، تجمل گرایی و اشرافی گری در بین مدیران و مسئولان رده بالای کشور مشاهده شد.
در همان دوران بود که امام خامنه ای بارها و بارها بحث مبارزه با اشرافی گری را مطرح کرده و البته همزمان نسبت به تهاجم فرهنگی دشمنان نیز هشدار دادند اما برخی مانند دوست نزدیک به رفسنجانی و حزب دولتی کارگزاران سازندگی که این روزها به آن سوی آب ها گریخته است (عطاءالله مهاجرانی) تهاجم فرهنگی را یک توهم دانست!
هرچه بود، دوران تعدیل اقتصادی دولت سازندگی که در سال 74 بیشترین تورم تاریخ پس از انقلاب تاکنون را به کشور تحمیل کرد و اولین اعتراضات اجتماعی- اقتصادی مردم علیه دولت را پدید آورد، به پایان رسید و میوه آن 8 سال، دولت موسوم به اصلاح طلبی بود که سیاهترین دوران ضدفرهنگی بعد از انقلاب را رقم زد.
دولتی که با حمایت رفسنجانی بر سر کار آمد و تیم اقتصادی اش را همان کارگزارانی ها تشکیل می دادند اما تیم سیاسی اش، طیفی تندرو از جماعت موسوم به اصلاح طلب بود و آنان بودند که از رفسنجانی، عالیجناب سرخپوش ساختند و عملکرد پنهان وی را برای مردم بازگو کردند.
تیم فرهنگی خاتمی نیز ملغمه ای از سازندگی و اصلاحات بود و طی آن دوران، شدیدترین تهاجمات به باورهای دینی و اعتقادی ملت به صورت سازمان یافته شکل گرفت که در نهایت، از آمیزش تیم سیاسی و فرهنگی دولت خاتمی، فتنه کوی دانشگاه در سال 78 متولد شد...
در آن دوران اما تنها پایگاه رفسنجانی برای دفاع از خود در برابر تهاجمات بعضا ناجوانمردانه اصلاحات چی ها، سنگر نمازجمعه بود که با همراهی نمازگزاران، در خطبه ها به تهاجمات پاسخ می داد.
فضای انتخابات که به سال 84 رسید، رفسنجانی در سن 71 سالگی، بازهم میل نشستن بر قدرت پیدا کرد و تعریف جدید و نوینی از "تشنگان خدمت یا شیفتگان قدرت" را به نمایش گذارد. حامیان چشم و گوش بسته وی که البته در سایه قدرت و حمایت های او به آلاف و اولوف دست یافته بودند، بی آنکه از او بپرسند که "تو اگر مدیر لایقی بودی، به تربیت مدیران جوان می پرداختی و امروز به جای آنکه در 71 سالگی بازهم برای نشستن به کرسی قدرت تلاش کنی، مدیر تربیت شده زیردستت باید وارد عرصه انتخابات می شد"، حجم گسترده ای از تبلیغات انتخاباتی را برای رفسنجانی ترتیب دادند.
دخترکان و پسرکان جوان را در ستادهای انتخاباتی گردهم آورده و برچسب های "هاشمی 2005" را به همه جای آنان چسباندند و میزگردی تبلیغاتی- انتخاباتی ترتیب دادند و برای جذب چند رای بیشتر، کار را به سوالات خاص نیز کشاندند!
شکست سنگین رفسنجانی در انتخابات سال 84 و "نه بزرگ ملت به هاشمی 2005" موجبات خشم و کینه وی و یارانش نسبت به فرد منتخب، رای دهندگان به وی و... را فراهم آورد و از فردای انتخابات، پرده سوم دوران حیات سیاسی عمر هاشمی رقم خورد.
فتنه 88 و نامه بدون سلام و السلام وی به امام المسلمین که در دیدار چند روز گذشته اش با برخی محکومین فتنه از آن به عنوان یک سند افتخار یاد شد، و خطبه های جنجالی وی با نمازگزاران مختلط که با کفش به خواندن نماز مشغول شده بودند و... دستگیری چندباره فرزند وی در اغتشاشات خیابانی و گریز فرزند دیگرش به خارج از کشور و پرونده ای که همینک مفتوح است و البته مشخص نیست که دستگاه قضا، چه زمانی را برای رسیدگی به پرونده سنگین امنیتی مهدی هاشمی اختصاص خواهد داد و رجزخوانی های همسرش و...، روی دیگر رفسنجانی را متفاوت تر از دو روی قبلی وی به نمایش در آورد.
اکبر هاشمی حتی در سال 92 نیز نتوانست از تکیه زدن مجدد به صندلی قدرت در پاستور چشم پوشی کند و بازهم درصدد برآمد تا شانس خود را برای چندمین بار امتحان کند که این بار، اعضای محترم شورای نگهبان به کمک وی آمده و نگذاشتند در دوران پیری و کهنسالی، وارد فعالیت های سخت انتخاباتی شود و با شکست مجدد از یک جوانی با سن و سال فرزندانش، رویاهای وی تبدیل به سراب شود.
پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و پیروزی لب مرزی شیخ حسن روحانی، پرده چهارم رفسنجانی رونمایی شد؛ انتقام از امام و امت در سایه غرور ناشی از پیروزی یار دیرین!
رفسنجانی امروز اگرچه تلاش می کند که خود را یک اپوزیسیون خیرخواه نشان بدهد اما سخنان چند روز گذشته مهدی خزعلی، دارای سابقه محکومیت در فتنه، که به صراحت خطاب به وی گفته بود "متاسفانه یک شبهه اساسی دامن زده می شود که مردم به دولت روحانی و حتی شخص هاشمی شک کرده اند، می گویند نکند دستشان در یک کاسه است و ما بازیچه سیاستمردان شده ایم؟" اگرچه پهن کردن یک تله جدید برای وی و روحانی جهت ارتکاب اعمال افراطی و ساختارشکنانه ارزیابی می شود، اما به خوبی نشان می دهد که رفسنجانی در جمع فتنه گران نیز کمترین جایگاهی ندارد.
از سوی دیگر، عدم احراز صلاحیتش از سوی شورای نگهبان قانون اساسی و عدم دراختیاردادن تریبون نمازجمعه و نیز، شعارهای ضدهاشمی در حماسه بی بدیل 9 دی 88 و نیز راهپیمایی هایی که حضور چنددقیقه ای رفسنجانی را شاهد است، بیانگر یک نکته آشکار است که هاشمی در میان نیروهای انقلابی نیز کمترین جایگاهی را به خود اختصاص نداده است.
انتشار اخبار شمال و کیش روی های خاندانی وی، تحرکات جدید فرزندانش در دولت یازدهم و نفوذ مجدد در گلوگاه های اقتصادی و سیاسی، سریال لایتناهی دانشگاه آزاد، خاطره گویی های بدون سند و دونفره وی از امام خمینی(ره)، سخنان گاه و بیگاه دشمن پسند و آمریکاشادکن رفسنجانی و... همه و همه بیانگر این است که "حاج آقا خاطره" در سنین سرازیری به پایان عمرش، نتوانسته چهره انقلابی دهه 60 خود را حفظ کند.
به هرحال، اگر امروز رفسنجانی می گوید "ما که نمی توانیم علیه نظاممان شورش کنیم، باید به همین طرق دموکراتیک برگردیم و مردم را با قانون اداره کنیم و قانون را نمایندگان واقعی مردم بنویسند نه تحمیلی ها"! (نقل قول مهدی خزعلی از دیدارش با رفسنجانی در تاریخ 4 اردیبهشت 93) نشان دهنده دو نکته است که اولا قدرت و توانایی شورش را ندارد و یکبار طعم شکست شورش طلبان در سال 88 به آنها چشیده شد، ثانیا نمایندگان مجلس فعلی را به رسمیت نمی شناسد و با تحمیلی خواندن آنها، سازوکار قانونی کشور را زیرسوال برده است.
اگر سخنان از این ضدانقلابیتر نیز در آینده از وی شنیده شد، دیگر جای تعجب نیست، چراکه ظاهرا او تکلیف آخرعمرش را با خود، انقلاب، مردم و امام خمینی(ره) مشخص کرده و نمی خواهد از مسیر اشتباه انتقام گیری که در آن قدم می گذارد، بازگردد.
با این حساب، رفسنجانی 81 ساله، طی 36 سال پس از انقلاب تاکنون 4 پرده از خود به یادگار گذارده است: دوران همزیستی مسالمت آمیز با امام خمینی(ره) در سایه روحیات انقلابی مردم و فضای خاص جنگ، برهه ترویج مانور اشرافیت در مدیران دولتی و همزمانی آن با تهاجم فرهنگی دشمنان، ایام کینه ورزی نسبت به رای و اندیشه مردم و آغاز هاشمی 2005، زمان انتقامگیری از امت، امام و انقلاب.
آیا عمر وی به پرده پنجم قد خواهد داد؟!...