پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 6049
سفرنامه
در جستجوی یاران (قسمت سی و پنجم)
علاقه مندان(درجستجوی یاران)می توانند قسمتهای بعدی این سفرنامه مهیج را در روزهای زوج در شبکه خبری هزاره سوم پیگیری نمایند

ورود به منطقه ویژه اقتصادی بندر امیرآباد

روز شنبه 23 اردیبهشت 1391 قبل از اذان ظهر با دعوت حسین محمدی آزاده دوران دفاع مقدس وارد منطقه ویژه بندر امیرآباد شدیم. با همان لباس‌های ورزشی عازم دفتر کار حسین آقا شدیم،

 پوشش لباس ما برای کارکنان بندر نیز جالب بود! و جلب توجه می‌کرد. حضور دو تن دوچرخه‌سوار ایران‌گرد نگاه‌ها را متوجه حسین آقا محمدی که میزبان ما بود کرده بود حسین نیز با خنده در پاسخ سئوال کنندگان می‌گفت: بنده خدا پول ارث پدرش وی را ذوق زده کرده است! و برای مصرف کردنش دچار مشکل شده بود و دنبال جایی می‌گشت تا آن را نفله کند  که با راهنمایی دوستان ان شاالله نا آخر سفر مشکل ارث هم حل می‌شود،!

 بذله گویی حسین همچنان یادآور صبر و حوصله دوران اسارت در شرایط بسیار سخت بود. حسین مسئولیت بخشی از بنادر دریانوردی منطقه ویژه اقتصادی امیرآباد را بر عهده داشت.

ورود به محوطه منطقه ویژه اقتصادی بندر آّمیر آباد، اردیبهشت1391

 

بازدید از بندر زیبای امیرآباد

رقتار حسین آقا محمدی همچون دوران اسارت دلچسب بود وی بسیار شوخ طبع و بزله‌گو بود، آقامهدی خان‌زاده همسفرم کاملاً مجذوب رفتار گرم آقای محمدی شده بود البته مهدی در طول سفر تا به امروز (بیست و سوم اردیبهشت) بارها با آزادگانی که به استقبال ما شتافته بودند برخوردی حضوری داشته است و از متانت و رفتار خاضعانه آزادگان درس‌ها آموخته بود و به قول وی در طول عمرش آزادگان را به اندازه طول سفرش نشناخته است،

وی که روزی از این طبقه زجر کشیده گریزان بود، حال مشتاق هم‌نشینی با آنها شده بود شاید این هم از برکات دست نیافتنی سفر میثاق بود!

با ورود به بندر امیرآباد مستقیم به دفتر کار حسین آقا رفتیم. اتاقی خنک و دوستانی گرم و مهربان که برای پذیرایی از میهمانان خود نهایت تلاش را مبذول داشتند. من که می‌دانستم حسین مشغله کاری زیادی دارد ولی به احترام ما وقت امروز را در اختیار ما قرار داده است شرمنده شده بودم.

بعد از نوشیدن نوشیدنی‌های خنک در هوای خنک دفتر کار، سر حال آمده بودم. سئوالات دوستان و همکاران حسین را با حوصله پاسخ دادم. برای دوستان وی شنیدن از سفری چند هزار کیلومتری برای تحقیق در مورد موضوع ویژه شهدا و ایران‌شناسی بسیار مهیج بود.

آنها وقتی با توضیحات حسین آقا متوجه شدند که کار گروه در زمینه ترجمه و تالیف و قلم زدن در بعضی از هفته نامه‌ها می‌باشد ارزش کار را ستودند.

 با شنیدن صدای اذان برای اقامه نماز وضو ساختیم و به مسجد داخل سالن رفتم، سعی داشتم هنگام ورود به مسجد از حسین آقا کمی فاصله داشته باشم زیرا در صورتی که  سایر دوستان حسین نیز متوجه همراهی و میزبانی وی می‌شدند احتمال داشت بخشی از زمان که برای بازدید از نقاط مختلف بندر برنامه ریزی نموده بودیم را صرف پاسخ‌گویی به سئوالات دوستان و همکاران کنجکاو منطقه ویژه بنادر امیرآباد نماییم. این موضوع یعنی از دست دادن فرصت‌های استثنایی بود.

چون نمازم شکسته بود انتهای صف قرار گرفتم. بعضی از همکاران حسین آقا  که تا آن وقت مرا با لباس سفر ندیده بودند کمی متعجب از حضور غریبه‌ای بودند که ظاهری متفاوت با دیگران داشت. بعد از اقامه نماز لحظاتی با چند تن از دوستان و همکاران آقای محمدی گپی دوستانه زدیم و به رسم یادبود تصاویری به یادگار ثبت نمودیم

استقبال دوستان آقای حسین محمدی از اعضای دوچرخه سواری تیم میثاق با شهدا،23/2/1391

برای همکاران محیط کار آقای محمدی سئوالاتی مطرح شده بود که تمایل داشتند تا پاسخ را از خود گروه بشنوند با توجه به اینکه متوجه شده بودند که من نیز آزاده هستم انتظار داشتند که حرکت ما را کاری تبلیغاتی و در راستای اهداف موسسه و یا ارگانی بدانند که به توصیه یکی از ارگان های مرتبط با آزادگان حرکتی نمایشی، تبلیغی را به تصویر کشانده باشیم!

 اما وقتی از مشکلات سفر برای دوستان صحبت کردم و از اینکه تمام هزینه‌های سفر را به تنهایی به عهده گرفته‌ام با تعجب سخنان مرا گوش می‌کردند!

 در فرصتی که پیش آمده بود مجموعه عکس‌های ثبت شده سفر را در اختیارحسین آقا قرار دادیم تا بتواند از طریق  وبلاگش آنها را برای علاقه‌مندان سفر منتشر کند.

فرصتی نیز برای بیان حقایق پیش آمده بود. دوستان از هزینه‌های سفر و مراجع کمک کننده سئوال نمودند. پاسخ دادم با تمام ملاحضات و قناعتی که به کار بردیم هزینه سفر تا کنون بیش از 000 000 50 ریال یا پنج میلیون تومان می‌باشد (تا بندر امیرآباد) که شامل تهیه دو دستگاه دوچرخه یک دستگاه دوربین، لوازم ضروری سفر ( کیسه خواب، چادر مسافرتی، ابزار پخت و پزو....)  به انضمام هزینه‌های اقامتی و خوراک  می‌باشد گرچه بخش زیادی از هزینه‌های اقامتی به صورت خودجوش توسط آزادگان مسیر تامین  شده است که اگر آنها را نیز لحاظ نماییم هزینه‌ها به مراتب بیشتر خواهد شد.

بخشی از هزینه‌ها نیز توسط اعضای خانواده تیم میثاق با شهدا هدیه شده است که تلفن همراه و هزینه مکالمه‌ها از آن جمله است،

حسین آقا که جزییات سفر را نمی‌دانست از ما سئوال نمود چرا برای توضیح طرحی ملی که برای اولین بار از آزاده‌ای اهل قلم  با شرایط ویژه و در زمانی ویژه صورت می گیرد به بنیاد محل تشکیل پرونده و یا .... نرقتید تا حداقل بخشی از هزینه‌ها را تقبل کنند؟

مهدی لبخند تلخی زد و گفت: خوشبختانه با وجود اطلاع بنیاد شهید محل اقامت ( بنیاد شهرستان قوچان که نشستی نیز قبل از سفر با معاون محترمش آقای ح داشتیم ) و ارگان‌های مرتبط با آزادگان (پیام آزادگان که در نشست با آقای خ در دفتر مرکزی پیام در شهر تهران تمام نیازها به صورت مکتوب مطرح و متن مصاحبه نیز همان روز در سایت پیام درج شد) اما تا کنون حتی یک ریال نیز از طریق این گونه موسسات کمک نشده است! حتی تماسی برای اطلاع از وضعیت سفر نیز نگرفته‌اند.

در ادامه توضیح دادم که از عدم همراهی ارگان ها خرسند می‌باشم! زیرا این گونه موسسات بیش از آنکه کمکی انجام دهند، بیشتر حرکت تبلیغی را انجام می‌دهند!

خدا را شاکرم که در تمامی مراحل سفر و در تمام شهرستان‌ها، آزادگان، خانواده شهدا، فرهنگیان و ایثارگران را به صورت خودجوش در کنارم داشته و دارم و نمونه بارز آن پذیرایی و استراحت امروز می‌باشد که بار مالی و اعتباری آن بردوش همکاران آزاده مناطق ویژه بندری می‌باشد اما آنچه دل‌گیرم می‌کند مسائلی غیر از این‌ها است! 

 در جستجوی یاران علی قربان پور (علی فاروج)


Page Generated in 0/0103 sec