به گزارش شبکه خبری هزاره سوم مهدی محمدی در وطن امروز افزود: درست این بود که آقای روحانی قبل از ۳ آذر ۹۲ یعنی قبل از انعقاد توافق ژنو، آقای ظریف را صدا میکرد و همین منبر را برای او میرفت. مخاطب بسیاری از آنچه روحانی گفت، قبل از هرکس محمدجواد ظریف و تیم مذاکرهکننده او است و میزانی که باید با آن میزان راستی این سخنان را سنجید، توافق ژنو است. دیروز که سخنان آقای روحانی را میشنیدم، ناخودآگاه، آنچه از پیش چشمم میگذشت سطور توافق ژنو بود و سؤالی که از خود میپرسیدم این بود که اگر واقعا آقای روحانی به این چیزهایی که میگوید معتقد است، پس توافق ژنو را در چه چارچوبی باید تحلیل کرد؟
اجازه بدهید چند مورد شاخص را با هم مرور کنیم.
۱ـ رئیسجمهور گفته است دولت در زمینه فناوری هستهای یک قدم عقب نخواهد نشست. با توجه به اینکه ایشان در سازمان انرژی اتمی و حین افتتاح دستاوردهایی که بیشتر پزشکی محسوب میشود تا هستهای، سخن میگفته، احتمالا مقصودش این است که تا آنجایی که فناوری هستهای یک دانش محسوب میشود، دولت روحانی قصد ندارد از آن کوتاه بیاید. مهمترین سؤال در اینجا این است که اولا پس چرا در توافقژنو پذیرفته شد که عملا برنامه تحقیق و توسعه ایران در زمینه غنیسازی متوقف شود؟
چرا پس از توافق ژنو، آمریکاییها زیر بار اینکه حتی یک ماشین IR-۸ در بخش تحقیق و توسعه نطنز نصب شود، نرفتند؟ و چرا فعالیت تحقیق و توسعه ایران که دقیقا به معنای مدیریت روند پیشرفت دانش هستهای در ایران است، عملا متوقف شده است؟ و چرا عملا آنچه در توافق نهایی در حال رخ دادن است، این است که «توسعه» از فرآیند «تحقیق و توسعه» حذف شده یا در حال حذف شدن است؟ از همه اینها مهمتر، چرا دولت اصرار دارد دائما درباره فناوری هستهای به مثابه یک «دانش» حرف بزند نه فناوری هستهای به مثابه یک «صنعت»؟ آنچه حسن روحانی و دولت وی متولی حراست از آن است، فقط دانش هستهای نیست بلکه «صنعت هستهای» است که بر اساس این دانش شکل گرفته و اکنون در حال برچیده شدن است.
۲- آقای رئیسجمهور گفته است عمده نگرانیهایی که غربیها درباره برنامه هستهای ایران در سالهای گذشته مطرح کردهاند، دروغ بوده است. بسیار خب! اگر واقعا آقای روحانی به این موضوع اعتقاد دارد ـ که باید پذیرفت همینطور است ـ پس چرا مذاکراتی که اکنون با گروه ۱+۵ در حال انجام است، براساس به رسمیت شناختن نگرانیهای غرب بنا شده است. بسیاری از نگرانیهای کاملا ساختگی و بسیار خبیثانهای که غربیها درباره برنامه هستهای ایران مطرح میکردند و ایران تاکنون هرگز آنها را به رسمیت نشناخته بود، اکنون به رسمیت شناخته شده و هدف مذاکرات در واقع چیزی جز «رفع نگرانیهای غرب» نیست.
مهمترین این نگرانیها که چیزی جز یک عملیات روانی صهیونیستی علیه برنامه هستهای ایران نیست و متاسفانه تیم مذاکرهکننده هستهای بدون اینکه نامی از آن بیاورد، عملا پذیرفته است این نگرانی مبنای فنی مذاکرات باشد، مساله محدود کردن آن چیزی است که غربیها نام آن را توان گریز هستهای ایران گذاشتهاند. در ظاهر غربیها میگویند هدفشان این است که اگر ایران روزی خواست مواد لازم برای ساخت یک سلاح هستهای را تولید کند، اولا این کار به سرعت کشف شود و ثانیا در زمانی بیشتر از ۱۲ تا ۱۸ ماه انجام شود تا آمریکاییها به قول خودشان بتوانند یک «واکنشمؤثر» به آن نشان بدهند.
اما این فقط ظاهر قضیه است. در اصل، غربیها این نگرانی را علم کردهاند تا زیرساخت غنیسازی صنعتی را در ایران جمع کرده و یک برنامه محدود سمبلیک به جای آن بگذارند چرا که تا زمانی که ایران تصمیم داشته باشد در ابعاد صنعتی غنیسازی کند، توان گریز هم وجود خواهد داشت. آقای روحانی بفرمایند چرا تیم مذاکرهکننده هستهای بر اساس فرمول Break Out مذاکره میکند و آیا این به معنای به رسمیت شناختن دروغهای غرب علیه برنامه هستهای ایران نیست؟
۳- جالبتر از همه آن بود که آقای دکتر روحانی گفت، ایران زیر بار آپارتاید هستهای نمیرود. آپارتاید هستهای یعنی چه؟ بیایید به جای آقای روحانی این اصطلاح را تعریف کنیم.
آپارتاید هستهای یعنی اینکه ایران در جامعه بینالمللی از حیث حقوق هستهای که از آن برخوردار است و تکالیف هستهای که موظف به اجرای آنهاست با بقیه اعضای معاهده انپیتی مشابهت نداشته باشد و به عنوان یک «استثنا» و «یک مورد ویژه» تعریف شود. آپارتاید هستهای یعنی اینکه برای بقیه معاهده انپیتی معلوم کند حق و تکلیفشان چیست ولی برای ایران یک توافق سیاسی با گروه ۱+۵ جانشین انپیتی شود.
توافقژنو دقیقا چنین کاری میکند و توافق نهایی هم دقیقا چنین کارکردی خواهد داشت. توافق ژنو میپذیرد ایران در طول اجرای گامنهایی یک استثناست و از حقوقی که دیگران از آن بهرهمند هستند، محروم خواهد بود. توافقنهایی هم در اصل کاری نمیکند جز اینکه میزان این محدودیت را تعریف کند. این دقیقا همان آپارتاید هستهای است که روحانی میگوید دولتش هرگز زیر بار آن نخواهد رفت. نکات دیگری هم البته وجود دارد. مثلا آقای رئیسجمهور گفته است تهدید و تحریم علیه ملت ایران کارگر نخواهد بود.
حال این پرسش مطرح میشود که پس چرا از ترس تحریمها به یک توافق بد در ژنو رضایت داده شد؟ و چرا دولت مهمترین اولویت خود را رفع تحریم از طریق مذاکره قرار داده که میدانیم امکانپذیر نیست؟ پیشنهاد من این است که آقای رئیسجمهور در این حوزه کمتر سخن بگویند و بیشتر عمل کنند و هر وقت هم اراده سخن گفتن کردند، آقای ظریف را صدا کنند و اصولی را که به آنها اعتقاد دارند برای ایشان مرور کنند. در واقع پیشنهاد این است: آقای روحانی، برای محمدجواد ظریف بیشتر وقت بگذارید!