پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 6431
سفرنامه
در جستجوی یاران (قسمت سی و هشتم)
علاقه مندان(درجستجوی یاران)می توانند قسمتهای بعدی این سفرنامه مهیج را در روزهای زوج در شبکه خبری هزاره سوم پیگیری نمایند

لذت آرامش در استان سرسیز مازندران :

روز یکشنبه 24 اردیبهشت1391 صبح زود از خواب بیدار شدم نماز صبح را اقامه نمودم ، نیم ساعتی را در ساحل به تفرج پرداختم، وقتی برگشتم آقامهدی نیز بیدار شده بود ولی همچنان بی حال و کسل به نظر می‌رسید! نمی دانم چه چیزی وی را گاه تا این حد نگران و بی حوصله می‌کرد! اما بی حوصله‌گی اول صبح را اصلاً نمی‌توانستم بپذیرم دوست داشتم سحرخیزی را با نشاط و سر زندگی شروع کنیم،

 مهدی علاقه خاصی به دوچرخه‌سواری داشت از توقف سفر وحشت داشت ولی با این حال خود زمینه‌ای را فراهم می‌کرد که گاهی دل،دل می‌شدم تا پیشنهاد توقف سفر گروهی و ادامه مسیر به صورت انفرادی را ارائه دهم! چیزی که هرگز مطلوب من نبود.

خوشبختانه با تغییر شرایط هرگز ناگزیر از آن موضع نشدم. توصیه کردم صبحانه را در همان مکان طبق روال روزانه صرف شود.

 گویا امروز را خوب شروع نکردیم زیرا با بی توجهی مهدی وعدم هماهنگی وی من نیز تا طلوع آفتاب خوابیدم تا زمینه دل‌خوری را بیشتر فراهم ننماییم.

مهدی خان زاده ساحل خزر شهر، صبحگاه 24اردیبهشت 1391

چندین مورد آقامهدی منقلب شده بود، این بار حس کردم مهدی تمام فکر خود را متمرکز مشکلی نموده است که با سفر مرتبط نیست، در فرصت‌های مختلف با وی صحبت کردم اما  گاهی مشکل پریشان حالی وی مجدداً دغدغه خاطرم می‌شد.

آقای غفاری مسئول پلاژ اول صبح با یک قوری چای به استقبال ما آمد و حال و هوای سنگیم را شکست، بعد از صرف چای در محیط آرام ساحلی به کمک آقامهدی بار و بنه سفر را بر روی دوچرخه‌ها مرتب نمودیم و آماده سفر شدیم.

قیل از عزیمت از مدیریت محترم پلاژها که زحمت زیادی کشیده بود تشکر نمودیم  با گرفتن عکسی یادگاری پا در رکاب شدیم.

از چپ به راست مهدی خان زاده، براتعلی غفاری، علی قربان پور، 24اردیبهشت 1391

ساعت 6 صبح خزر شهر را با دنیای ازخاطرات قشنگ ترک کردیم،

روستاها در مسیر حرکت بسیار نزدیک به هم و گاهی کاملاً پیوسته بودند، روستا‌های کوچکی که از یادداشت برداری آنها صرف نظر نمودم.

با 4 کیلومتر رکاب‌زنی در مسیر نامناسب جاده ساحلی به روستای شیرین‌نیل رسیدیم لحظه‌ای به احترام تنها شهید آبادی، شهید محمدرضا یوسفی توقف نمودیم. بعد از ادای احترام به راه ادامه دادیم.

آقامهدی هنوز سر حال نبود! از ثبت لحظات ماندگار توسط دوربینش غافل شدیم با چند کیلومتر رکاب‌زدن به شهر کوچک و زیبای جویبار رسیدیم.

شهر جویبار به فاصله  اندکی از جاده ساحلی در سمت چپ قرار داشت. گاهی برای ورود به یک آبادی ناچار بودیم کمی از مسیر اصلی برنامه‌ریزی شده بیشتر رکاب بزنیم که امری اجتناب ناپذیر بود.

هوای خوب صبح گاهی برای رکاب‌زدن مناسب بود با پشت سر گذاشتن  دهیاری چوبک و عروسکتی همچنان به ادامه مسیر پرداختیم،

 ای‌کاش دوربین شخصی را به همراه داشتم، اشتباه بزرگی که هرگز به خاطر آن نتوانستم خودم را ملامت نکنم، زیرا بهترین لحظات ماندگار را در طول سفر به ثبت نرساندم.

 10 کیلومتر را در سکوت رکاب زدیم کم‌کم از منطقه زیبای کوه‌خیل خارج شدیم. ساعت 9 صبح به سه راهی بابلسر، ساری که منطقه کوه‌خیل را از شهر ساری و بابلسر جدا می‌کرد رسیدیم، دیدن مناظر زیبای بهاری کم‌کم مهدی را به وجد آورد این را می‌شد از صدای چه‌چهه زیبایش که اشعار حافظ را می‌خواند فهمید!

سه راهی کوه خیل بابلسر،ساری،مهدی خان زاده

آنچه در این منطقه  توجه‌ام را بیشتر به خود جلب نموده بود تلفات زیاد حیوانات آبزی بود که با کمال تاسف یک فاجهه زیست محیطی بود.

لاک پشت‌های متفاوت در اندازه‌های مختلف، انواع مار و قورباغه آسفالت مسیر را فرش کرده بود! با پیچیدن به سمت راست، خود را برای رسیدن به شهر بابلسر آماده کردیم لحظه‌ای توقف کوتاه برای نوشیدن آب خنک برای ادامه‌رکاب زنی ضروری بود 1 کیلومتر بعد به دهستان لاریم رسیدیم.

مردمی که با تقدیم 18شهید دفاع مقدس از حریم ولایت و میهن اسلامی تا پای جان دفاع کرده بودند. مردمی مهربان و بی ریا که باید آنها را فقط و فقط در ایران عزیز جستجو کرد. لحظاتی بعد به روستای چرخ‌کنی رسیدیم. بقعه متبرکه بی‌بی سباء در این روستا واقع است اما فرصت برای توقف بیشتر میسر نبود.

اندکی بعد به روستای کردکولا زادگاه سردار شهید ذبیح‌الله عالی از دلاور مردان دفاع مقدس رسیدیم،

گل‌محله با فاصله اندکی از کردکولا قرار داشت 5 شهید دفاع مقدس زینت‌بخش گلزار شهدای این آبادی کوچک و دلاورخیز بود که مدفن امامزاده کوچکی به نام امام‌زاده عبدالله در آن قرار داشت برایم بسیار جالب بود که امام‌زاده‌ای به همین نام نیز در فاصله 2 کیلومتری روستای بیکارآیش که به فاصله اندکی از جاده ساحلی، قرار داشت.

بر اساس آمار بعضی از محققین بیش از 2000 امام‌زاده در سراسر ایران اسلامی پراکنده است که بسیاری از آنها برای کمک گرفتن از علویان و به دعوت شیعیان به این سرزمین هجرت نموده‌اند به همین خاطر مدفن بسیاری از آنها در ایران می‌باشد.

هنوز هوا کامل گرم نشده بود. ما با تجربه‌ای که در این چند روز گذشته بدست آورده بودیم  دریافته بودیم که باید در رکاب‌زنی کمی شتاب نماییم  تا در هوای گرم و شرجی ظهر، پناهگاهی مناسب برای استراحت در نظر بگیریم.

روستای دونچال به فاصله کمتر از نیم کیلومتر با 11 شهید سرافراز یاد آور همت مردمی وطن پرست در دفاع از حقانیت خود بود روستای ذغال‌منزل نیز جنب همین روستا قرار داشت. مسیر در طول سه راهی ساری، بابلسر تا دونچال بسیار نا مناسب و خطرساز بود! جاده‌ای تنگ و باریک با دست اندازهای بسیار که لزوم توجه بیشتر مسئولین ذی ربط را می‌طلبید.

جاده باریک بود و تردد نسبتاً زیاد بود آسفالت جاده نیز چندان مناسب نبود.

با عبور از کناره چند روستا  به روستای انارمرز رسیدیم. 7 شهید دفاع مقدس حاصل ایثار پدران و مادران اهالی روستای خونگرم انارمرز به نظام اسلامی بود، فاصله روستاها در این منطقه بسیار نزدیک به هم و گاه پیوسته به هم بودند. با 2 کیلومتر رکاب‌زدن به روستای شهید پرور ازنوا با 8 شهید دفاع مقدس رسیدیم.

چند کیلومتر بعد به شهر کوچک و زیبای بهنمیر رسیدیم. شهری تمیز و دیدنی با مردمانی بسیار مهربان و خونگرم، لحظاتی را در شهر توقف نمویم در فرصت نهار ظهر، مایحتاج اولیه نهار را که ماست و خیار جزئی از آن بود تهیه نمودیم. برای اقامت و استراحت ظهر شهر بابلسر را در نظر داشتیم.

مهدی خانزاده یکشنبه 24/2/1391

 

در جستجوی یاران علی قربان پور(علی فاروج)


Page Generated in 0/0105 sec