پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 6881
«مهدی نقویان» رکورددار دریافت فانوس از جشنواره فیلم عمار؛
ماجرای مستندهایی از فتنه 88 که شبکه یک سفارش ساخت آن را داد اما هیچ‌گاه پخش نکرد
بعد از شکل‌گیری جنبشی موسوم به «وال استریت» در آمریکا، این سوال در ذهن من بوجود آمد که مگر می‌شود کل ثروت آمریکا فقط در دست یک درصد از مردم این کشور باشد؟ برای همین پیرامون این موضوع تحقیقاتم را آعاز کردم و متوجه شدم که این وضعیت یک عقبه‌ی بسیار وسیع دارد و با توجه به این موضوع تصمیم گرفتم یک مستند پیرامون اقتصاد آمریکا بسازم که تاریخ مصرف نداشته باشد.

به گزارش شبکه خبری هزاره سوم  به نقل از رجا، حالا دیگر با جرات می‌توان گفت که «جشنواره‌ی عمار» یک پدیده‌‏ی هنری تأثیرگذار در جریان فرهنگ کشور است؛ به خصوص وقتی که با رصد مستندها و فیلم‌های جشنواره،رشد قابل ملاحظه‌هر ساله‏ی آنها به وضوح آشکار است و مخاطبان را به آینده‌‏ی نسل جدید فیلمسازان متعهد امیدوارتر می‏کند.

همین کیفیت رو به رشد آثار این نسل جدید فیلم و مستندسازی در جشنواره‌‏ی مردمی فیلم عمار،ما را برآن داشت تا با برگزیده‌های ابن جشنواره در بخش‌های مختلف، گفتگوهایی را ترتیب دهیم تا شاید مخاطبان و مسئولین بیش از قبل، با این هنرمندان حوان آشنا شوند. به خصوص آنکه مقام معظم رهبری راهبرد اصلی سالی را که به نام فرهنگ مزین شده است، «تقویت جناح مومن فرهنگی» اعلام کرده‌اند.

در دومین گفتگو از این سلسله گفتگوها، به سراغ «مهدی نقویان» –رکوددار دریافت جایزه از ادوار مختلف «جشنواره‌ی عمار» - رفتیم. او سال 1361 در شهر بابل متولد شده و در مقطع کارشناسی در رشته‌ی کارگردانی «دانشکده‌ی صداوسیما» تحصیل کرده است. او از همان دوران دانشجویی به واسطه‌ی برادرش با «موسسه‌ی روایت فتح» آشنا و در همانجا مشغول به کار شده و طی چند سال اخیر با ساخت سه مستند «نگهبان آراء»، «انتخاب 10» و«گاو خشمگین»ودو نماهنگ داستانی با نام‌های «بابا خون داد» و «گرم‌ترین روز زمستان» موفق به دریافت 4 فانوس از جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار و یک تقدیر نامه شده است.آنچه در ادامه می‌‏آید، مشروح گفتگوی رجانیوز با این کارگردان بااستعداد و جوان است:

برای فعالیت در جبهه‌ی هنر انقلاب، چاره‌ای جز رجوع به کتاب‌های شهید آوینی نیست

شما در شهرستان بابل و در یک خانواده‌ی کاملا مذهبی متولد شدید. معمولا در خانواده‌های مذهبی و به خصوص در شهرستان‌ها، کمتر پیش می‌آید که فردی دغدغه‌اش فیلمسازی و سینما باشد. چه شد که به این زمینه علاقه‌مند شدید؟

سال 72 که آوینی شهید شد، من 11 سال بیشتر نداشتم. ولی از همان زمان شهادت ایشان و به واسطه‌ی برادرم، با ایشان آشنا شدم و آثار این شهید را مطالعه کردم. کتاب‌های ایشان به انتخاب مسیر من بسیار کمک کرد. به نظرم آوینی جزء معدود متفکران و نظریه‌پردازان هنر انقلاب است و هر کس که می‌خواهد در جبهه‌ی هنر انقلاب فعالیت کند، ناگزیر است که به کتاب‌های شهید آوینی رجوع کند. البته در این زمینه برادرم هم بسیار به من کمک کرد و در حقیقت ایشان که بزرگتر از من بودند ابتدا به سمت هنر رفتند و من هم علاقه‌مند شده که در این زمینه فعالیت کنم و برای همین تصمیم گرفتم که کنکور هنر بدهم و به صورت آکادمیک در رشته‌ی کارگردانی تحصیل کنم.

حضرت آقا فرمودند باید دید که سوارکار این اسب کیست؟

برخی معتقدند که فضای آکادمیک هنری کشور ما چندان متناسب با روحیه‌ی متدینین نیست و هنرجویان انقلابی و مذهبی نمی‌توانند در چنین فضایی تحصیل کنند. شما این حرف را تایید می‌کنید؟

خیلی با این حرف موافق نیستم. سال 91 که همراه با برگزیدگان «جشنواره عمار» خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، یکی از بزرگان سینما به آقا فرمودند که من نگران هستم که جوانان انقلابی گرفتار فسادی که در سینما وجود دارد، بشوند و ایشان سینما را به یک اسب چموش تشبیه کردند که ممکن است بچه‌ها را زمین بزند. رهبری هم در پاسخ به ایشان فرمودند: درست است که سینما مانند اسبی چموش است اما باید دید که سوارکار این اسب کیست؟ حضرت آقا کار را در عرصه‌ی سینما برای بچه‌های انقلابی جهاد می‌دانند و سه بار در آن جلسه فرمودند که کار در سینما جهاد است. البته ایشان اشاره کردند که جهاد اسلحه می‌خواهد و شما باید با ذکر و یاد خدا و نماز و دعا و نیایش خودتان را تجهیز کنید.

پس ما باید به این عرصه ورود کنیم؛ چون در سینما اهمیت فرم کمتر از اهمیت محتوا نیست و برای فراگیری فرم به تحصیلات آکادمیک نیاز است. پس نمی‌توان تحصیل در دانشگاه را نادیده گرفت.

مستندسازی؛ از «خلیج فارس» تا مرزهای لبنان

اولین اثر جدیتان را چه زمانی ساختید؟ در همان دوران دانشجویی کار جدی هم می‌کردید و یا پس از فارغ‌التحصیلی به دنبال کار حرفه‌ای رفتید؟

نام اولین مستند جدی من «زخم تازه» بود که سال 86 و در همان دوران دانشجویی آن را ساختم. در این مستند به این موضوع پرداختیم که زمزمه‌ی تغییر نام «خلیج فارس» از کجا آمده. فردی به نام «بلگریو» در سال 1935 کتابی چاپ می‌کند و آنجا برای اولین بار از واژه‌ی «خلیج عربی» استفاده می‌کند. این مستند 27 دقیقه‌ای همان سال و در روز ملی خلیج فارس از شبکه‌ی یک پخش شد. البته در سال‌های بعد نیز در همین مناسبت از تلویزیون بارها بازپخش شد.

 

بعد از «زخم تازه» چه آثاری را تولید کردید؟

بعد از «زخم تازه» و پایان دوران تحصیل، کارم را به طور جدی در موسسه‌ی «روایت فتح» دنبال کردم. یک مجموعه مستند سه قسمتی با نام «یوسف رضا» پیرامون «شهید ابوالفتحی» برای شبکه یک ساختم. شهید ابوالفتحی، فرمانده‌ی نیروی انتظامی فارس بودند که حین عملیات ناجا و در درگیری با اشرار مسلح، در روز عروسی پسرش به شهادت رسید.

بعد از آن مستندی سه قسمتی با موضوع اسرای لبنانی آزاد شده که در سال 2009 آزاد شدند، ساختم در جشنواره‌ی دوسالانه‌ی «شهید آوینی» جایزه گرفت.

و ناگهان فتنه‌ی 88!

به سراغ آثار برگزیده‌ی شما در «جشنواره‌ی عمار» برویم. در دوره‌ای دوم و سوم این جشنواره با دو مستند پیرامون فتنه‌ی سال 88 حضور پیدا کردید که هر دو آثار جذاب و به دور از کلیشه بودند. لطفا پیرامون ساخت این مستندها صحبت کنید.

اواخر سال 88 کار ساخت یک مستند دو قسمتی به نام «انتخاب 10» و یک مستند یک قسمتی با نام «نگهبان آراء» به سفارش شبکه یک و در «موسسه روایت فتح» را آغاز کردم که قرار بود سال 89 و در سالگرد فتنه از شبکه‌ی یک پخش شود.

«انتخاب 10» در حقیقت روزشمار تصویری انتخابات 88 از روز ثبت نام نامزدها تا روز تایید آراء توسط شورای نگهبان است. منبع اصلی من برای ساخت مستند، کتابی بود که «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» پیرامون وقایع روز به روز انتخابات سال 88 با عنوان «روزشمار 8 ماه نبرد مقدس» منتشر کرده بود و من در حقیقت قسمت‌های مهم این کتاب را به صورت تصویری درآوردم. قسمت اول این مستند از روز ثبت‌نام نامزد‌ها تا روز پایان رسمی انتخابات بود و قسمت دوم این مستند هم زمان پایان انتخابات تا تایید نهایی شورای نگهبان را شامل می‌شد.

تصاویر نابی از سال 88 که برای اولین بار در مستند من پخش شد

در «نگهبان آراء» انتخابات 88 را از منظر «شورای نگبان» مورد بررسی قرار دادم. در آن زمان عده‌ای به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض داشتند و یک نهاد قانونی وظیفه داشت که به این اعتراضات رسیدگی کند. اما هیچکس اقدامات این نهاد که همان «شورای نگهبان» بود را نمی‌دید و توجهی به آن نمی‌کرد. برای ساخت این مستند «آقای کدخدایی»، سخنگوی وقت شورا با من بسیار همکاری کردند و تصاویری در اختیار من قراردادند که بسیار ناب و عالی بود. آن فیلم‌ها برای اولین بار در مستند من پخش شد و بعد از آن هم ندیدم که آن تصاویر ازجایی پخش شود. البته این اعتماد به این دلیل بود که من از سمت «روایت فتح» به ایشان معرفی شده بودم.

در این فیلم‌ها نشان داده می‌شد که نماینده‌ی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از عملکرد «شورای نگهبان» بسیار راضی بودند و حتی در حین شمارش آراء هم از عملکرد آن‌ها تقدیر می‌کردند، اما بعد از مدتی فضا عوض شد.

مدیران صداوسیما اعتقاد داشتند با پرداختن به موضوع فتنه آرامش کشور بر هم می‌خورد

شما گفتید که این مستندها یه سفارش شبکه یک ساخته شد. آیا این مستندها از این شبکه پخش هم شد؟

نه! سال 89 سال آرامی در کشور بود و مدیران صداوسیما اعتقاد داشتند با زیاد پرداختن به قضیه‌ی فتنه، این آرامش بر هم می‌خورد. این در حالی است که شبکه‌های استکباری و ماهواره‌ای مثل بی‌بی‌سی هنوز هم به این مسئله می‌پردازند. البته این برای بار اول نیست که ما به بهانه‌های مختلف مثل ترس از حسایت عده‌ای خاص روی موضوع به یک اتفاق نمی‌پردازیم. این مستندها به آرشیو صداوسیما رفت و اگر «جشنواره‌ی عمار» نبود، این آثار هیچ کجا دیده نمی‌شد.

 

جشنواره‌ی عمار را ابتدا خیلی جدی نگرفتم

چه شد که تصمیم گرفتید این دو مستند را در «جشنواره‌ی عمار» شرکت دهید؟ اصلاً در ابتدا تا چه حد با این جشنواره آشنا بودید؟

«نگهبان آراء» در دومین دوره‌ی «جشنواره‌ی عمار» به عنوان مستند برگزیده انتخاب شد. در آن زمان من هیچ ذهنیتی از «جشنواره‌ی عمار» نداشتم و این جشنواره را خیلی جدی نگرفتم. اما بعد از پایان جشنواره‌ی دوم ذهنیت من به طور کامل عوض شد و برای جشنواره‌ی سوم، مستند دو قسمتی «انتخاب 10» را در قالب یک مستند 50 دقیقه‌ای ارائه کردم که این مستند هم به عنوان مستند برگزیده در بخش فتنه‌ی 88 انتخاب شد.

«شبکه‌ی مستند» مقصر اصلی است

شما بین اینکه مستندهاین اصلا دیده نشود و یا اینکه دیده شود ولی انتقادات بسیاری به آن وارد شود، کدام را می‌پسندید؟ به نظر شما چرا در کشور ما مستندهای با کیفیت هم خیلی دیده نمی‌شود؟

برای یک کارگردان اگر مستندی دیده شود و همه به آن انتقاد کنند راضی‌کننده‌تر است تا اینکه اصلا آن مستند دیده نشود. در «جشنوار‌ه‌ی عمار» هم به مستندهای من انتقاداتی وارد شد. به خصوص بعد از مستند «نگهبان آراء» بسیاری آمدند و به صورت جدی مستند را نقد کردند. ولی همین انتقادات لذت‌بخش بود و باعث خوشحالی من شد.

 

جریان مستندسازی ما به راحتی می‌تواند با مستندسازی دنیا رقابت کند. چرا که دست ما از لحاظ فرم و به خصوص محتوا پر است. اما متأسفانه در کشور ما مستند چندان دیده نمی‌شود و همین امر باعث شده که ما نتوانیم با جریانی که مستندهای غربی می‌سازند مقابله کنیم. در این زمینه «شبکه‌ی مستند» مقصر اصلی است و اصلاً به آن وظیفه‌ای که باید عمل کند، عمل نمی‌کند. این شبکه مدام مستندهای خارجی پخش می‌کند در حالی که آثار جشنواره‌ی عمار برای پر کردن آنتن یک سال این شبکه کافی است.

ذهنیت منفی به کار سفارشی محصول کسانی است که خود نهایت سفارشی‌ساز هستند

دو مستند شما به سفارش شبکه یک ساخته شده است. خب این قبیل مستندها که به آثار سفارشی معروف هستند، معمولا مورد انتقاد عده‌ای قرار می‌گیرند و برخی معتقدند که آثار سفارشی هیچ ارزش ندارند. آیا مستند شما در زمره‌ی کارهای سفارشی است و آیا هر اثر سفارشی بی ارزش است؟

باید به یک موضوعی توجه داشت. سفارشی بودن یک اثر دلیل بر خوب بودن یا بد بودن یک کار نیست. این ذهنیت منفی که فلانی سفارشی‌ساز است را عده‌ای در ذهن ما انداختند که خودشان نهایت سفارشی‌سازها هستند. بسیاری از هنرمندان و کارگردانان بزرگ دنیا کارهای سفارشی می‌سازند. ما از فیلم «آرگو» که کاخ سفید هم به آن جایزه داد، فیلمی سفارشی‌تر داریم؟

اما نکته‌ی مهم‌تر آنست که من پیرامون موضوعی که به آن اعتقادی نداشته باشم، کار نمی‌کنم. در حقیقت شبکه یک سفارش ساخت مستند را به «موسسه روایت فتح» داد و چون مدت‌ها بود که در زمینه‌ی فتنه تحقیق می‌کردم، آن‌ها ساخت این مستندها را به من سپردند.

مگر می‌شود کل ثروت آمریکا فقط در دست یک درصد از مردم این کشور باشد؟

بعد از ساخت دو مستند راجع به فتنه، موضوع بررسی تاریخی وضعیت اقتصاد آمریکا را برای ساخت مستند بعدی‌ خود انتخاب کردید. ایده‌‌ی مستند «گاو خشمگین» از کجا شکل گرفت؟

بعد از شکل‌گیری جنبشی موسوم به «وال استریت» در آمریکا، این سوال در ذهن من بوجود آمد که مگر می‌شود کل ثروت آمریکا فقط در دست یک درصد از مردم این کشور باشد؟ برای همین پیرامون این موضوع تحقیقاتم را آعاز کردم و متوجه شدم که این وضعیت یک عقبه‌ی بسیار وسیع دارد و با توجه به این موضوع تصمیم گرفتم یک مستند پیرامون اقتصاد آمریکا بسازم که تاریخ مصرف نداشته باشد. اگر در مستند فقط به موضوع جنبش «وال استریت» می‌پرداختم، پس از فروکش کردن فعالیت‌های این جنبش، تاریخ مصرف مستند هم تقریبا تمام می‌شد و من نمی‌‌خواستم این اتفاق بیفتد.

 

استفاده‌ی مناسب از تصاویر آرشیوی مهم‌ترین بخش مستند است. برای همین ما نزدیک به 6 ماه مشغول جمع‌آوری تصاویر آرشیوی بودیم و حتی مستند‌‌هایی را از شبکه‌ی فرانسوی «آرته» خریداری کردیم. ساخت کل مستند نیز نزدیک به دو سال طول کشید.

این مستند را در ابتدا بدون تهیه‌کننده ساختیم. یعنی از هزینه‌های شخصی برای ساخت آن استفاده کردیم. اما بعد از اتمام مستند آنرا به «سازمان اوج» ارائه دادیم و آن‌ها از این مستند استقبال کردند و تهیه‌کنندگی آن‌ را بر عهده گرفتند. «سازمان اوج» در زمینه‌ی حمایت از ساخت مستند و فیلم‌های انقلابی بسیار خوب عمل می‌کند و تهیه‌کنندگی بسیار از آثار برگزیده‌ی جشنواره‌ی چهارم عمار نیز، بر عهده‌ی این سازمان بود.

این طور نیست که بگوییم اگر مستندی گوینده‌ی متن داشت، مستندی آماتور محسوب می‌شود

اکثر مستندهای شما نریشن محور هستند. این موضوع یک نقطه ضعف برای مستندهای شما محسوب نیست؟ این درست است که وقتی یک مستندساز نمی‌تواند حرفش را با تصاویر موجود در مستند به بیننده القاء کند، رو به گوینده‌ی متن می‌آورد؟

مستندهای حرفه‌ای آرشیوی در دنیا هم نریشن محور هستند و این طور نیست که بگوییم اگر مستندی گوینده‌ی متن داشت، مستندی آماتور محسوب می‌شود. در مستند «گاو خشمگین» به مرور تاریخ اقتصادی آمریکا پرداختیم، می‌توانستیم از مصاحبه هم استفاده کنیم. اما بخاطر آرشیو بسیار خوب و وسیعی که داشتیم، تصمیم گرفتیم مصاحبه‌ای را در مستند نیاوریم و روی همان تصاویر آرشیوی‌مان نریشن برویم.

ورود به عرصه‌ی داستانی به خاطر پر هزینه بودن آن بسیار سخت است

خب به سراغ کارهای داستانی شما برویم. کمتر مستندسازی است که به سراغ تولید اثر داستانی هم برود. اما شما با ساخت کلیپ تصویری «بابا خون داد» این کار را انجام دادید. چه شد که به سمت ساخت یک کلیپ داستانی رفتید؟

من در دانشگاه در رشته‌ی کارگردانی آثار داستانی تحصیل کردم و به کار در این زمینه هم بسیار علاقه‌مندم. اما دو دلیل باعث شد که سال‌ها در عرصه‌ی مستند فعالیت کنم. اولین دلیل این بود که در دوران دانشجویی با «موسسه روایت فتح» آشنا شدم و در آنجا شروع به فعالیت کردم و همین فضا مرا به ساخت مستند علاقه‌مند کرد. دلیل دوم هم این بود که ساخت آثار داستانی بسیار پرهزینه‌تر از آثار مستند است. برای همین ورود به آن سخت است و یک تهیه‌کننده معمولا روی یک کارگردان جوان که تا به حال تجربه‌ی کاری نداشته سرمایه‌گذاری نمی‌کند.

 

 

من قصد داشتم که چند کلیپ با استفاده از تصاویر و فیلم‌ها و سرودهای انقلابی بسازم. برای همین یک سی‌دی تهیه کردم که در آن صد سرود انقلابی وجود داشت. پس از شنیدن این سرودها، متوجه شدم که 80 درصد آن‌ها در عین جذابیت تا به حال پخش نشدند و شاید فقط در دهه‌ی 60 چند باری از تلویزیون پخش شده باشند. پس از شنیدن آهنگ «بابا خون داد» طرح یک اثر داستانی به ذهنم رسید و این طرح را با «سازمان اوج» در میان گذاشتم وآن‌ها هم قبول کردند که تهیه‌کنندگی این اثر را بر عهده بگیرند. ساخت این اثر حدود 5 ماه طول کشید و ما در این کلیپ در صحنه‌هایی فضای دهه‌ی 50 را به تصویر کشیدیم.(برای تماشای کلیپ «بابا خون داد» روی ویدئوی زیر کلیک کنید)

 

 

 

کلیپ دیگری هم البته با موضوع 9دی ساختید...

بله بنده همراه با آقای شفاه تصمیم گرفتیم که اثر داستانی کوتاه با موضوع حماسه‌ی 9 دی کار کنیم و طرح کلیپی با نام «گرم‌ترین روز زمستان» به ذهنمان رسید و آنرا را در 4 هفته ساختیم. چرا که می‌خواستیم به سالگرد 9 دی برسد. با اینکه ساخت این اثر با عجله همراه شد، اما کار خوبی از آب درآمد وآن‌هایی که این کلیپ را دیدند، رضایت داشتند.

در حال تحقیق برای تولید مستندی با موضوع حکومت سلطنتی انگلیس هستم

پیرامون دیگر آثاری که در دست ساخت دارید هم توضیح دهید.

اکنون در حال تحقیق بر روی مستندی با موضوع حکومت سلطنتی انگلیس و نحوه‌ی حکومت ملکه در این کشور هستم. در ابتدای تحقیقاتم در این زمینه به موضوعات بسیار عجیب و محیرالعقولی برخورد کردم که متاسفانه هیچ‌گاه رسانه‌های ما حرفی در این رابطه نزدند.

 

همچنین در حال نگارش فیلم‌نامه‌ای با موضوع افرادی که «توسط سازمان مجاهدین خلق» اغفال می‌شوند و دست به جنایت می‌زنند، هستم. ایده‌ی این فیلم‌نامه از داستان زندگی فردی که « شهید لاجوردی» را ترور کرده‌است، گرفته شده. این فیلم‌نامه از آن جهت که به زندگی فرد اغفال شده توسط منافقین می‌پردازد، بسیار ناب است تا به حال کمتر کسی به آن پرداخته.

در حال ساخت دو مجموعه‌ی 360 قسمتی با نام‌های «تیک‌تاک» و «پرس و جو» نیز هستیم.«تیک‌تاک» یک مجموعه مستند 5 دقیقه‌ای پیرامو وقایع مهم تاریخ است. بدین صورت که در هر روز یک اتفاق مهم را با استفاده از تصاویر آرشیوی و عکس و گرافیک به صورت تصویری در می‌اوریم. وقایعی مانند حادثه‌ی «مک فارلین»، فرار شاه و... .

مجموعه‌ی «پرس و جو» در یک دقیقه یک سوال اجتماعی را پخش می‌کند و بلافاصله جواب آن را می‌دهد. مثلا پیرامون آمار زندانی‌ها که ما کشور چهلم هستیم و آمریکا اول است.

و حرف آخر

حرف خاصی نیست. امیدوارم موفق باشید.


Page Generated in 0/0136 sec