پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 717
رنگ تحقیر مذهبی به موفقیت های ایران توسط دشمن
از میان جریانات اهل سنت یعنی وهابی ها، انواع جریانات تکفیری، سلفی ها، اخوانی ها بجز صوفی ها،که تعدادشان هم کم نیست ولی انسجام سیاسی اجتماعی مطلوب ندارد، مابقی در قبال مساله سوریه یک حرف داشتند و آن اینکه دیکتاتوری سوری باید برود و ایران مانع است.

به گزارش هزاره سوم  پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹ تغییر بزرگی در معادلات آمریکا در منطقه ایجاد کرد. این رخداد دقیقا زمانی اتفاق افتاد که دیگر عربها و خصوصا مصر با امضای کمپ دیوید به مصالحه با اسرائیل روی آورده بودند و به زیر بار تعهدات آمریکایی گردن نهادند.

 به یکباره ثقل فرهنگی سیاسی جهان اسلام از جغرافیای عربی به سوی ایران اسلامی آمد و مواجهه با آمریکا، استقلال از شرق و غرب و مساله فلسطین به دست انقلابیون ایران افتاد.

شروع جنگ عراق و تغییر معادلات 
 
با شروع جنگ ایران و عراق و تبلیغ عربیت توسط صدام قضایا مقداری تغییر کرد و برخی سعی کردند به عراق نزدیک شوند. همزمان بخشی از اسلامگرایان سنی مذهب با حمایت مالی سعودی و حمایت تسلیحاتی آمریکایی ها در افغانستان علیه شوروی می جنگیدند که این مساله تا ۱۹۸۹ ادامه داشت و همین امر زمینه وابستگی ها و ارتباطات بعدی را نیز مهیا نمود.در لبنان هم در سال ۱۹۸۲ اسرائیل آمد و جریان مقاومت فلسطینی مسلحی که آنجا بود را شکست داد و بخشی از لبنان را نیز در اختیار گرفت. چه کسی جایگزین آن جریان شد؟
 
حزب الله لبنانی که توسط ایران ایجاد و تسلیح شده بود. همزمان برخی قرارداد ننگین اسلو را امضا کردند و چندی بعد مقاومت اسلامی لبنان توانست در سال ۲۰۰۰ بزرگترین ضربه را به اسرائیلی ها بزند و آنها را از خاک لبنان اخراج کرد. اینها همه انباشت موفقیت هایی بود که پس از آن تغییر جغرافیایی ثقل فرهنگی و سیاسی جهان اسلام به دست همین انقلاب و یاران آن صورت می گرفت و همه اینها نوعی حس تحقیر هویتی را در برخی از جهان اهل سنت ایجاد کرده بود و دشمن نیز آگاهانه به این مساله دامن می زد.
 
حمله به عراق و انفجار درگیری مذهبی 
 
سال ۲۰۰۳ که آمریکا به عراق حمله کرد هم ماجرا به گونه ای رقم خورد که آمریکایی ها رفتند و شیعه جایگزین او شد. همین امر زمینه این شایعه را در جهان عرب ایجاد نمود که ایران و آمریکا برای به قدرت رسیدن شیعه در عراق توافق کرده اند! و این استارت انفجار ابعاد مذهبی گری و افراطی گری مذهبی در منطقه شد. خیلی ها که تا دیروز صدام را دیکتاتور خونریز می دانستند گویی که تازه فهمیده بودند که او سنی مذهب بوده و این اقدام را نیز یک اقدام در لیست اقداماتی تعبیر کردند که در آن جغرافیایی سنی – عربی عقب افتاده بود!کشته شدن رفیق حریری،بزرگ سیاسی جریان اهل سنت در لبنان نیز که سعی کردند آنرا به پای شیعه بنویسند نیز اقدامی در جهت حذف چهره های اهل سنت تعبیر شد و اینگونه جدال مذهبی بالا گرفت.
 
در سال ۲۰۰۶ حمله اسرائیل به لبنان در حالی با پیروزی مقاومت به پایان رسید که صریح ترین حمایت ها از جانب دو کشور سعودی و مصر از این اقدام صورت گرفت. بعد از آن در درگیری های داخلی لبنان، حزب الله به خیابان ها ریخت که منجر به ایجاد ذهنیت تسلط طلبی در این جریان گردید هر چند آنها که به واقعیت لبنان واقفند می دانند که حزب الله هرگز سلاحش را در داخل استفاده نکرده و همیشه سلاحش علیه اسرائیلی ها بوده و اتفاقا همیشه در جهت وحدت گامهای عملی برداشته است.
 
بیداری اسلامی فرصتی برای جبران گذشته 
 
در همین شرایط بود که این ایده به طور جدی در فضای اهل سنت زمزمه شد که یکی می خواهد اهل سنت را کنترل کرده و زیر دست خودقرار دهد. متاسفانه نوعی حس تحقیر را در آنها تقویت کردند تا اینکه در سال ۲۰۱۱ در مصر که مهمتر از همه کشورهای عربی است امکان به قدرت رسیدن یک جریان اسلامگرای سنی مذهب مهیا شد. خیلی ها به این جریان به چشم یک فرصت تاریخی برای جبران آن رقابت مذهبی نگاه کردند و متاسفانه حتی این ایده مطرح شد که حالا که در مصر و تونس موفق شده ایم و ترکیه هم که همراه ماست و اردن و الجزایر و مراکش هم که در حال تغییر اند لذا باید سوریه را نیز به این حلقه پیوند بزنیم تا کار تکمیل شود. در این شرایط یک وضعیت ژئوپلتیکی جدید که بر اساس مذهب طراحی شده بود شکل می گرفت که بیش از همه به نفع آمریکایی ها بود!
 
مساله سوریه و تشدید اختلافات مذهبی 
 
از میان جریانات اهل سنت یعنی وهابی ها، انواع جریانات تکفیری، سلفی ها، اخوانی ها بجز صوفی ها،که تعدادشان هم کم نیست ولی انسجام سیاسی اجتماعی مطلوب ندارد، مابقی در قبال مساله سوریه یک حرف داشتند و آن اینکه دیکتاتوری سوری باید برود و ایران مانع است! جالب است که حتی نامی از روسیه و چین نمی آورند و این بخاطر همان رویکرد مذهبی گری است. نهایتا جریانات به سمتی رفت که ایران در سوریه موفق شد و دولت اسد سقوط نکرد ولی اخوانی ها خلاف انتظار و تصورشان در مصر شکست خوردند. البته ما نباید اخوان را رها کنیم و باید با این جریان که همواره دشمن جریانات تند تکفیری و سعودی بوده همکاری کنیم ولی اینها در ایام حاکمیت مقداری مغرور شدند و به سمت ایران نیامدند.
 
حتی حماس را هم مقداری تحت تاثیر قرار دادند و حماس که شاخه اخوانی فلسطین است فکر کرد می تواند با حمایت آنها کار را جلو ببرد و برخی نیز مطرح کردند که اول آن حلقه را تکمیل کنیم و قدرتی اسلامی بوجود بیاوریم بعد به سمت هدف اصلی یعنی اسرائیل برویم لذا به مخالفت با دولت اسد در سوریه روی آوردند.
 
آینده منطقه به سوریه وابسته است 
 
قطعا آنچه در مصر رخ داد اثرات منطقه ای منفی ای بر جریان اسلامگرایی می گذارد و اخوانی ها در همه کشورها از آن خسارت خواهند دید. آنها قدرت ارتشی که می توان ادعا کرد شش دهه است که در مصر حکومت واقعی با اوست را دست کم گرفتند و مخالفشان هم که تجمیع شدند و شد آنچه که دید. بنظر می رسد آینده منطقه به مساله سوریه ربط خواهد داشت و پیش بینی اینکه چه خواهد شد آسان نیست. اگر این مساله فروکش کند درگیری های مذهبی هم فروکش خواهد کرد و الا تداوم خواهد یافت.
 
البته من معتقدم این نگرش بیشتر عربی است و مثلا ما در رسانه های ترکیه کمتر شاهد تاکید بر ابعاد مذهبی و تبلیغ ضدشیعی و طائفه گری هستیم و حتی در سطح رسمی هم با وجود اختلاف بر سر مساله سوریه، روابط ایران و ترکیه نسبتا مناسب است. وضعیت موجود کاملاًبه نفع آمریکاست چرا که ما در داخل بدنه جهان اسلام در حال اقدام ضد هم و خنثی کردن انرژی های یکدیگر هستیم.
 

اینکه در سطح سیاسی اتفاقاتی بیفتد و مقداری از تنش ها کاسته شود بر بعد مذهبی نیز اثر خواهد داشت لذا مثلا اگر آقای روحانی بتواند مقداری با عربستان سعودی روابط را بهتر کند به همان میزان در سطح مذهبی نیز شاهد کاهش کشتارها خواهیم بود.


Page Generated in 0/0255 sec