پایگاه خبری نامه نیوز
کد خبر: 731
ریشه شناسی سیاست در سینمای ایران
جریان روشنفکری داخلی چشمشان به جشنوارههای خارجی است که برایشان یک برند محسوب میشود.
به گزارش هزاره سوم امروزه سینما نه تنها یک سرگرمی نیست بلکه یک سلاح ایدئولوژیک برای انتقال مفاهیم و ارزش ها به کار میرود؛ اتفاقی که در هالیوود به طور آشکاری درحال رخ دادن است. با این حال این امر را در سینمای ایران بسیار کمرنگ است. درباره چرایی این مسئله و پیشینه سینما و روند سیر سینما در ایران با سعید کریمی، کارشناس فرهنگی گفت و گویی کرده ایم که میخوانید:
* نسبت سینمای ایران، با ارزشهای دینی و اخلاقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
این بحث باید در قالب ریشه شناسی در گذشته سینما انجام شود. باید دید هنرهای نمایشی چون تئاتر و سینما با چه ریشهای به کشور ما آمده اند. پس از انقلاب نیز چیزی تحت عنوان سینمای دینی بنیان گذاری نکردیم.
* حرکتهای اولیه در سینمای ایران چگونه به وجود آمد؟
عدهای از روشنفکرانی که در روسیه نمیتوانستند فعالیت بکنند، به ایران آمدند. در واقع نگاه تقریبا مارکسیستی و جریان چپ به سینمای ایران وارد شد. در آن زمان عبدالحسین سپنتا در هند فیلم «دختر لر» را ساخت. او از پارسیان هند بود که بعد از فراگیر شدن اسلام در ایران،به هند مهاجرت کردند؛ این جریان سینمایی با استعمار انگیس همسو بود و این فیلم به نوعی شخصیت رضاخان را توجیه کرد، چون در انتهای فیلم چهره رضاخان درمیان ستاره داوود به نمایش در میآید. اما جریان سینمایی که نسبت این مباحث معاصرتر است بعد از کودتای 28 مرداد شکل میگیرد. در آن دوره شاخه نظامی جریان حزب توده سرکوب میشود، اما جنبه هنری و روشنفکری آن همچنان پا برجا میماند.
* وضعیت تئاتر در این دوره چطور بود؟
بنیانگذار تئاتر مدرن در کشورمان «شاهین سارکسیان» که به عنوان پدر تئاتر ملی ایران شناخته میشود با صادق هدایت در مدرسه ایدک پاریس که مدرسه عالی فیلم سازی و تئاتر در فرانسه است، تحصیل کردند. مدرسه ایدک، هنرمندی را میپروراند که ضد دین باشد، به همین دلیل هم کسانی که در این مدرسه تحصیل کردند، عمدتا ماهیت کارهایشان دین زدا بود. مثل فیلم و نمایش «محلل». هر دو أثر، اصول شرعی را با تمرکز بر بحث طلاق، هجو میکنند. صادق هدایت نمایشنامه آن را مینویسد و شاهین سارکسیان تئاتر آن را میسازند و بعدها این نمایشنامه دستمایه ساخت فیلمی به همین نام توسط نصرت کریمی میشود.
* چرا جریان سینما و تئاتر ارزشی هیچ گاه در کشور ما غالب نبوده است؟
در اینجا کم کاریهای زیادی شده است؛ جریان چپ همیشه غالب بوده است و زیر ساخت تئاتر ما در مدرسه ایدک شکل گرفته. جریان هنری ارزشی نیز در مقابل قشر شبه روشنفکر منفعل عمل کرده و این باعث شده فضا برای آنها فراهمتر شود و همیشه طلبکار باشند. نکته دوم این که جریان دینی ما از ابتدا نسبت به هنرهای غربی به خصوص سینما و تئاتر موضع داشته. با این حال هر گاه نیروهای ارزشی به طور جدی وارد کار شدند، توانستند به خوبی بدرخشند. به عنوان نمونه شهید آوینی به سینمای مستند مولف میرسد. و یا شخصیتی چون جلال احمد که جزو حزب توده بود و زمانی که درک کرد دستورات حزب توده از مسکو دیکته میشود از این جریان فاصله گرفت و آثاری چون «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» را خلق کرد و امام خمینی از این آثار به نیکی یاد نمودند.
*چرا در دوران دوم خرداد روشنفکران درسینما قوت بیشتری گرفتند و ارزشهای دینی و اسلامی بیشتر به محاق رفت؟
در حقیقت مسئله ساخت فیلمهایی با ماهیت نشانه گرفتن ارزش ها در دوم خرداد یک شبه باب نشد. این جریان بعد از انقلاب حرکت زیر پوستی خود را ادامه داد. مثلا زمانی که محمد خاتمی سال 64 وزیر ارشاد بود؛ در بخش بینالملل جایزه کتاب سال، کتاب «بچههای نیمه شب» اثر سلمان رشدی با ترجمه مهدی سحابی جایزه گرفت. در همان زمان سحابی در حال ترجمه کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی بود. آثار سلمان رشدی به عنوان یک دستورالعملی است برای کسانی که در دنیا میخواهند با هنرشان ریشههای تفکر اسلامی را مورد حمله قرار دهند. یکی از دوستانم که در پاریس زندگی میکند، میگفت در آنجا عدهای از هنرمندان را آماده کرده بودند تا زمانی که «آیات شیطانی» منتشر میشود، از روی این کتاب آثار هنری در حوزههای دیگری خلق کنند، اما فتوای امام راحل باعث عقب نشینی آنان شد.
* آبشخور جریانهای داخلی به نوعی از خارج است؟
بله، جریان روشنفکری داخلی چشمشان به جشنوارههای خارجی است که برایشان یک برند محسوب میشود. نمونه اش فیلم «جدایی نادر از سیمین» است. چرا این فیلم در اسرائیل نمایش داده میشود؟ جایزه اسکار چه چیزی در این فیلم دیده است؟ در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نشان میدهد زن ایرانی به عنوان نماد وطن، فرهنگ ایرانی و اسلامی را نمیخواهد. حتما میدانید که موج سوم تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران، تخریب خانواده است و مهم ترین فرایند آن نیز هدف قرار دادن زنان است.
در واقع، دگردیسی هویت زن مسلمان ایرانی را هدف گرفته اند. دگردیسی زن مسلمان هدف قرار گرفته تا ازآنها زن فمنیست غربی به وجود بیاید. در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نشان میدهد زن امروز، کشور و فرهنگ خودش را نمیخواهد. در سکانس پایانی فیلم، ترمه دختر نادر نمیداند که کدام فرهنگ و جامعه را بپذیرد. اما پایان فیلم فرهادی در مراسم اسکار اتفاق میافتد. ترمه یا سارینا فرهادی با سر و وضع کاملا غربی در آنجا ظاهر میشود. درواقع، در مراسم اسکار شما متوجه میشوید که ترمه یا سارینا فرهادی کدام فرهنگ را انتخاب کرده است.
بعد از آن، فرهادی برای ساخت فیلم بعدی اش به اروپا میرود ولی مقیم نمیشود. نکته اول اینکه جریان فرهنگی در فرانسه را فرهنگسرای پویا و عباس بختیاری در پاریس پشتیبانی میکند. (فیلم جعفر پناهی با کمک و حمایت عباس بختیاری در جشنواره کن نمایش داده میشود) آنان به شدت به دنبال این بودند که ازاصغر فرهادی یک هنرمندی شبیه بهمن قبادی بسازند. اما فرهادی با هوشیاری علی رغم تلاش آنها زیر بار این مسئله نرفت. اما در خصوص فیلم «گذشته» فرهادی باید گفت این فیلم چه عواقبی دارد؟ یک موج بزرگ اسلام گرایی در اروپا در حال شکل گیری است. در این فیلم به نوعی اسلامی که در اروپا مد نظر است، هدف قرار گرفته است.
* این روزها بحث درباره ممیزی و نظارت در عرصه فرهنگ خیلی زیاد است. عدهای میگویند، نباید ممیزی وجود داشته باشد.
دولت سیاست گذار است. سینما به عنوان بزرگترین ابزار فرهنگی مردم محسوب میشود. به هر حال فیلم و سایر آثار هنری، جزء موارد آموزشی محسوب میشود. فکری که در یک اثر هنری پنهان است مانند یک ویروس است. شما آیا به وزارت بهداشت اجازه میدهید در مورد قرنطینه کردن ویروسهای دامی و... اهمال کاری کند؟ طبیعتا هرگز این اجازه را نمیدهید. چطور شما میتوانید یک گزاره ضد دینی و ارزشی را که سلامت خانواده ما را هدف تهاجم قرار داده است به عنوان یک ویروس فرهنگی در اجتماع منتشر کنید؟
* در مقابل این جریان ها چه باید کرد؟
روزی نیست که به یک اثر هنری بر نخوریم که به اسلام توهین نکرده باشد. عمده سریال ها و فیلمهای آمریکایی به سمتی میرود که تروریسم را به جمهوری اسلامی ایران نسبت میدهد. جریان سینمایی ما از این نظر در مقام ساخت فیلمهایی در مقابل این گونه فیلم ها ابتر است. کارگردان ها و تهیه کنندگان ما باید در نگاه خود به مدیوم سینما تجدید نظر کنند.