به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از مشرق، از اوایل دهه هفتاد شمسی بود که یک آقازاده وارد ورزش کشور شد و تا به امروز نیز حاضر نشده از آن خارج شود. وی در تمامی این سال ها در تلاش بود تا این تفکر را وارد ورزش کند و به شکلی، آغازگر تفسیرهای عجیبی از حوزه دینی، اجتماعی و فرهنگی ورزش بانوان باشد. در این راستا نیز اقداماتی صورت گرفت که عموما نفعی برای ورزش بانوان نداشت.
این جریان در سال های اخیر نتوانست به آن چه مدنظر داشت، دست یابد. حتی شاهد کاهش فعالیت آن بودیم؛ اما شواهد حاکی از آن است که این جریان در حال احیای خود است. در شرایط کنونی نیز والیبال به محلی جهت بازسازی تبدیل شده است. موضوعی که با یک همسویی تامل برانگیز میان رسانه های معاند جمهوری اسلامی ایران و فعالان فمنیست داخلی نیز همراه شده است. آنچه باید در این فرصت اندک بدان توجه داشت، توجه به لایه های این بحث از زوایای گوناگون است. در حقیقت، پرسش هایی که تا کنون بی پاسخ مانده است.
یک جریان سیاسی و دیگر هیچ
به راستی باید باور داشت این جریان دغدغه ای عیر از فعالیت های سیاسی و هدفمند دارد؟ آیا می توان ملازمت این جریان را با اتاق های عملیات روانی جریان سلطه یک تصادف صرف دانست؟ در سال های اخیر، به مردم اثبات شد این جریان رسانه ای که دارای هجمه ای هماهنگ و متحد است، دارای سرشاخه هایی درونی است که زمینه عملیات روانی آنها را فراهم می کنند.
در چنین فضایی، می توان امارهای متعددی را دید که نشان می دهد جریان حضور بانوان در ورزشگاه ها، صرفا فعالیتی سیاسی و رسانه ای است. این جریان که فضا را مهیا می بیند، به شکلی وارد میدان شده که یک موضوع را که دارای ابعادی فرهنگی و اجتماعی است، تبدیل به یک بازی سیاسی کرده است. فمنیسم ورزشی که سال ها قدرت و ثروت را از دست داده بود، اکنون در حال پایه ریزی سلسله فعالیت هایی است که در آن نگاه ترمیمی و اصلاحی نسبت به ورزش وجود ندارد.
* مشکل ورزش بانوان رفتن به ورزشگاه است؟
فمنیسم ورزشی که برآمده از مطالبات شخصی یک آقازاده است، تا کنون از طرح پرسش ها و بررسی های علمی اجتناب داشته است. این جریان هرگز پاسخ نداده که به راستی حضور یا عدم حضور بانوان در ورزشگاه، مشکل اصلی این قشر جامعه است؟ اگر چنین نظری وجود دارد، بر پایه چه استدلالی است؟ صرف ادعای چند آقازاده مستقر در نقاط شمالی تهران و مسافران غرب، می تواند مطالبه عموم بانوان باشد؟ آیا بانوان روستایی ما نیز چنین مطالبه ای دارند یا آنها در پی خواسته های دیگری هستند؟ چرا یک مطالعه اجتماعی و فرهنگی جدی در این زمینه صورت نمی گیرد؟
فمنیسم ورزشی که دچار الزامات سیاسی است، کمترین اقدامی در راستای رفع مشکلات اساسی و زیرساختی ورزش بانوان نداشته است. این جریان که سال ها بر اریکه قدرت تکیه زده بود، چرا تدابیری برای رفع مشکلات متعدد بانوان در سطح کشور نداشته است؟ بانوانی که در روستاها زندگی می کنند، چه نقشی در دغدغه های این جریان دارد؟ چه برنامه هایی تا کنون صورت گرفته تا مشکلات واقعی بانوان در حوزه ورزش مرتفع شود؟
این روزها، فمنیسم ورزشی که ابزار رسانه ای داخلی و خارجی را همسو می بیند، به جای آن که در پی آن باشد که مشکلات واقعی بانوان را پیگیری کند، در پی اهدافی دیگر است. آنها به جای آن که پاسخگوی افکار عمومی باشند، توجهات را به موضوعی انحرافی و غیر مهم جلب کرده اند که بیشتر دغدغه برخی آقازاده های غرب نشین است.