به گزارش شبکه خبری هزاره سوم، همواره یکی از بحث برانگیزترین مباحث تولید فیلمهای تاریخی موضوع التزام فیلمنامهنویس به تاریخ است. سوال این است که به چه میزان باید به تاریخ وفادارا بود؟ بسیاری از مخاطبان فیلمهای تاریخی همواره از عدم تطبیق اتفاقات فیلم با تاریخ گله دارند و آن را به عنوان نقطه ضعف فیلم تلقی میکنند. در حالیکه در نگاه تخصصی عدم وفاداری به تاریخ کاملا بر اساس قواعد درام نویسی و روایتگری سینمایی اتفاق افتاده و اگر به صورت فنی از آن بهره گرفته شود به نقطه قوت فیلم نیز بدل خواهد شد.
مهمترین رسالت تاریخ و مورخان ثبت اطلاعات و رویدادهایی هستند که هر کی از منظری دارای اهمیت هستند. صرف نظر از اینکه برخی مورخان بنا به اغراض عمدتاً سیاسی در عمل به رسالت خود و ثبت صادقانه و بدون تحریف وقایع مردوده شدهاند و نقلهای تاریخی را با تحریفهای بسیار به آیندگان سپردهاند بسیاری از وقایع تاریخی انرژی و صلاحیت لازم جهت روایت در یک اثر سینمایی و داستانی را ندارند اگرجه شاید همانها لایق بررسی در یک اثر مستند غیر داستانی باشد.
در نگارش فیلمنامههای تاریخی این قاعده همواره از اهمیت ویژهای برخوردار است که کدام بخش از یک رویداد و یا زندگی یک شخصیت تاریخی برای تولیدکنندگان فیلم مهم است تا با حذف رویدادهای غیرلازم و اضافه عناصر داراماتیک داستانی آن را برای تماشای مخاطب برگزیند.
پزشک (The physician) محصول سال 2013 آلمان سرگذشتی شخصیتی به نام «راب کول» یک بچه یتیم و فقیر انگلیسی را روایت میکند که توانسته در کنار ابنسینا دانشمند برجسته ایرانی را که شهرتی جهانی دارد درک کند.
در خلاصه داستان این فیلم که در مصاحبه دو خبرگزاری دوییچه وله و بی بی سی نقل نقل شده و در مدخل این فیلم در دانشنامه ویکی پدیان نقل شده چنین آمده است:
«داستان این فیلم به قرون وسطا در سده یازده میلادی برمیگردد، درباره راب کول یک بچه یتیم و فقیر انگلیسی که والدینش را بر اثر بیماری از دست میدهد و تصمیم میگیرد که به تحصیل پزشکی بپردازد تا بتواند از مرگ و میر جلوگیری کند. او بعد از تحقیقات میفهمد که تنها پزشک و حکیم حکمیان ابوعلی سینا در ایران است و این تنها امکان او برای تحصیل طبابت است. (مدخل طبیب (فیلم 2013) ویکی پدیای فارسی)
اما آنچه به عنوان خلاصه داستان این فیلم توسط تولیدکنندگان نقل شده تمام ماجرا نیست. براساس آنچه بیان شد انتخاب هر یک از دو راهکار حذف یا بهینهسازی بخشهایی از تاریخ که دارای عناصر لازم برای روایت در یک درام سینمایی را ندارند براساس اهداف تولیدکنندگان خواهد بود. بررسی ساختار و محتوای این اثر سینمایی نشان میدهد نگارندگان آن به غیر از نام این دانشمند مسلمان ایرانی که شهرتی عالمگیر دارد نه تنها داستان را برای روایت تاریخی بهینهسازی نکردهاند و نه تنها از حذف واقعیات غیر قابل روایت پرهیز کردهاند بلکه برای رسیدن به اهداف خود تحریف تاریخ را برگزیدهاند. چیزی که بر خلاف موضوع بحث برانگیز حذف یا تغییر (بهینهسازی) رویدادهای غیر قابل روایت در اثر دراماتیک به صورت اتفاقی توسط تمام پژوهشگران این حوزه مردود به شما میآید. اثری که بخواهد به جای روایت روشمند تاریخ در مدیوم خود آن را با تحریف کشانده و به مخاطب ارائه دهد نه تنها قابل ستایش نیست بلکه دارای صلاحیت لازم برای نام گذاری به عنوان یک محصول هنری را نیز ندارد.
عناصر مؤثر داستانی این فیلم به کلی دست خوش تحریف قرار گرفتهاند تا بتوانند به نوعی شبیهسازی تقابل امروزین غرب و ایران باشند و برای این تقابل پشتوانه تاریخی بسازند.؛
1- تصویری که از حکومت و پادشاه ایرانی یعنی علاءالدوله ساخته شده است: با ابنسینا رابطه خوبی ندارد و عملاً با علم زمان خود مخالفت میکند. بسیار سفاک است و روحیهای خشن دارد. با روحانیت و علماء در تقابل است. در پایان توسط شاگرد انگلیسیتبار ابنسینا نجات پیدا میکند �� فرماندهی لشگر را برای مقابله با سلجوقیان که مورد حمایت روحانیت است به دست میگیرد .اگرچه در این نبرد با خیانت جریان روحانیت و نمایندگان دین مغلوب میشود. کاملاً آشکار است که این گزاره برای اثبات این نکته است که حکومت سرزمین ایران با جراحی منجی غربی قابل نجات است.
2- توصیفات عالمان دین؛ به دلیل تشریح اجساد توسط علماء محکوم به اعدام میشود، همین جریان مخالف دینی است که در پایان وقتی حاکم کشور اسلامی توسط منجی غربی نجات پیدا میکند حاکم و جریان نجاتبخش غربی را به شکست میکشاند. این جریان قابل نجات نیست و تمام تلاش غرب را برای گسترش جریان علمی غربی و نجات بشر را به شکست میکشاند.
3- شخصیت راب کول: انگلیسی تبار است. برای شاگردی ابن سینا و آموختن علم چشم پزشکی به ایران سفر میکند. پس از اینکه طاعون تمام شهر را فرا میگیرد سعی میکند راهی برای نجات آنان پیدا کند. در نهایت تحقیقات کول باعث میشود تا عامل انتقال بیماری پیدا شود و بیماری کنترل شود. بعدتر با جسارت کول و کالبدشکافی یک جسد توسط وی بیماری آپاندیس که عامل اصلی مرگ و میر شهر است نجات درمان شود. کالبد شکافی توسط روحانیون به معنای جادو و ارتباط با مردگان تلقی شده و ممنوع بوده است. که همین نکته توسط ابنسینا ذکر به راب کول گوشزد میشود. اهدافی که از شخصیتپردازی راب کول مد نظر بوده معرفی کردم غرب به عنوان منجی ایرانیان و مسلمانان است. وی بسیار تابع علم است و در مقابل دین که عامل عقب افتادگی بشر است میایستد.
4- شخصیت ابنسینا: کسی که بیشتر به شاگردی برای راب کول میماند تا استاد. از کالبد شکافی به دلیل اعدام توسط روحانیون هراسان است و به دلیل خیانت روحانیت در اشغال و نابودی شهر و مدرسه علمی وی با زهر خودکشی میکند. وی در زندان از کول میخواهد اسرار درون بدن انسان را برای وی توضیح دهد. این کاراکتر نیز در صدد این است که القاء کند که شخصیت برجسته علمی ایرانی ابنسینا آنچنان که تا کنون براساس نقلهای تاریخی بیان شده دارای علم نبوده و اگر هم بوده مدیون جسارت و ذکاوت راب کول بوده است. به این معنا راب کول مایه بقاء و ارتقاء علمی است که ابنسینا به آن دست یافته بود و اگر وی نبود روحانیت به کمک حاکم سفاک و گروههای تندروی خشن مانند سلجوقیان از بین رفته بود.
5- یهودیت: راب کول در ابتدای ورود به ایران به دلیل اینکه از کشته شدن مسیحیان توسط آنها اطلاع داشت خود را یهودی معرفی میکند. همین باعث میشود آتش خشم روحانیون برافراشته شود و در پی نجات راب کول از اعدام به دلیل کالبد شکافی توسط حاکم مورد غضب روحانیون قرار گیرند و خانههای آنان و عبادت گاههایشان مورد به آتش کشیده میشود.
6- هدف از تصویرسازی یهودیت همان هدف مظلومیت و بیخانمان شدن است که در نسخههای مختلف ساخته شده است. اما این بار علاوه بر آن مظلومیت همیشگی در صدد تاریخسازی برای این مظلومیت در میان مسلمانان و انتقال هولوکاستی برخواسته از غرب به دل اسلام است.
7- سلجوقیان: به نظر میرسد کارکرد این گروه در فیلم با هدف تاریخسازی برای فرقههای تکفیری و طالبانی بوده است. معاصر نبودن ابنسینا با سلجوقیان و خصوصیات تیپیک این گروه به ظاهر گروههای تکفیری در این نظر را به حقیقت نزدیک میکند.
8- پوششی که برای مردم ایران و همچنین معماری ایران کاملاً با واقعیت مخالف است. آنچه تصویر شده بیشتر پوشش اعراب است که تاکنون در سینمای غرب تصویر شده است. هدف از آن اثبات خصوصیات همیشگی این شمایل مانند زنبارگی، عیش و نوش و علمگریزی برای ایرانیان است. با توجه به وجود منابع تحقیقاتی تاریخی دست اول در کتابخانههای غربی و وجود متخصصان برجسته برای این حوزه که دست یافتن به خصوصیات پوششی و معماری ایرانیان را سهل میکند سهوی بودن و نقص دانستن آن بیشتر سادهانگاری است تا یک تحلیل صحیح.
اهداف این فیلم چیزی جز تاریخسازی برای مظلومین یهود در میان مسلمانان، منجیسازی از غرب برای علم و بشریت، گوشزد نمودن خطر اسلام و روحانیت، تاریخسازی برای جریانهای تکفیری و طالبانی که خود غرب در شکلگیری آنان نقش داشته نیست. داستان فیلم داستانی به گونهای طراحی شده است که مخاطب با تماشای آن این نتایج را خواهد گرفت. سینمایی که به عنوان سینمای سرگرمیساز مشهور است اگرچه دروغ نیست اما وجههای از واقعیت را در پس خود دارد که توجیهگر این سرمایهگذاریهای عظیم است. سرگرمی بودن سینما نافی اهداف سیاسی و کلان نیست. اگر وجه سرگرمیسازی سینما نبود نهادینهسازی اهداف فیلم"The Physician” در تاریخسازی ساختگی اهمیت نمییافت. مخاطب که در مقابل فیلم بدون حالت تدافعی و اصطلاحاً با گارد باز قرار دارد تصوری از اهداف پشت پرده سرگرمیهای میلیاردی ندارد و همین امر باعث تأثیر بیشتر فیلم میشود.