رازهای رهایی یوسف از دام شهوت
یکی از امتحان های سخت که امروز در فضای جامعه پیش روی جوانان مومن و متدین است ،حفظ نگاه از حرام و حفظ خود از دام های شهوانی است.
|
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم سایت حرف تو به نقل از وبلاگ "سرباز صفر جنگ نرم" نوشت:
همه ما در باره داستان زندگی حضرت یوسف(ع) مطالب فراوانی خوانده ایم اما آنچیزی که حائز اهمیت است این می باشد که گرچه کاری که یوسف کرد، همهاش در چند دقیقه اتفاق افتاد اما آن، کار بزرگی بود که نماد پاکی و پاکدامنی شد و در همین داستان و در سیره یوسف(ع) نکاتی مهم و کلیدی وجود دارد که میتواند برای پیروان حقیقت، در پاکدامنی و عفت کارگشا باشد.
یکی از امتحان های سخت که امروز در فضای جامعه پیش روی جوانان مومن و متدین است ،حفظ نگاه از حرام و حفظ خود از دام های شهوانی است ،ما در اینجا می خواهیم از یوسف پیامبر که الگوی قرآنی در سربلند بیرون آمدن از این امتحان است و نسخه شفا بخش آیات قرآن در این موضوع الهام بگیریم و با ییان چند نکته نسخه ای برای جوانانی که دغدغه سربلن بیرون آمدن از این امتحان الهی در این دوره و زمان دارند ارائه نماییم.
1- مهمترین نکته این است که یوسف(ع) شخصیت خود را چنان با صفات عالیه و افکار بلند پرورانده بود که پستی گناه را بر دامن خود ننگ میدانست و باز، همه راز آن دمخور شدن با عبادت و ارتباط با خداست که او بلندمرتبه است و ارتباط با او انسان را به اوج میبرد.
2- او به خدای خود به چشم معشوقی مینگریست که ترجیح میداد با او و در زندان باشد تا بیاو و در آغوش زلیخا! آری، هیچچیز ارزش آن را ندارد که ما آن معشوق بینقص را برنجانیم و از خود برانیم.
3- مخمصهای که یوسف در آن گرفتار آمد، از مهمترین مخمصههایی است که میتواند در یک دام شهوانی وجود داشته باشد، بنابراین کسی که بتواند از چنین مهلکهای برهد، از دام شیطان رسته است؛ یوسف در اوج جوانی است و زلیخا زن صاحب جمال و مال و منالی است که خود از او تقاضا کرده و شرایط را فراهم کرده و حتی به او امر کرده و دیگر آنکه او را در این وضعیت حبس کرده است تا همهجور بهانهای برای روشنشدن آتش شهوت وجود داشته باشد.
اما نکته همینجاست که کسی که بهراستی دل در گرو یار حقیقی داشته باشد، با وجود چنین وضعیتی باز، همهچیز را تمام و همه درها را بسته نمیبیند، زیرا معشوق ما معشوقی است که میتواند هر در بستهای را برایمان باز کند؛ به شرطی که وفاداریمان را به او ثابت کنیم.
4- نکته همان است که ما باید یک دوره در نمازها و عبادتها و رازونیازها و کارها، خودمان را به او نشان دهیم تا روزیمان کند در چنین موقعیتی که موقعیت درجه گرفتن و رهاشدن و انتخاب شدن است. نام او را بر زبان بیاوریم تا آتش شهوت دیگر در ما کارگر نباشد و آتش مهیا شده شیطان بر ما سرد و گلستان شود.
آیهای از قرآن کریم میگوید: ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون1
یعنی اهل تقوا در زمان مواجهه با شیطان به یاد خدا میافتند تا شهوتی که چشم انسان را کور میکند، دیگر کارگر نباشد و چشم آنها به نور ذکر و یاد مقلبالقلوب، بینا شود.
5- میگویند در آن اوج که زلیخا در پی آمادهکردن یوسف با سخنهای آنچنانی بود، به او گفت: چه چشمهای زیبایی داری که او پاسخ داد: اولین جایی که از من در خانه قبر از بین میرود، همین چشمهای من است.
امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: اکثروا ذکرالموت فانه هادماللذات، حائل بینکم و بینالشهوات2
یاد کنید آنچه رنگ و لعاب لذتهای حرام را از چشم شما میاندازد و بین شما و آن، حائل میشود که آن یاد مرگ است؛ لحظهای که دیگر اثر آنی لذتهای حرام از بین رفته و تنها حسرت و سرافکندگی ابدیاش برای ما باقی مانده است3، ماییم و پیشگاه او و شرم گناه که البته این خود عذابی دردناکتر از آتش است که آن دلدار خوبان روی از ما برگرداند و ما هیچ راه بازگشتی نداشته باشیم.
6- او را همیشه با خود ببینید و بدانید که «هو معکم اینماکنتم»4 که او از رگ گردن به ما نزدیکتر است. اگر شما او را نمیبینید، او شما را میبیند و حتی خاموشترین صدای اعماق درون شما را میشنود، صدایی که شاید گاهی خودتان هم نشنوید و اینکه مظاهر و جلوههای او که اهل بیت علیهمالاسلام هستند، فرمودهاند که هیچگاه از ما روی نگردانید، حتی درحالی که گناه میکنید! باشد که بارقهای از نور وجود ما بر بخشی از دل شما که آیینگی خود را از دست نداده است، بتابد و شما را از تاریکی رها سازد.(روزی به دوستان هیئتی این نکته را متذکر میشدم که میخواهید بدانید این یاحسین و یافاطمه و یامهدیگفتنهای شما چقدر واقعی است و در دل و جان شما ریشه دارد؛ اگر بتوانید در اوج هجوم شهوت و رویارویی با شیطان، باز این اذکار را بر لب داشته باشید، حقیقتا اهل این ذکرها هستید).
امام صادق(ع) میفرمایند: آن لحظه که زلیخا خود را برای یوسف(ع) آماده میکرد، تکه پارچهای روی بتش که در آن مکان بود، انداخت. یوسف از او پرسید چه میکنی، گفت: از این بت حیا میکنم! یوسف گفت: چگونه تو از بتی که نه میبیند و نه میشنود، شرم میکنی و من از پروردگارم، از خدای آسمان و زمین که قادر و قاهر است و ما و تمام موجودات را میبیند، شرم نکنم!5
7- در اینگونه مواقع که بساط گناه فراهم است، باید بتوانید خود را در آغوش خدا بیندازید؛ چراکه در چنین جایی انسان از یکی از این دو آغوش ناگزیر است! یا آغوش سیاه گناه یا آغوش خدای مهربان و اگر شما از پیش، امنی با گرمی و لطف آغوش او نداشته باشید، سخت است اگر نگوییم ناممکن! رستن از آغوش آتشین شیطان؛ یوسف در آن لحظه خود را در آغوش یارش انداخت و به آغوش عصمتآفرین و سلامتبخش خدای مهربان پناه برد و گفت: معاذا...! سپس گفت: انه ربی احسن مثوای!
گفت بر هر خوان که بنشستم ،خدا رزاق بود؛ او خدای من است که من عمری سر سفره محبت و احسان او بزرگ شدهام، من نمکخور و نمکدانشکن نیستم! سپس گفت: انه لا یفلح الظالمون! خدای من گناهکاران را رستگار نمیکند.
8- برای کسانی که میخواهند توفیق یادکردن خدای تعالی را در همچنین مواقعی داشته باشند، خود این آیه شریفه قرآن که ذکر یوسف پاک در آن لحظه است، ذکری الهامبخش و بازکننده درهای بسته شهوت از جلوی مایی است که میخواهیم در چنان لحظهای به سمت او فرار کنیم؛ انه ربی احسن مثوای، انه لا یفلح الظالمون.
لینک مطلب: | http://h3nn.ir/News/4902.html |