چرا همیشه دیر می رسیم؟!
«"تاخر" در حکمروایی به طور خاص به معنای عقب ماندن از تحولات تازه و جدید است. از این منظر، نظام حکمروایی کشورمان به جای آنکه پدیده های جدید و تازه را که تا حد زیادی در زمره مقتضایات دنیای جدید و مدرن هستند با دقت رصد کند و برای مواجهه با آن ها برنامه ریزی کند، عملا در برهه های زمانی مختلف توسط این پدیده ها و عیان شدن جلوه های بیرونیشان، غافلگیر و متحمل خسارت می شود.»
|
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از الف؛ در مدت اخیر و پس از فوت "مهسا امینی" دختر جوان سقزی، کشورمان درگیر تحولاتی تازه بوده که بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران در حوزه های مختلف بویژه علوم انسانی، سعی در تجزیه و تحلیل و تبیین ابعاد گوناگون آن داشته اند. در واقع، تحلیلگران و متخصصان در حوزه های گوناگون هر کدام به طریقی بر آن بوده اند تا بخشی از تحولات اخیر کشور را از منظری علمی مورد خوانش قرار دهند و با آسیب شناسی و شناخت زمینه های مشکلات و چالش ها، راه حل های عملی و مفیدی را نیز ارائه کنند.
با این همه اینطور به نظر می رسد که شاید یکی از مهمترین آفاتی که سال هاست نظام حکمرانی در کشورمان را دچار مشکل کرده و هزینه های سنگینی را بر آن تحمیل نموده و البته می توان ردپای آن را در حوزه های مختلف به وضوح مشاهده کرد، چالشِ "تاخر" در سپهر حکمروایی کشورمان است. تاخر در حکمروایی به طور خاص به معنای عقب ماندن از تحولات تازه و جدید است. از این منظر، نظام حکمروایی کشورمان به جای آنکه پدیده های جدید و تازه که تا حد زیادی در زمره مقتضایات دنیای جدید و مدرن هستند را با دقت رصد کند و برای مواجهه با آن ها برنامه ریزی کند، عملا در برهه های زمانی مختلف توسط این پدیده ها و عیان شدن جلوههای بیرونیشان غافلگیر و متحمل خسارت می شود.
در این رابطه به طور خاص می توان چند نمونه عینی و روشن را نیز ارائه کرد. به عنوان مثال، نظام آموزشی کشور ما یکی از روشن ترین نمودهای تاخر تاریخی و فرهنگی در حوزه حکمروایی است. در واقع، نظام آموزشی ما نتوانسته و یا بهتر است بگوییم که نخواسته با مقتضیاتِ دنیای جدید و مدرن و امکانات نوینی که این جهان به ویژه برای نسل های نوجوان و جوان فراهم می کند، همراه شود و طرح و برنامه های خاص خود را با تکیه بر الگوهای حاکم بر گفتمان ایرانی-اسلامی به این طیف های جمعیتی ارائه کند.
در این چهارچوب، سال به سال میزان شکاف ها و انشقاقات میان نسل های جدید و نظام آموزشی که در نوع خود نماینده رسمی نظام کلان حکمروایی کشور نیز است بیشتر و بیشتر شده و اکنون می بینیم که به ویژه در مدرسه، دانش آموزان و دست اندکاران اصلی محیط مدرسه(نظیر معلمان) تا حد زیادی درکی مشترک از یکدیگر ندارند و زبان هم را نمی فهمند. از یک منظر حتی نسل های جدید، نظام آموزشی را قدیمی می دانند و معتقدند که این نظام آموزشی نَه نیازهای آن ها را درک می کند و نه برای آن ها و نوع نگاهشان ارزش قائل است. درست در همین فضا است که دشمن فضای مساعدی را جهت کنشگری پیدا می کند و می بینیم که خوراک مورد نیاز نسل های جوان کشورمان که مطابق با نیازهای سنی آن ها است، بیش از آنکه توسط نظام رسمی آموزشی و دیگر نهادهای متولی مورد شناسایی قرار گیرد و برای تامین آنها برنامه ریزی شود، توسط افراد و گروه هایی که هزاران کیلومتر از مرزهای کشورمان فاصله دارند و نیاتی خاص را در مورد ایران و آینده آن در سر دارند، تهیه و تولید می شود.
در این رابطه اوج گیری شبکه های مجازی و قرار گرفتن نسل های نوجوان و جوان در برابر طیفی از فناوری های نوین که عمدتا مهندسی آن ها از سوی اتاق های فکری و فرهنگی غرب انجام می شود، نقشی بارز در تعمیق شکاف ها میان گفتمان ایرانی-اسلامی و نسل های جدید کشورمان بازی کرده است. البته که در مورد خودِ فضای مجازی نیز قاعده ای مشابه برقرار است. مدت هاست که فضای مجازی در جامعه ایرانی بروز و ظهور پیدا کرده و اقبال زیادی به آن(مخصوصا از سوی نوجوانان و جوانان) نشان داده شده است.
با این حال، بی برنامگیِ طرحواره کلان حکمروایی در کشورمان نسبت به این حوزه، نوعی تاخر را در چهارچوب حکمروایی آن ایجاد کرده و اکنون می بینیم که خودِ فضای مجازی که می تواند سرمنشا بسیاری از تحولات مثبت باشد، عملا در قامت آفت و یا حتی یک متغیر ضدامنیتی علیه کشورمان ظاهر شده است. در بسیاری از حوزه های دیگر حکمروایی نیز نظیر سیاست خارجی، مسائل اجتماعی و موضوعات فرهنگی هم ما دچار نوعی تاخر هستیم و مطابق و هماهنگ با تحولات روز پیش نمی رویم و اقدامات لازم را انجام نمی دهیم. در این چهارچوب، واکنش های لازم نیز زمانی نشان داده می شوند که بحران حادث شده و باید جهت رفع بحران ها، هزینه هایی سنگین پرداخت کرد.
از این منظر، اینطور به نظر می رسد که یکی از اصلی ترین اولویت های نظام حکمروایی در کشورمان در شرایط کنونی که به طور ویژه باید از سوی سیاست سازان نیز مورد توجه قرار گیرد این است که بایستی چالش تاخر در سپهر حکمروایی ایران هر چه سریع تر به عنوان یک معضل و بحران مورد شناسایی قرار گیرد و برای رفع آن برنامه ریزی های لازم صورت گیرد.
بی برنامگی و رُخداد غافلگیری های مکرر در مواجهه با پدیده های جهان بیرونی، صرفا برای کشور هزینه زایی به همراه دارد و البته که بسیاری از فرصت ها را نیز تبدیل به تهدید می کند. در این چهارچوب، وقتی از فضای مجازی و بی برنامگی در این حوزه و رخداد بحران برای کشور در قالب آن سخن گفته می شود بدان معنا نیست که باید با این حوزه قهری برخورد کرد و کلا آن را تعطیل و مسدود کرد بلکه هدف و معنای اصلی در این رابطه این است که نظام حکمروایی باید همراه و هماهنگ با پیشرفت ها و تغییرات در حوزه های مهمی نظیر فضای مجازی و اقبال گسترده مردم به سمت آن ها، طرح های منسجم و البته محبوب و قانع کننده ای را نیز ارائه کند و از رانده شدن میلیون ها انسان از طبقات مختلف جمعیتی کشورمان به زمین و میدان بازی که مطلوب بدخواهان ایران است، تا جای ممکن جلوگیری کند و در عین حال، بنیان های قدرت کشور در حوزه مذکور را تا جای ممکن تقویت کند.
لینک مطلب: | http://h3nn.ir/News/73896.html |