شبکه خبری هزاره سوم
printlogo


کد خبر: 9613تاریخ: 1393/6/3 11:45
اصولگرایی و اصلاح‌طلبی؛ دکانی برای دایم‌الحضورها
این سفره را جمع کنید
اصولگرایی و اصلاح‌طلبی؛ دکانی برای دایم‌الحضورها
دعوا، دعوای حضور در قدرت بعضی هاست و الباقی جنگ زرگری و قصه ای است که باید روزی به دست نیروهای انقلابی و امت بصیر، خط پایانش خوانده شود

به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از خیبر آنلاین، واژه های "اصولگرا" و "اصلاح طلب" که از لحاظ معنا، ژرفای عمیقی در آنها نهفته، متاسفانه در فضای سیاسی کشور در امتداد همان جریان های جعلی و ساختگی "راست" و "چپ" به ایفای نقش پرداختند و تنها برای حضور همیشگی عده ای دایم الحضور، به عنوان دکانی پرفایده شناخته شدند.

سال های دهه 60 از دو جریان سیاسی فعال در کشور با تعبیر "چپ" و "راست" یاد می شد و این عبارات جعلی، موجب حضور در صحنه عده محدودی می شد که یا خود را آن طرفی معرفی می کردند و یا این طرفی!
از اواسط دهه 70 به این سو، وقتی کارکرد واژگان فوق به انتها رسید، حاضران همیشگی بر کرسی قدرت، تابلوهای جدیدی را سردست گرفتند و آن طرفی ها خود را "اصلاح طلب" نامیدند و این طرفی ها "اصولگرا"! عناوین عوض شده بود اما افراد همان قدیمی ها بودند.
عناوین "اصولگرایی" و "اصلاح طلبی" هم ظاهرا با گذشت بیش از یک دهه از مصرفشان، اینک به پایان راه رسیده اند اما این بار، نیروهای انقلابی و حزب اللهی باید پیشدستی کرده و قبل از خلق عناوین جعلی جدید برای ماندن در قدرت همان افراد دایم الحضور، خط آنان را بخوانند، از حضور تحت بیرق آنان استنکاف نموده و امت را نیز نسبت به این مساله هوشیار نمایند.

در سال های دهه 60 و 70 افرادی همچون ناطق نوری، حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی و حتی جوانترهایی مانند محمدرضا باهنر جزو افراد شاخص جریان موسوم به اصولگرایی به حساب می آمدند و در مقابل، موسوی خویینی ها، محمد خاتمی، مهدی کروبی و جوانترهایی مانند مجید انصاری و قدرت الله علیخانی تحت بیرق موسوم به اصلاح طلبی جمع شده بودند.
اینک، اما وضعیت افراد شاخص فوق چه تفاوتی کرده است؟ چه کسی می تواند کدامیک از آنان را اصولگرا یا اصلاح طلب بداند؟ آیا مرزبندی ها به هم نریخته است و مواضع افراد فوق به طور کاملا شفافی به هم نزدیک نشده است؟
علی اکبر ولایتی به روایت باهنر که ریاست ستاد انتخاباتی وی را در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 برعهده داشت، از امتثال نظر شخصیت بزرگ اصولگرایان، آیت الله مهدوی کنی سر باز می زند و از درمعرض تماس قرارگرفتن با وی در دوسه روز مانده تا روز انتخابات امتناع می ورزد و طبق اعلام قدت الله علیخانی، پشت صحنه میان ناطق نوری و خاتمی برای کنارکشیدن عارف به نفع روحانی و عدم انصراف ولایتی به نفع ائتلاف معروف آن انتخابات، اشتراک نظر صورت می گیرد.
از سوی دیگر، دولت حسن روحانی در مدیریت فرهنگی در اختیار تیم نزدیک به تفکرات محمد خاتمی (یکی از سران فتنه) قرار می گیرد در ابعاد سیاسی، تحت سیطره نزدیکان فکری لاریجانی و ناطق نوری گذارده می شود و البته مدیران اقتصادی اش نیز به یاران رفسنجانی می رسد.
پس دیگر کدام اصولگرا و کدام اصلاح طلب؟!
از آغاز به کار دولت یازدهم، اتفاقات جالبی در حوزه ارتباطات میان مجلس و دولت مشاهده می شود که هرچند باید بعضی از آنها را به فال نیک گرفت و به عنوان هم افزایی قوای کشور قلمداد نمود اما از بعضی دیگر نمی توان به سادگی گذشت.
ماجرای استیضاح وزیر علوم یکی از آنهاست. استیضاحی که حق قانونی نمایندگان است، به صورت آشکار و با پیگیری و اصرار بی سابقه و غیرمتعارف بعضی ها(!) یک ماه به تعویق می افتد و پس از عدم انجام اصلاحات مدنظر، برای برگزاری آن نیز شایعات مختلفی به گوش رسید تا اینکه در روز استیضاح، همان بعضی ها(!) حتی در آخرین دقایق قبل از رای گیری نظر تلویحی خود را در حمایت از وزیر پرحاشیه دولت اعلام می کنند اما با عدم اقبال اکثریت نمایندگان مواجه می شوند.
اگر بحث حمایت از شاکله دولت جمهوری اسلامی است، باید گفت چرا همین بعضی ها(!) درباره دولت سابق چنین رویه ای را نداشتند و بعضا با رفتارهایی موجب افزایش لجباری ها و کدورت ها میان قوا شدند؟
علاوه بر این، معرفی فردی معلوم الحال از سوی رییس دولت یازدهم به سرپرستی وزارت علوم و تاکید چندباره روحانی طی یکی دو روز اخیر مبنی بر عدم تغییر در سیاست های دولت با استیضاح یک وزیر، درواقع نوعی توهین به نظر اکثریت نمایندگان مجلس که آنها نیز منتخبان بلاشک مردم هستند، صورت گرفته است اما سران پارلمان نه تنها در مقابل این اقدامات سکوت اختیار کرده اند، بلکه فردی همچون محمدرضا باهنر، نایب رییس دوم مجلس، برخورد دولت و رییس جمهور با این استیضاح را خوب ارزیابی می کند! (اینجا)
مگر رسانه های حامی همین دولت و خبرگزاری های وابسته نبودند که در چند روز منتهی به استیضاح وزیر سابق علوم، انواع و اقسام تهمت ها و دروغ ها را که موجب سوءاستفاده آشکار ضدانقلاب شد، منتشر کردند؟ مگر رییس دولت بلافاصله پس از استیضاح، فردی که قبلا به همان دلایل استیضاح وزیر علوم و مرتبط با فتنه سال 88 موفق به کسب اعتماد از بهارستان نشینان نشده بود، را مجددا برای این وزارتخانه معرفی نکرد؟! آیا این اقدام تقابل با مجلس نیست؟ باهنر و هم مسلکانش از کدام برخورد دولت راضی است؟
اگر رییس دولت فردی غیر روحانی بود و مثلا احمدی نژاد یا حدادعادل یا سعید جلیلی و حتی قالیباف ریاست جمهوری را برعهده داشتند، سران مجلس با آنان بازهم چنین رفتاری را می کردند؟ آیا این ترجمان جدیدی از اصولگرایی مدنظر حضرات نیست؟!
در جریان موسوم به اصلاح طلب نیز همین رویه حاکم است. در شرایطی که آنان هرگز دلخوشی از هاشمی رفسنجانی و روحانی نداشتند و در سال های پایانی دهه 70 لقب "عالیجناب سرخپوش" را به رفسنجانی دادند و در جریان فتنه کوی دانشگاه 78 با روحانی به عنوان دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی بیشترین چالش ها را داشتند، اینک، برای آنکه بتوانند همچنان بر سفره قدرت بنشینند و ارتزاق کنند، چاره را در نادیده گرفتن مقطعی مخالفت ها دانسته و با دکورسازی ظاهری در ویترین مواضع، می کوشند از دولت و مجلس فعلی به عنوان پلی برای حضور پررنگ تر در قدرت استفاده کنند.
در این میان، آنچه که کمتر موردتوجه قرار می گیرد، آرمان های انقلاب و امام و امت و مشکلات مختلف مردمی است که گاهی از دامان این طرفی ها، به آن طرفی ها پناه می برند و گاهی از آن طرف به این طرف.
دعوا، دعوای حضور در قدرت بعضی هاست و الباقی جنگ زرگری و قصه ای است که باید روزی به دست نیروهای انقلابی و امت بصیر، خط پایانش خوانده شود.
از امروز تا روز انتخابات مجلس دهم فرصت کافی در اختیار است تا جریان انقلابی و جناح مومن فرهنگی کشور با رصد دقیق مواضع افراد شاخصی که سالهاست بر مسند قدرت تکیه زده اند، ضمن شناسایی چهره حقیقتا انقلابی و اصولگرایان اصلاح طلبی که به واقع دل در گرو آرمان های امام و امت دارند، در هرچه شفاف تر شدن مسایل اهتمام ورزیده و با رعایت اصل مهم جذب حداکثری، همزمان، جبهه انقلاب را از وجود ناخالص های دانه درشت پاکسازی نموده و بساط حضور همیشگی عده ای محدود در دایره قدرت را جمع کنند تا بازگشتی واقعی به اهداف انقلاب شکل بگیرد.
ا
مام خامنه ای در رابطه مسایل فوق و در جمع دانشجویان کرمانی فرمودند: "بنده دعوای اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیم بندی را غلط می دانم. نقطه مقابل اصولگرا، اصلاح طلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاح طلب، اصولگرا نیست".


لینک مطلب: http://h3nn.ir/News/9613.html

Page Generated in 0/0123 sec