شناسه خبر: 1089 | منتشر شده در مورخ: 1392/11/15 | ساعت: 16:02 | گروه: صفحه نخست |
کم سوادی فردوسی پور و یوزپلنگ اینانلو! |
در یکی از پلان های فیلم ستوده شده «جدایی نادر از سیمین»، سیمین (لیلا حاتمی) که از دلبستگی نادر (پیمان معادی) به پدرش که به بیماری فراموشی گرفتار شده است و به واسطه او قصد مهاجرت ندارد گله مند است، می گوید: « اون که نمی فهمه تو پسرشی...»! نادر پاسخ می دهد:« یعنی چی! من که میدونم اون بابامه!»
2- عادل فردوسی پور با برنامه تلویزیون 90 به یک شمایل در رسانه تبدیل شده است. به پسر عزیزدُردانه سیما که میان برنامههای رخوت آور تلویزیون، مخاطبان تا نیمههای شب با پلکهای گشوده برنامه اش را می بلعند. فارغ از اینکه فردوسی پور هیچگاه نتوانسته دایره واژگان خود را به عنوان مجری پربینندهترین برنامه تلویزیونی افزایش دهد یا بریدهبریده و عجول و گاه نامفهوم حرف می زند، چندی است که در میان اهالی ورزش هم به او خرده میگیرند که برخی علایق و سوگیریهای شخصی را نیز وارد برنامهای کرده است که دیگر تنها به او تعلق ندارد و از آن یک ملت است. در برنامه 90 شب گذشته، «عادل» تریبون را در اختیار محمدعلی اینانلو قرارداد و آقای اینانلو در کمال تواضع و فروتنی مدعی شد او برای نخستین بار پیشنهاد درج لوگوی یوزپلنگ بر روی پیراهن تیم ملی داده است.
3- از ناپلئون نقل میکنند که پیروزی هزار پدر دارد و شکست یتیم است. این اتفاق یکبار دیگر به شکل کمیک خود در موضوع طراحی لوگوی یوزپلنگ بر پیراهن تیم ملی بازآفرینی شد. تقریباً روزی نیست که کسی مدعی نشود کفش دیگر سیندرلا را پیدا کرده و او بوده که برای نخستین بار ایده یوزپلنگ و تیم ملی فوتبال را مطرح کرده است! البته که هیچ نیازی به سند و مدرک نیست، همین که مدعی بشویم کفایت میکند. شاهد هم خود من هستم و دوستانم! چند ماه پیش که برای نخستین بار زمزمه این اتفاق بر سر زبانها افتاد، محمدعلی اینانلو به پشتوانه قدمت و سابقه و نان و نمکی که با اهالی تلویزیون خورده است، از اعتبارش مایه گذاشت و کوشید به عنوان نماینده علاقمندان به محیطزیست از عادل فردوسی پور بخواهد فرصتی برای معرفی این ایده در برنامه 90 داده شود که از قرار معلوم مدیران تلویزیون اجازه این کار را ندادند. پس از آن ابتدا دو کارگروه با حضور انجمنهای مردم نهاد، فعالان رسانهای،کارشناسان محیطزیست و ... به صورت جدی برای بررسی جوانب این پیشنهاد تشکیل شد که آقای اینانلو هم به عنوان یک عضو در کنار بسیار حضار دیگر حضور داشت و بعد از چندی هم به دلایلی که قطعاً برای شخص وی مهم و محترم بودند کنار کشید. قطار اما به راهش ادامه داد و سرانجام پیروزمندانه در آغاز این هفته در ایستگاه رونمایی از پیراهن تیم ملی ایستاد. اما حالا محمدعلی اینانلو در برنامه 90 و پیش چشم میلیونها ایرانی که بسیاری از آنها صرفاً شیفتگان گل و آفساید و پنالتی و کلکلهای هنرمندان عرصه زمینهای چمن و قهوهخانههای سنتی هستند، بدون نام بردن از کسانی که ایده را ساختند و کار را به سرانجام رساندند خود را به عنوان آفریننده این ایده معرفی کرد و بالطبع ستایش بسیاری را خرید و البته باعث شد آنان که رنج بردند و خون دل خوردند تا این اتفاق بیفتد، لب بگزند یا بیهوده بکوشند با برنامه 90 تماس بگیرند و بگویند آنچه آقای اینانلو گفت به هیچوجه تمام حقیقت نیست. تلاشی البته بی نتیجه!
4- نسبت به شخص آقای اینانلو هیچ شیفتگی یا کدورت شخصی ندارم. بلکه او را به عنوان یکی از پیشروان رسانه در حوزه محیطزیست و معرفی زیباییهای طبیعت ایران محترم میدانم با آنکه در همه این سالها به باورم دستهایش بوی باروت و خونِ شکارهای دوران پیش از توبه میداد. از دیگر سو علاقه و اشتیاقی به «تئوری توطئه» و اینکه آن «پُشت مُشت ها عادل و اینانلو با هم دست به یکی کرده اند» ندارم اما حتی یک مغز نیم پخته هم ممکن است به تردید بیفتد که چطور برنامه 90 و شخص عادل فردوسی پور تریبون اش را در اختیار فردی گذاشته است که در یکی- دوماه گذشته در معرض اتهام دُرشتی چون شکار غیرقانونی در حوالی سمنان قرار گرفته است؟ ماجرایی که هنوز برای بسیاری نامکشوف مانده و زیر صدای سه شلیک به گردن گوزن پردیسان و ضجههای دو زن که از ساختمانی نیم سوخته در پایتخت به زیر افتادند گم شد. این برنامه نوعی اعتبار سازی دوباره برای مردی نیست که علیرغم چند نامه سرگشاده نتوانست خود را از معرض قضاوتهای تند و تیز و گاه غیرمنصفانه علاقمندان به حیات وحش برهاند که بدون برگزاری هیچ دادگاهی او را مجرم میدانستند؟ آیا هیچ چهره شناخته شده دیگری برای این موضوع روی خاک ایران زمین وجود نداشت؟ در موارد مشابه تلویزیون دست در خورجین مدیران دولتی می برد، چطور برای این برنامه خاص به مدیران و کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست اعتماد نشد؟
5- آقای اینانلو به فوتبال علاقه دارد و گواهش هم یکی دو مستند است که در این حوزه ساخته است. در یکی از آخرین پلان های مستند «گل زرین» که گفتار متن آن را نیز خود میخواند و به صعود دراماتیک تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی 1998 میپردازد، پس از به ثمر رسیدن گل «خداداد عزیزی»، صحنههایی از شکار یک یوزپلنگ را نیز گنجانده است، نوعی تلاش برای نشان دادن حماسه و تیزچنگی با طعم محیطزیست و حیات وحش! شاید به واسطه این علاقه است که مِهرش به دل عادل فردوسی پور نشسته است و مجری محبوب اما بسیار کم سواد برنامه 90 تریبون رسانهای که دوست دارد «ملی» دانسته شود اما با چنین رفتارهایی «میلی» ترجمه میشود، یکسویه و با اعتماد کامل در اختیار او قرارداد. فردوسی پور علیرغم تسلط رشک برانگیزش در تلفظ درست نام اجداد، زادگاه، شماره تلفن و حتی پرستاران بیمارستان فوتبالیست های خارجی، بارها اسامی شهرهای ایران را غلط خوانده است، چند بیت شعر و دو سه ضرب المثل بیشتر نمی داند و طبعاً در خصوص محیط زیست هم اطلاعات ویژه ای ندارد. اما انتظار می رود او و تیمش که همواره مدعی حرفه ای بودن هستند با اندکی جستجو نام کسانی که تلاش کردند تا این رویا به حقیقت بپیوندند را پیدا کنند و آقای اینانلو یکجا و شش دانگ این پیروزی را به نام خود سند نزند. پیش از این البته فدراسیون فوتبال در ادامه مدیریت فشل و ناکارآمدش هیچ دعوتنامهای برای فعالان مردمی و خبرنگاران حوزه محیطزیست نفرستاد تا آنها در شب فراموش ناشدنی رونمایی از لوگوی یوزپلنگ حضور یابند و حالا یکبار دیگر جعبه جادویی با شعبده عادل فردوسی پور روی نام حقیقی طراحان، ایده پردازان و خالقان لوگوی یوزپلنگ بر پیراهن تیم ملی قلم کشید.
6- برمی گردیم به پاراگراف نخست! آقای اینانلو! عادل فردوسی پور نمی دانست ایده یوزپلنگ را شما نپرداخته اید، اما خودتان که می دانستید!