شناسه خبر: 10903 | منتشر شده در مورخ: 1393/9/19 | ساعت: 11:00 | گروه: صفحه نخست |
انحلال انقلاب در نظام استکباری |
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از میدان 72؛
سعید زیباکلام- اگر آمریکاییها بنا داشته باشند به توافقی موقت یا تمدیدی با ما برسند، هیچ تردیدی وجود ندارد که از سوی دیپلماسی دولت با اماـوـاگر و مقاومتی جدّی مواجه نخواهند شد. چرا که دولت از همان ابتدای مذاکرات، توفیقات داخلی و خارجی خود را عمدتا به مذاکرات هستهای گره زده است. برای دولت بسیار حیاتی است که تحت هر شرایطی به یک توافق برسد. تمام قرائن و شواهد دلالت دارد بر اینکه دیپلماسی دولت یازدهم بر این بنیان گذاشته شده است که هر توافقی بهتر از عدم توافق است. در حالیکه در طرف مقابل قضیه کاملاً معکوس است. یعنی به کرات تمام مقامات بلندپایه دولت آمریکا در اظهارات خود، و نیز نمایندگان مجلس سنا، و مجلس نمایندگان آمریکا بدون استثنا میگویند عدم توافق بهتر از یک توافق بد است. و این یعنی، ما تنها در صورتی توافق خواهیم کرد که اهداف و خواستههایمان تأمین شود وگرنه توافق نمیکنیم و هیچ باکی هم نداریم. لذا اگر آمریکاییها خواهان یک توافق نهایی باشند ـــ که جای بحث و بررسی دارد که آیا آمریکاییها واقعا خواهان توافق نهایی هستند یا خیر ـــ از سمت دستگاه دیپلماسی ما مقاومت جدی مشاهده نخواهند کرد، چرا که دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم خواهان توافق به هر قیمتی است و خود مسئولین نیز به این امر عملا اذعان دارند!
آمریکاییها مقدار قابل توجهی از مطالباتشان را در توافقنامه ژنو به دست آوردهاند. بخشی دیگر از مطالباتشان نیز در تمدید چهار ماهۀ توافقنامه ژنو به دست آمد. یعنی، رقیقکردن سه هزار کیلوگرم اورانیومِ تا ۵ درصد غنیشده به وضعیت اورانیوم طبیعی، و تبدیل اورانیوم ۲۰درصد اکسیدشده به صفحات سوخت. به اعتقاد من، آمریکاییها به یک توافق نهایی نیازی ندارند، و در نتیجه چندان نگران فرجام مذاکرات فعلی هم نیستند. زیرا از طرفی، در قالب توافقنامههای موقتی و با وجود این دیپلماسی خارجـازـریلـانقلاب، بدون سروصدا هر چه بیشتر به خواستۀ نهایی فعلی خود، یعنی جمعکردن کامل تاسیسات هستهای ایران، نزدیک میشوند. از طرفی دیگر، به یاد داشته باشیم که مطابق توافقنامه ژنو، در توافق نهایی باید همه تحریمها دیر یا زودبرداشته شوند. حال که آمریکاییها در قالب توافقات موقت و بعضا نانوشته بسرعت و با هزینههایی بسیار ناچیز ـــ از قبیل آزاد کردن ۴،۲ میلیارد دلار از اموال مسدودشده ایران و بدون اینکه ذرهای از ساختار شاکلهای نظام تحریم کاسته شود ـــ به اهداف خود نزدیک میشوند نیازی ندارند که سراغ یک توافق نهایی بروند که مجبور به رفع واقعی تحریمهای اصلی و اساسی شوند.
از سوی دیگر، اصلیترین و بزرگترین هدف دولت ایران از این مذاکرات توافقی است که به برداشتهشدن تحریمها منجر شود، خواه آن توافق نهایی باشد خواه موقت، خواه نیمه موقت، خواه سه ساله تا انتخابات ریاست جهموری سال ۱۳۹۶! اما همانطور که پیشتر گفتم، اولاً تحریمها بدون توافقنامه نهایی رفع نمیشود. و ثانیاً، آمریکاییها هیچگاه بدون یک توافقنامه نهایی با بازه بلندمدت دست کم دهـپانزده ساله و بلکه بیستـسی ساله تحریمها را رفع و لغو نخواهند کرد. و این یعنی، دیپلماتهای ایران برای ترغیب آمریکاییها برای نیل به یک توافق نهایی و نهایتا رفع تحریمها، تا توانستند لبخند زدند و ’ارادتمندیم و بردـبردکنیم‘ گفتند. نیز، تا جایی که توانستند علنی و نانوشته برنامه هستهای را تعلیق و تعطیل کردند. ثالثاً، مذاکرات جاری دربارۀ برنامۀ هستهای ایران است، نه دربارۀ تمام مواردیکه تحریم به آنها تعلق گرفته است. رابعاً، کاوشهای بنده نشان میدهد که در هیچیک از بیانیهها، مصاحبهها، صورتجلسات استماع کمیتههای روابط خارجی مجلسین سنا و نمایندگان آمریکا و نیز مجلس عوام بریتانیا، و مقالات و گزارشات تحلیلگران و روزنامهنگاران غربی، هیچ تفکیک و تمییزی دربارۀ میزان و مقدار تحریمهای هستهای نسبت به تحریمهای مرتبط با حقوق بشر، برنامه موشکهای بالیستیک ایران، و حمایت از تروریسم صورت نگرفته است. و این یعنی، حتی اگر بفرضْ تمام تلاشهای دیپلماتیک دولت تدبیر و عقلانیت سنجیده و حسابشده و مؤثر باشد، و آمریکاییها هم دست از انواع گربهرقصانیهای فزونطلبانۀ خود بردارند و تن به توافق نهایی بدهند، ابدا روشن نیست چه مقدار از تحریمها برداشته خواهد شد! و این به نوبه خود، یعنی دیپلماسی دولت تدبیر و عقلانیت در یک منطقۀ ظلمانی و بسوی یک هدف رویهمرفته تاریک نشانهگیری کرده است.
با همۀ این اوصاف، «از قضا سرکنگبین صفرا فزود»: آمریکاییها با این همه توفیقات در عرصه برچیدن برنامه هستهای ایران، و نیز با توجه به اینکه دولت ایران از ابتدا در کمال بیتدبیری همه تخممرغهای خود را علنی و رسمی در سبد رفع تحریمها گذاشته است، چه دلیلی وجود دارد که آمریکا اینک نه تنها بر گسترش عرصۀ خواستههایش در حوزه هستهای بیفزاید، که بیشتر. و بیشتر، یعنی اخذ این قبیل مواضع بسیار جدید و کمرشکن برای هدف اصلی دولت از مذاکرات: «ایران باید بپذیرد که دولت امریکا در زمینه تحریمها بدون موافقت کنگره هیچ کار مؤثری نمیتواند بکند.» و این یعنی، اگر سابقا این موضع محل چانهزنی بود اینک که دولت آمریکا اکثریت هر دو مجلسین کنگره را هم از دست داده دیگر دولت ایران باید حسن نیت و تفاهم بخرج داده خیلی چون و چرا نکند! نیز، «اگر چه آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید کرده که دولت ایران همهگونه همکاریهای لازم را با ما بعمل آورده و به تمام تعهدات خود در توافقنامه ژنو عمل کرده لیکن آخرالنهایه، ایران باید بپذیرد که جامعه جهانی هنوز منتظر ضمانتهای لازم است تا محرز شود که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است.» همچنین، «دولت ایران باید بپذیرد که در عرصه حقوق بشر باید اصلاحاتی را صورت بخشد تا جامعۀ جهانی نگرانیهایش برطرف شود». بعلاوه، «متأسفانه ایران هنوز هیچ گامی در جهت امکانپذیرساختن بازرسی از برخی مراکز نظامی از قبیل پادگانها و پایگاههای موشکی برنداشته و در نتیجه ما نه میتوانیم کنگره را راضی به برداشتن تحریمها کنیم و نه میتوانیم به جامعه جهانی تضمینی از جهت توانمندیهای موشکی شما بدهیم. همچنین، شما هنوز هیچ تضمینی از بابت امنیت منطقه بسیار حساس خاورمیانه، بویژه امنیت متحدان ما در منطقه بسیار حساس خاورمیانه ـــ از قبیل اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت، و عمان ـــ به جامعه جهانی ندادهاید.» هم نیز، «اساسا دولت ایران باید گامهای ملموس و قابل راستیآزماییِ جامعۀ جهانی در زمینه عدم حمایت از تروریسم که سابقۀ بسیار بدی دارد، بر دارد. در این زمینه لازم است تجدید نظر اساسی در روابط خود با حزب الله لبنان و نیز حماس و جنبش مقاومت فلسطین صورت بخشد.»
ــ آیا روشن نیست که هر یک و همۀ این خواستههای بسیار جدید و تحققناپذیر، مجموعا هیچ دلالتی جز این ندارد که آمریکاییها ضمن وانمودکردن جدیت در مذاکرات، هیچ قصدی برای انعقاد یک توافقنامه نهایی ندارند؟ زیرا از نظر آنها قرار نیست تحریمها با این میزان از تأثیر و کارگشایی برداشته شود.
ــ کدام ابلهی است که پاشنۀ آشیلی نرم و خندان و شیرین را بعد از بیست سال کشوقوس پیدا کند و سپس براحتی و بدون زمینزدن نهایی رهایش کند؟
ــ آیا روشن نیست که اینک که باصطلاح زیرِ دوخم ایران گرفته شده نباید آن را تا حصول خواستههای بسیار راهبردیتر رها کند؟
ــ و چه کسی نمیداند که راهبردیترین و نهاییترین خواسته آمریکا انحلال انقلاب در نظام استکباری است؟ یعنی، تبدیل ایران به کشوری رام و سربراه و توسریخور.
ــ آیا نه فقط سیاست خارجی دولت تدبیر و عقلانیت که مابقی سیاستهای دولت و برخی از رجال معروف و مشهور سیاسیِ حامی دولت، سمت و سوی دیگری را نشانه رفتهاند؟
همانطور که در عمل شاهد هستیم از آذرماه سال گذشته در قالب توافقنامه ژنو و با توجه به ماهیت تیم دیپلماسی دولت یازدهم، آمریکاییها تقریباً بیشترِ هر چیزی را که طلب میکنند در قالب توافقات شفاهی و نانوشته(non paper) به دست میآورند و دولت تدبیر و عقلانیت نیز به این تعهدات عمل میکند و در مقابلْ ضمانتِ اجرای خردهامتیازهایی که آمریکاییها میدهند با کرامالکاتبین است. سابقه آمریکا در توافقنامه ژنو این ادعا را اثبات میکند. یا امتیازی ندادهاند و یا خردهامتیازهای دادهشده را اجرایی نکردند و یا با تعویقهای زیاد و شکستهـبسته آن را اجرا کردند.
دولت میخواهد به هر نحوی پرونده هستهای را از روی میز مذاکره بردارد و اجازه ندهد موضوع هستهای به عنوان یک پرونده مناقشهآمیز باقی بماند. لذاست که راهبرد اعلانشدهاش، درست بر خلاف راهبرد آمریکاییها، میشود: هر توافقی بهتر از عدم توافق است. و همین است رمز اینکه هر چه در مذاکرات جلوتر میرویم بیاختیارتر، دستخالیتر، و به زانودرآمدهتر میشویم و آمریکاییها مقتدرتر و مطالبهگرتر.
از مطالعه صدها صفحه متن مذاکرات نمایندگان آمریکا، مسئولان و تحلیلگران راهبردی آمریکاییها و مصاحبههای آنها این نتیجه را میتوان گرفت که آنها به هیچ عنوان تحریمهای اساسی را نه تعلیق خواهند کرد و نه لغو. چرا که بسیاری از مطالباتشان را بدون دستزدن به ساختار تحریمها به دست آوردهاند و با توجه به ماهیت دیپلماسی دولت یازدهم، به صورت تدریجی به بقیه خواستههایشان نیز در آینده میتوانند برسند.
با توجه به سناریوی اشتباهی که دولت برای خود نوشته، و به تبع آن اکثر رسانههای داخلیِ وابسته به ’دربار جدید‘ مسئله هستهای را تبدیل به یک فاجعه کردهاند و خود دولت نیز این مسئله را تبدیل به بزرگترین گره اقتصادی مملکت کرده است، دولت راه بازگشت زیادی برای خود باقی نگذاشته است و مجبور است که علیالدوام وعده و امتیاز به طرف مقابل بدهد.
هنگامی که مقامات وزارت خارجه مستمرا از «برنامه جامع اقدام مشترک» صحبت میکنند روشن است که خواهان استمرار و استحکام جوّی هستند که پیشتر با همراهی هیئت رئیسه مجلس ایجاد کرده بودند. یعنی، توافقنامه ژنو صرفاً برنامهای است برای اقدام و بنابراین عهد و پیمان و معاهدهای در کار نیست که مطابق قانون اساسی لازم باشد مجلس نه فقط اعمال نظارت که در آن اعمال رای و تصمیم کند. همانطور که در مورد توافقنامه ژنودیدیم، دولت توانسته با همراهی و همگامی ریاست مجلس، مجلس شورا را، با همه قدرتش، تبدیل به موجود فلج و از کارافتادهای کند که هر چند ماه یکبار چیزی بیش از آه و نالۀ خفیف و مبهمی از آن شنیده نشود. اینک همین سناریو در حال تکرار است. وقت آن رسیده که ملت ایران با هشیاری و عزتمندیِ دیرین خود با این سکوت نامبارک و ناشایسته مجلس مقابله کند و از هیئت رئیسه آن و بویژه از ریاست آن مطالبه حق و حقوق خود کند. تنها در یک مورد ۱۵۰ تن از وکلای مردم در نامهای خطاب به ریاست مجلس ضمن اعتراض به مخفیکاریهای خلاف قانون دستگاه دیپلماسی، خواستار نظارت و نقش تصمیمگیرانۀ فعّالِ غیرنمایشی شدهاند. با کمال تاسف نه تنها هیچ ترتیب اثری به آن نامه داده نمیشود که حتی اعلام وصول هم نمیشود. آیا براستی وقت آن نرسیده که نمایندگانِ مستقل و خارجـازـرانتها به این رویۀ غیر اصولی و ذلّتآور هیئت رئیسه اعتراض کنند؟ آیا وقت آن نرسیده که ملت ایران از نمایندگان خود بخواهند که به وظایف قانونی و شرعی خود عمل کنند؟ آیا کار دشوار و پرزحمتی است که نمایندگان مجلس نحوه و میزان نظارت مجلسین سنا و نمایندگان آمریکا را مورد توجه و الگو قرار دهند؟ آیا ملت ایران نباید از نمایندگان خود بخواهد که وظایف شرعی به کنار، دست کم همچون نمایندگان مجلسین آمریکا به وظایف قانونی خود عمل کنند؟ چه سهل است روزی چند بار بدون کمترین حضور ذهن، طوطیوار شعار مرگ بر آمریکادادن، و چه راحت است در و دیوار همهجای ایران را از شعار مرگ بر آمریکا پوشاندن. و سپس ساکت و صامت ناظر توافقنامههای ذلتبار با آمریکا بودن! و ناظر تعظیمها و زانوزدنهای مقاماتْ در مقابل آمریکا بودن! و همزمان متبسمانه ادعای تدبیر و اعتدال و عقلانیت کردن. آیا براستی روشن نیست که به ازای سراب رفع تحریمها و بهبود معیشت مردم، آرمانهای انقلاب و منافع ملی به کجا میرود؟
اگر مجلس همت بکند میتواند در ماجرای هستهای ورود کند و از منافع ملی دفاع کند. آیا این زیبندۀ مجلسی رشید و فهیم است که اگر اسم یک توافقی عوض شد، مجلس براحتی از ماجرا بیرون رانده شود؟ مجلس باید اینجا وارد شود، چرا که طبق قانون اساسی هرگونه توافقی با هر عنوانی که برای دولت ایران الزامات حقوقی یا مالی داشته باشد باید به تصویب مجلس برسد.
مشکل اینجاست که هئیت رئیسه مجلس و شخص ریاست مجلس به مقدار زیادی خواهان این روند دیپلماسی میباشند و میخواهند با آن کنار بیایند و معدود غیورمردانی هم که در مجلس منافع ملی و انقلاب را در خطر میبینند، صدایشان به جایی نمیرسد. وقت آن رسیده که مردم آگاه بشوند که هئیت رئیسه و شخص رئیس مجلس در رأس آن، چه مقدار به وظایف وکالتی و نمایندگی مردم و پاسداری از اهداف و منافع مردم و انقلاب پایبند میباشند.
متاسفانه هیئت رئیسه مجلس همراهی و همگامی قابل توجهی با این سیاست خارجی بخرج میدهد. آیا امکان دارد این همراهی از سر بیاطلاعی باشد؟ آیا این احتمال وجود دارد که هیئت رئیسه مجلس از سر سادهلوحی و سادهاندیشی متوجه تبعات و آثار ناگوار توافقنامه ژنو و توافقنامههای محرمانۀ اعلامنشده برای منافع ملی و آرمانهای انقلاب نباشند؟ جا دارد رسانههای متعهد و وفادار به انقلاب و نیروهای اصیل راسخ و ثابتقدم انقلاب که اسیر مصلحتاندیشیهای حزبی و رانتی پلید دنیوی نشدهاند و دل در گرو آرمانهای رفیع انقلاب دارند دست روی دست نگذاشته در این موضوع ورودکرده، اعتراض کنند.
افزون بر این، سابقه نشان داده که استفاده از پروژه ناصواب « نمیگذارند کار بکنیم» در این دولت نه تنها بعید نیست، بلکه مورد استفاده نیز بوده است. در مذاکرات هستهای، دولت چه به صورت مکتوب و چه به صورت شفاهی نسبت به عبور از خطوط قرمز ابایی ندارد. بنده این موضوع را بارها در مصاحبهها، سخنرانیها و حتی نامههای سرگشاده به رئیس جمهور متذکرشدهام. بنده هیچ تردیدی ندارم که از خطوط قرمز عبور میشود. چنانچه مجلس با هئیت رئیسه فعلی و موقعیت و قدرت گستردهشدۀ بیسابقهای که ریاست آن دارد، میتواند ابتکار عمل را تا حدود زیادی در اختیار بگیرد، همانطور که مجالس آمریکا و کشورهای اروپایی چنین میکنند. البته پرواضح است که حضرت آقا میتوانند در صورت ادامۀ این رویۀ ناصواب مجلس شخصا ورود کنند. لیکن این رویه اساسا و در شرایط فعلیِ عرصۀ سیاست داخلیْ محدودیتهای ویژۀ خود و نیز تبعاتی قابل سوء بهرهبرداری دارد. این کاملاً روشن است که آمریکاییها تحریمهای اساسی را رفع نخواهند کرد. این بدین معنا است که برنامه هستهای ما به یک برنامه نمایشی تبدیل میشود و تحریمهای اساسی هم پابرجا خواهند ماند. لذا فکر میکنم که رهبری در چنین موقعیتی باید ورود کنند.
همچنین، بنده نسبت به این رفتار انتقاد دارم که تشکلهای ارزشی و دانشجویی مینشینند تا رهبر انقلاب موضعگیری کنند وسپس آنها نیز موضعگیری یا انتقاد کنند. مقام معظم رهبری کی و کجا چنین حرفی زدهاند که همه بنشینند و ببینند من چه میگویم و چه میکنم تا شما هم همان را بگویید و انجام دهید؟! گذشته از مواضع مکرر آقا در تحریک و تحریض جوانان و فعالان دلسوز و شفیق انقلاب در هوشیاری و مراقبت از مصالح ملی و آرمانهای انقلاب، ایشان به کرات تصریح کردهاند که بنده هرگز نگفته و نمیگویم که افراد آن بیاندیشند و بگویند که من میاندیشم و میگویم.
از طرفی قانون اساسی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه یکایک اعضای جامعه میداند. از این هم باید فراتر رفت. بر فرض که قانون اساسی در این زمینه محوری سکوت کرده باشد، آیا ما مسلمان نیستیم؟ وظیفه نداریم در برابر کجیها و کاستیها و انحرافها و احیانا مفتونیتهای مملکتبربادده اعتراض کنیم؟ آیا این قبیل انجاموظیفههای به موقع، که البته خالی از انواع هزینهها هم نیست، دست و قدرت رهبری را برای مدیریت هر چه کفایتمندتر، موثرتر، و فراختر نمیگشاید؟ لذاست که مردم، تشکلها و فرهیختگان باید به این وظیفه عمل کنند و این مطالبه را پیگیری کنند و منتظر نظر مجلس یا رسانه ملی و غیره نباشند.
این قضاوت بسیار سنجیده و درستی است که رهبر انقلاب نمیتوانند بیشتر از توان جامعه از جامعه مطالبه داشته باشد. و از قضا همین نکتۀ ظریف است که وظیفه و رسالت خواص و فرهیختگان را سنگینتر میکند که در هنگامههایی حساس و خطیرْ بار روشنگری و پیامبری را بردوش کشند تا تجمیع قدرتی صورت گیرد و منافع و مصالح میهن و انقلاب هر چه هشیارانهتر و مقتدرانهتر استیفا گردد.
“ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک همالفلحون”. ۱۳/۹/۱۳۹۳