درست است که سابقه ایمان نیز از جمله معیارهای تمایز میان افراد شناخته میشود؛ اما نباید فراموش کرد که اثرگذاری این سابقه منوط به «استمرار» آن است. چه اینکه صرف «سابقه ایمان» به تنهایی کفایت نمیکند.
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از الف این عبارتها را در نقد اظهارات چندی پیش حجتالاسلام سیدحسن خمینی در رفسنجان منتشر کرد و نوشت: در صدر اسلام کم نبودند کسانی که از سوابق درخشانی در همراهی با پیامبر(ص) برخوردار بودند؛ اما پس از مدتی به دلایلی در ادامه مسیر دچار لغزش و گاه خطاهایی جبرانناپذیر شدند و همه دستاوردهای گذشته خود را به دست خویش تباه ساختند. همچنین کم نبودند کسانی که اگرچه در دوران پیامبر گرامی اسلام خدمات فراوانی به اسلام و جامعه اسلامی کردند و مورد عنایت آن پیشوای بزرگ قرار داشتند؛ اما پس از رحلت خاتمالانبیا(ص) دچار لغزشهایی گاه باورنکردنی شدند و با رفتار خود مسیر پیش روی حرکت اسلامی را تغییر دادند. بنابراین «سابقه ایمان» در صورتی معتنابه خواهد بود که از «لواحق» غیر قابل قبول مبرا بماند.
الف درباره این تعابیر که «برخی از کسانی که تازه از راه رسیدهاند، با بمباران تبلیغاتی برخی چهرههای قدیمی را منکوب میکنند» و «آیتالله هاشمی رفسنجانی کم کسی نیست» مینویسد: در این باره اگر حجتالاسلام سیدحسن خمینی فارغ از علقههای شخصی و عاطفی، رویکرد آقای هاشمی رفسنجانی در دوران پس از امام(ره) به ویژه در ماجرای فتنه ۸۸ را با نگاهی منصفانه و بدون پیشداوری مورد بررسی قرار دهد، شاید به نتیجهای دیگر دست یابد. فراموش نمیکنیم که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی پس از رحلت امام(ره)، به تدریج برخی ارزشهای جبهه و جنگ و آرمانهای انقلاب از جمله سادهزیستی و رسیدگی به مستضعفان و... کمرنگ شد و توجه بیش از حد به مقوله «سازندگی» به هر قیمت، «عدالت اجتماعی» را به حاشیه راند.
اما غمانگیزترین بخش از حیات سیاسی آقای هاشمی در دوران فتنه ۸۸ رقم خورد؛ فتنهای که صدای قهقهه دشمنان را به گوش همه رساند و دوستان را در غم فرو رفتن برخی متصدیان دیروز در باتلاق قدرتطلبی و خودخواهی نشاند. در آن دوران حساس که امثال میرحسین و کروبی بیاعتنا به همه هشدارهای دلسوزان نظام و از جمله رهبر معظم انقلاب، در مسیر قدرتطلبی به پیش میتاختند و رسیدن به خواستهای نامشروع خود را ولو با آسیب رساندن به نظام و انقلاب، جایز میشمردند، انتظار از «سابقون» در انقلاب این بود که برای دفاع از نظام و رهبری سینه سپر کنند و در برابر باجخواهی آنان بایستند.
در این میان اگرچه بسیاری از اصحاب انقلاب، از «سابقون» و «لاحقون»، و از «قدیمالاسلام»ها تا «جدیدالاسلام»ها و «تازه به دوران رسیده»ها با تمام وجود به صحنه حمایت از دین و انقلاب وارد شدند و بیاعتنا به همه شانتاژهای رسانهای در برابر فتنهانگیزی برخی همراهان دیروز ایستادند؛ اما آقای هاشمی رفسنجانی به رغم همه انتظارها، رفتاری کجدار و مریز و بسیار تاملبرانگیز پیشه کرد. در حالی که میتوانست نقش بسیار موثری ایفا کند و از آسیبهای فتنهگران بکاهد.
متاسفانه آقای هاشمی که از سابقون در انقلاب به شمار میآید و به تعبیر سیدحسن خمینی، «کم کسی نیست»، به جای موضعگیری صریح در برابر فتنه و فتنهگران، با مواضع دوپهلو و توجیهناپذیر خود، ناخواسته اسباب خوشحالی دشمنان قسم خورده انقلاب را فراهم ساخت و فتنهگران را برای تداوم فتنهانگیزیهای خود جریتر نمود. از جمله در آخرین خطبه نماز جمعه، به گونهای موضعگیری کرد که رسانههای بیگانه و بدخواهان داخلی نتوانستند خوشحالی خود را پنهان کنند.
«هاشمی همچنان از هر فرصتی برای به چالش کشیدن انتخابات استفاده میکند»، «او گفت مردم به نظام اعتماد ندارند»... «هاشمی رفسنجانی گفت باید تردیدها در مورد انتخابات رفع شود»... «این اولین بار بود که یک مقام عالیرتبه ایران از بحران سخن میگفت» و... بخش کوتاهی از ذوقزدگی رسانههای معاند خارجی پس از خطبههای نماز جمعه آقای هاشمی بود؛ نماز جمعهای که برخی هواداران فتنهگران و به وجدآمدگان از سخنان خطیب جمعه، چنان دور از تعالیم دینی بودند که با «کفش» به نماز ایستادند و دختران و پسرانی با دستبند «سبز» در کنار یکدیگر از سخنان آقای هاشمی به شعف میآمدند!