حاصل جشنوارهای که دیدیم، اکران ناامیدکنندهای را در سال آینده پیش رو دارد. بعید است بیشتر از پنج فیلم در گیشه سال آینده به فروش قابل توجهی دست یابند، یا حداقل به سود برسند.
مهمترین و بزرگترین رویداد فرهنگی–هنری و اصلی ترین ماراتن سینمایی کشور پس از 10 روز و در ایام دهه مبارک فجر به پایان رسید. امسال جشنواره بیش از پیش نشان داد که باید به فکر آسیب شناسی این رخداد باشیم.
به گزارش فارس، اشاره های زیر حداقل ضعف ها و کمبود های حاکم براین جشواره بود:
1– راس ضعف های جشنواره را مطابق آنچه قبلا هم نوشتیم فقدان آثاری درباره تاریخ انقلاب اسلامی تشکیل می داد. بی بروبرگرد یک جایی باید پرسشگر این سئوال باشد (وپیگیری کند) که چرا و به چه دلیل در میان بیش از 100 فیلم ساخته شده با بودجه دولتی، به جز یک فیلم ضعیف، خبری از سینمای انقلاب و تاریخ مبارزات مردم نبود.
2– جشنواره امسال نه تنها «امید» نداشت بلکه یاس و افسردگی برمضامین و ساختار فیلم ها غلبه داشت، چند فیلم توانستند با «امید» درام ایجاد و به پایان برسند، ولی درکلیت آثار نشانی از امیدآفرینی نبود، فقدان عنصر امید سازی ربطی به آن چیزی که هنرمندان به آن «حال خوب» اطلاق میکنند ندارد، فقدان مدیریت درست، هزینه کرد بودجه ها در جای نا درست، کمرنگی اعتقاد به معاد و جذب کارنابلدها است که مشکل آفرین شده است. مثلا چند فیلم توسط کسانی ساخته شده بود که یارقار مدیریت قبلی بودند و در هنگام ساخت فیلم همه جوره حالشان خوب بوده است و نیز تعدادی از فیلم ها در دوره جدید (که اتفاقا شعارش امید است) ساخته شدند و سازندگان این آثار جزو مدافعان و همراهان شرایط جدید بودند، ولی فیلم شان دریغ آور بود. جاری شدن امید بر اثرهنری، در درجه اول از شناخت نسبت به مقوله هنر و وظیفه هنرمند می آید و سپس به میزان ارتباط سینماگر با جامعه و جمعیت انبوه این کشور وصل است. روز اول جشنواره فرسوده کننده بود.
3– سینمایی که در قصه پردازی و شخصیت هایش نگاهی دینی داشته باشد از جمله کمبود های ملموس این دوره جشنواره بود. چند فیلم ساده و معمولی رویکردی چنین داشتند اما از موضعی به دین و مذهب نزدیک شده بودند که در حد نیاز های ابتدایی و روزمره و فردی می گنجید. بچه دار نشدن و امثال این مسائل، حال آنکه دین در چند دهه اخیر در تمام شئونات مردم ایران و تاثیر آن بر دیگر کشورها کاملا چالش جهان سلطه شده است. دینی که امام راحل از آن با عنوان اسلام ناب محمدی یاد کردند. جای چنین رویکردی در میان فیلم های جشنواره به شدت خالی بود. حتی در زمینه نمایش شرعیات و بدیهیات دین و مذهب مانند فرایض و از جمله نماز و ... هم فیلم ها به شدت ناخن خشکی به خرج داده بودند. مثلا اگر سال گذشته فیلم «سربه مهر» را داشتیم امسال دست سینما از این حیث خالی بود. بنابراین روز دوم جشنواره با فیلم هایی روبرو بودیم که نگاهی حداقلی به دین داشتند.
4– باید نسبت این جشنواره با ایام دهه فجر روشن شود. تا این موضوع تکلیفش روشن نشود، آش و کاسه همین خواهد بود. سینماگر تا نداند که استراتژی و رویکرد مفهومی و معنایی این جشنواره چیست نمی داند با چه اثری در آن شرکت کند و داوران نیز دقیقتر به خروجی موثری در نسبت با انقلاب دست نخواهند زد. آنچه دراین دوره شاهد آن بودیم کیلومترها از مبانی برخاسته از شعارها، سیاست ها، برنامه ها، رویکردها، افق و دشمنی های پیش روی انقلاب فاصله داشت. انقلاب و تداوم آن در سال های گذشته دستاوردهای بسیاری داشته است که این رشد و توسعه در فیلم ها دیده نمی شد. کاندیداهای معرفی شده بیانگر این موضوع است. این فهرست نشان می دهد که درعین خالی بودن دست جشنواره از سوی داوران نه نگاهی آرمان گرایانه وجود داشته و نه گزینشی تخصصی، بلکه هر اثری برایشان لذت بخش بوده در فهرست قرار گرفته است.
5– جشنواره امسال ثابت کرد که امید بستن به سینماگران قدیمی خوش خیالی است. خصوصا سرمایه گذاری روی آثار آنها اشتباه محض است اما احترام آنها به جای خود محفوظ و نباید در مسیر تولیدات آنان دربخش خصوصی سنگ اندازی کرد. باید بودجه های دولتی (یا نهادهای غیرمستقیم دولتی) ترجیحا به فیلمسازان میانه و جدید اختصاص یابد. قدیمی ها همچنان با رسوبات دوران خود زندگی می کنند و تحولات تازه کمتر در آنان تجلی دارد. اگرچه امسال مانند سال گذشته دربین جوانان پدیده ای ظهور نکرد با این حال هنوز باید به نسل جدید دل بست و روی آنها سرمایه گذاری کرد.
6– حاصل جشنوارهای که دیدیم، اکران نا امید کنندهای را در سال آینده پیش رو دارد. بعید است که بیشتر از پنج فیلم در گیشه سال آینده به فروش قابل توجهی دست یابند، یا حداقل به سود برسند. یعنی 55 فیلم از 60 فیلم جشنواره شکست تجاری خواهند داشت. بودجه سوزی کم ترین کارکرد این فیلم هاست. اگر این آثار به لحاظ فرهنگی و رعایت شئونات و ارزش های جامعه، خوددار بودند، جای نگرانی نداشت و به قول معروف حلالشان، اما وقتی شاهدیم که فیلم ها نه قادر به توفیق در گیشه هستند و نه درچارچوب فیلم های فرهنگی - مردمی میگنجند آه از نهاد هرآدمی بلند می شود.
7– سینمای سیاسی همچنان گونه مغفول مانده در جشنواره امسال بود. درکشوری با این همه درگیری در عرصه سیاست داخلی و جهانی، نقش آفرینی در منطقه و ... اما سینمایش خنثی از سیاست است. امسال به جز یک فیلم ضعیف، خبری از فیلم سیاسی مرتبط با حضور ایران در تعادل جامعه جهانی وجود نداشت. این یک معضل اساسی مدیریتی است که همه جوره بودجه به سینمایی تزریق کند که ناتوان از دراماتیزه کردن مضامین و موضوعات سیاسی این دولت است. سال گذشته اگر پدیده ای مانند «تنهای تنهای تنها» را داشتیم امسال در همین حد هم ظاهر نشدیم.
8– سینمای ما همواره از بابت حضور جریانات شبه روشنفکری آسیب دیده است. متاسفانه در این دوره علاوه بر قدیمی ها برخی از سینماگران میانی هم به این آفت مبتلا شده بودند و با ارایه فیلم هایی ملال آور و با ایما و اشاره ای یا به اصطلاح سمبلیک سعی داشتند تا متفاوت ظاهر شوند. اگر سینمای جهان و خصوصا جشنواره های مهم و مثال زدنی، همواره از متن فیلم ها جریان سازی صو رت می گیرد و قوت ها و التهابات درونی اثر، در بیرون همه را تحت تاثیر و تریبون ها را گرم می کند، در اینجا متاسفانه همواره این حاشیه های بیرون از متن است که بعضا سروصدا به پا می کند. این نشاندهنده گرایش توخالی اما موجود شبه روشنفکری درسینمای ما است. چند فیلمی که توانستند در جامعه سینمایی و حوالی جشنواره حاشیه ساز شوند نه از بابت ارایه قوت های سینمایی بود بلکه ناشی از رویکرد جنجالی این آثار نشات می گرفت. این فیلم ها با اینکه در میان مردم محلی از اعراب نخواهند یافت ولی دانشجویان و طیفی خاص را درگیر مسائلی می کنند که لطمه اصلی را خود سینما می خورد.
9– از قدیم گفته اند «خلق را تقلید شان برباد داد» حال در جشنواره امسال شاهد تقلید کورکورانه جوانان از فیلم های جایزه برده سینمای ایران در جهان بودیم. سینمای کیارستمی سال ها سینماگران تازه وارد ما را از اصالت و هویت فردی اشان دور کرده بود. پی روی از آن موج باعث شد تا نه جایزه بگیر شوند و نه توان جذب مخاطب داخلی داشته باشند. اسکار فرهادی و جنجال های پبرامون این سینماگر، متاسفانه فیلم سوزی دیگری مانند موج کیارستمی در پی آورده است. فیلمسازان جوان ناآگاهانه می پندارند در صورت تقلید از فرهادی و ارایه فیلمی درباره قضاوت، سو تفاهم، خانواده ازهم پاشیده و مهاجرت و امثال این ها با ریتم کند و دایره ای بسته می توانند اسکار دوم ایران را بگیرند غافل از اینکه اگر فیلم مستقل و بکر و اورژینال با هویت اینجایی نسازند و به عبارتی خودشان نباشند حتی جشنواره حیدرآباد هم آنها را تحویل نخواهد گرفت. جشنواره امسال با موجی از تقلید آمده بود.
10– و آخرین نکته را باید در بی هویتی سینمای اجتماعی ایران جستجو کنیم. بیشترین فیلم های جشنواره را گونه اجتماعی تشکیل می داد که این فیلم ها با پدیده هایی به شدت منفی روبرو بودند. سیگار از جمله این رویکرد هاست. همفری بوگارت با سیگارش شخصیت می شد اما سینماگر ما بی دلیل مرتبط با پرداخت شخصیت اش راه به راه سیگار به دست بازیگرانش می دهد. نکته بارز رویکرد منفعل نسبت به فرهنگ و هویت ایرانی، استفاده افراطی از موسیقی خارجی در فیلم ها بود. معلوم نیست چرا خارجی؟ آیا نمی شد حتی با موسیقی پاپ ایرانی فضا سازی و حس و حال لازم را جاری کرد؟ اما نکته تکان دهنده تر (که خود باید در مطلب مستقلی بررسی شود) نگاه منفی به زن در سینمای امسال جشنواره بود. متاسفانه به جز فیلم شیار 143 و چ و حداقل هایی در دو سه فیلم دیگر، بقیه آثار، زن را تا حد اعلی تحقیر کردند. از زن فعال اجتماعی ایرانی خبری نبود چه رسد به زن مسلمان. تا بخواهید زنان در فیلم های امسال کتک خوردند و فریاد زدند. زن خیابانی، عشوه گر، دلال، بریده از خانواده و ... یک طرف کتک خور بودنشان طرف دیگر قضیه بود.
*محمدتقی فهیم*