سخن روز :
پژواک
شناسه خبر: 22442 منتشر شده در مورخ: 1396/8/30 ساعت: 16:03 گروه: صفحه نخست  
وقتی زلزله را با بمباران اشتباه گرفتم

وقتی زلزله را با بمباران اشتباه گرفتم

آن شب وقتی در اتاقی آرام و بدون صدای انفجار خوابیدم باورم نمی‌شد که می‌شود شبی را بدون اضطراب به صبح رساند. از نیمه‌ شب گذشته بود تخت فنری که روی آن خوابیده بودم لرزید و من با وحشت پریدم و ...

به گزارش شبکه خبری هزاره سوم؛ فاطمه عمادپور از تکنسین‌های بخش اتاق عمل بیمارستان رازی اهواز در دوران دفاع مقدس است. او در خاطره‌ای از شب آرامی سخن می‌گوید که زلزله او را از خواب پرانده است.


عمادپور می‌گوید: «وقتی جنگ شروع شد مثل همه‌ی مردم نه می‌دانستم جنگ چیست و نه از پیامدهای آن خبر داشتم. یک شبه همه چیز بهم ریخت. اما در هر وضعیتی زندگی جاری بود. زیر بمب‌باران‌ها ازدواج می‌کردیم، بچه‌هایمان را به دنیا می‌آوردیم و آرزوهایمان رنگ می‌گرفت. بی‌محابا اشک می‌ریختیم و کم نبود لحظه‌هایی که برای خندیدن غنیمت می‌شمردیمش.

وقتی جنگ شد من دختری مجرد و پر شور بودم که هرگز تصور نمی‌کردم روزی برای ازدواجم مجبور شوم به شهر دیگری بروم چرا که در اهواز هیچ محضرداری وجود نداشت که عقد ما را ثبت کند. اسفند سال ۵۹ در همان گیرو داری که اهواز عملاً تخلیه شده بود من و شوهرم به تهران آمدیم و بدون هیچ مراسم و لباس عروسی و جشن به محضر رفتیم و عقد کردیم و یک هفته بعد هم به اهواز برگشتیم و به کار مشغول شدیم.

شهر پر بود از نیروهای نظامی و ما شاید از معدود زن‌هایی بودیم که در شهر زندگی می‌کردیم. دوتا بچه‌هایم در جنگ به دنیا آمدند و در حالی که کار طاقت فرسای بیمارستان را لحظه‌ای ترک نکردم بچه‌هایم را به نیش می‌کشیدم و زیر هجوم بمب‌باران‌ها و خمپاره‌ها بزرگ کردم. یکی از جالب‌ترین خاطراتم برمی گردد به سفر کوتاهی که به تهران برای درمان مشکل شدید تنفسی شوهرم داشتم.

طبق روال هر روز بیماران را بعد از درمان‌های سرپایی آماده‌ اعزام به شهرهای دیگر می‌کردیم. هر روز یکی از پرسنل بیمارستان موظف بود مجروحین را به فرودگاه ببرد. آن روز نوبت من بود. شوهرم را هم همراه خودم بردم تا به تهران اعزامش کنم. وقتی مجروحین را سوار هواپیما کردیم خلبان و مسئولین پرواز از سوار شدن من و شوهرم ممانعت کردند. با دلخوری به آن‌ها گفتم: «از روز اول جنگ تا حالا شب و روز کار کردم، نه مرخصی رفتم و نه استراحتی داشتم حالا که شوهرم را می‌خواهم برای درمان به تهران ببرم شما مانع می‌شوید؟!»

بحث‌مان بالا گرفت.خلبان می‌گفت که جای اضافه برای شما نداریم. در همین حین صدای مردی از پشت سرم آمد که گفت:«اینجا چه خبر است؟» برگشتم. دیدم مرد روحانی پشت سر من ایستاده است. خلبان مشکل را توضیح داد من هم با دلخوری گفتم: «بعد از این همه کار شبانه روزی می‌گویند جا برای من نیست. مرد روحانی رو کرد به مسئولین پرواز و گفت: «این خانم را ببرید جلوی هواپیما و جای من را به او بدهید.»

آن لحظه نمی‌دانستم چه کسی دارد پا در میانی می‌کند و به احترام گفته‌ کی مرا در هواپیما جا دادند. در حین پرواز می‌شنیدم که آن مرد روحانی را «آقای خامنه‌ای»صدا می‌زنند.

وضعیت پروازها خیلی سخت و دشوار بود. چند ساعتی در هواپیمای ۳۳۰ نشستیم تا بالاخره اجازه‌ پرواز گرفتیم و از آن طرف جنگنده‌های دشمن لحظه‌ای آسمان اهواز را خالی نمی‌کردند. بالاخره ساعت ۱۰ شب به فرودگاه قلعه مرغی تهران رسیدیم. دکتر آقایی که چند وقتی بود در بیمارستان رازی با ما کار می‌کرد به اصرار، من و همسرم را با خودش به خانه‌اش برد. تقریباً دی ماه بود و برف شدیدی می‌آمد. دکتر  اجازه نداد آن موقع شب در سرما و برف ما به دنبال هتل بگردیم.

آن شب وقتی در اتاقی آرام و بدون صدای انفجار خوابیدم باورم نمی‌شد که می‌شود شبی را بدون اضطراب به صبح رساند. از نیمه‌ شب گذشته بود. تخت فنری که روی آن خوابیده بودم لرزید و من با وحشت پریدم و گفتم: «چی شده؟ کجا را زده‌اند؟» شوهرم آرامم کرد و هی تکرار می‌کرد: «هیچی نیست.آرام باش .اینجا اهواز نیست.»

صبح که بیدار شدم مادر دکترآقایی گفت که شب قبل زلزله آمده بود. شوهرم لبخندی زد و گفت: «زنم فکر کرد بمب‌باران شده. بهش نگفتم زلزله آمده. حقش بود بعد از این همه سختی یک شب را با آرامش به صبح برساند.»

 

twitter facebook داغ کن - کلوب دات کام
ایمیل: info@h3nn.ir
شماره پیامک: 300074370003
منبع: ایسنا
کلید واژه
 
نظرات بینندگان
نظر شما
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
نظر:
آخرین اخبار

توییت جدید دکتر مسعود پزشکیان:

برای آبادی ایران و آزادی ایرانیان رای ما دکتر مسعود پزشکیان!

ما به دکتر پزشکیان رای می دهیم برای اینکه ایران، ایران بماند

ما به دکتر پزشکیان رای می دهیم برای اینکه ایران، ایران بماند

غربالگری یک ضرورت برای نظام سلامت کشور است

حاکمیت باید صدای کسانی که پول و آشنا ندارند را بشنود

بررسی راهکارهای جلوگیری از قاچاق سوخت و تقویت معیشت مرزنشینان در جلسه شورای‌ اقتصادی

محاکمه پسر معتاد به اتهام قتل دختر جوان

رویارویی جذاب پیکان و ری‌را، نماد اصالت و آینده ایران‌خودرو

نمادهای پرتقاضای بورس ۲۲ آذر ۱۴۰۲/ کدام نمادها مثبت ۷ درصد شدند؟

لطیفی: میزان رضایتمندی مردم از کارکنان دولت رصد می‌شود

صادرات ایران به همسایگان با رشد ۹ درصدی به ۱۸ میلیارد دلار رسید

دهلیزهای زیرزمینی مالخران زیر نورافکن‌های پلیس!

افزایش ۴۰ درصدی نرخ خرید تضمینی برق از نیروگاه‌های بادی

دهه فجر؛ تحویل ۲هزار واحد مسکونی نهضت ملی پرند

تیر خلاص فرزین بر یادگار صالح آبادی / دلار توافقی تمام شد / رئیس کل بانک مرکزی: دلار را بدون صف و به نرخ تابلو بخرید

ضرورت توجه به صنایع پایین دستی پتروشیمی/ چین تنها بازار ما در صنعت متانول است

افزایش تعداد شهر‌های با وضعیت «نسبتا پرخطر» کرونایی در کشور

سازمان سنجش: اختیار کامل در مورد نحوه قطع اینترنت در کنکور با وزارت ارتباطات است

یک بازی دو سر باخت !

برخی ها مایلند حرفه وکالت لاکچری بماند!

۹ رویداد بی‌سابقه در سال ۲۰۲۲؛ از اولین نخست‌وزیر رنگین‌پوست بریتانیا تا سفر در زمان به موهبت تلسکوپ جیمز وب

تولید ۳ نوع اسید آمینه مورد نیاز بیماران متابولیک برای نخستین بار در کشور

استقبال ۶۵ هزار نفر از طرح آموزش رایگان هنر در کشور

بهره‌وری سرمایه‌گذاری در کشاورزی ۳ برابر صنعت

روسیه: جهان ۵ تا ۱۰ سال آینده با کمبود انرژی مواجه می‌شود

قهوه و خواص درمانی شگفت انگیز آن

تاکید اژه‌ای بر گوش شنوای دستگاه قضایی برای استماع نقطه نظرات حقوقی

وجود گسل پنهان در مرکز تهران که تاکنون شناخته نشده بود

دو تصمیم در دو فرودگاه اصلی کشور؛ جیب مسافران فدای نفع تاکسی‌های فرودگاه

پربیننده ترین ها
  • 8
  • :
  • 49
  • :
  • 15
اپلیکیشن موبایل هزاره سوم - نسخه اندروید
Page Generated in 0/1193 sec