علیرضا کوشکجلالی، یکی از نویسندگان و کارگردانان برجسته و فعال کشور، در حاشیه نمایشی در کاشان گفت: «سانسور روح هنرمندان را سوهان میکشد.»
احسان ابراهیمی در مطلب طنزی در قانون نوشت:
علیرضا کوشکجلالی، یکی از نویسندگان و کارگردانان برجسته و فعال کشور، در حاشیه نمایشی در کاشان گفت: «سانسور روح هنرمندان را سوهان میکشد.» حالا سوال اینجاست که آیا «سوهان» بد است یا خوب است؟ ما که از هر طرف به «سوهان» نگاه میکنیم، خوب است. فیالواقع ما هرگز درک نمیکنیم چرا جریان اصلاحات به دنبال برچیدن سانسور است، در حالی که سانسور یکی از اصول اساسی اصلاحات است.
مگر نه اینکه سانسور به مثابه «سوهان» عمل میکند؟ شما سوهان را برای چی استفاده میکنید؟ برای اینکه زبری و زمختی هر چیزی را از بین ببرید. تصور کنید روی یک چیز زبر و زمخت سوهان کشیدهاید، حالا بهش دست بزنید... میبینید؟ همچین صاف و نرم و دلنشین شده آدم حظ میبرد. اوووم... به به... چی شد! اصلا برق میزند، مورچه روی آن بوکسوات میکند.
یا به فرض همین سوهان ناخن خودمان (البته منظور از خودمان، «نوع بشر» است! و الا قطعا ما به عنوان یک مرد متوسط الحال، نهایتا از ناخنگیر استفاده میکنیم)، سوهان ناخن برای زیباتر و جذابتر شدن ناخن استفاده میشود. یعنی سوهان یکی از اختراعات مفید بشر است.
خب روح هنرمند هم از این قاعده مستثنا نیست. روح هنرمند باید صاف و صیقلی و لطیف باشد. سانسور نقش همان سوهانی را بازی میکند که روح هنرمند را صیقل میدهد و لطیف میکند. لطیف شدن روح، به لحاظ فیزیولوژیک موجب ترشح غدد خاصی در بدن انسان میشود و این ترشحات خلاقیت هنرمند را افزایش میدهد. همین است که میبینیم هنرمندان ایرانی بعضا روحشان بیش از اندازه سوهان میخورد و شور «نمادگرایی» را درمیآورند. سانسور... ببخشید، سوهان برای علاقهمندان آثار این هنرمندان هم خوب است. چون گاهی در تحلیل و نقد فیلم، خلاقیت تماشاگر چنان گل میکند که عقل جن که هیچ، عقل خود سازنده اثر هم به اینجاها قد نمیدهد. مثلا ما بارها و بارها راجع به برخی نقاشیها تحلیلهایی شنیدهایم که خود هنرمند با دهان باز گوش میکرده و در دلش میگفته: «اووووف! من چقدر آدم عمیق و نکتهبین و با استعدادی هستم!»
از سوی دیگر، سوهان چون روح را لطیف میکند، باعث میشود ما شاهد صحنههای خاکبرسری و صحنههای خشن در سینمایمان نباشیم. در صورتی که عنصر وجودی سینمای هالیوود یا صحنههای خاکبرسری است، یا صحنههای خشن. چرا؟ چون روح انسان ذاتا زبر و زمخت است و تمایل به آنجور صحنهها دارد. ولی سانسور یا همان سوهان، روح انسان را صیقل میدهد و باعث میشود سمت چنان صحنههایی نرود.
البته در همین کشور خودمان هنرمندانی هستند که روحشان زیادی زمخت و زبر است و به این سادگیها صیقلی نمیشود. مثل باران کوثری، پگاه آهنگرانی، جعفر پناهی و... برای این قبیل هنرمندان سوهان جواب نمیدهد، روح آنان را باید سنباده زد!
البته تمام آنچه گفتیم، مربوط به هنرمندانی است که ماهیتا به «روح» اعتقاد دارند. و الا آن دسته از هنرمندان که به روح اعتقاد ندارند، اصلا چیزی برای سوهان زدن ندارند. همین است که مثلا آقایان سلحشور، دهنمکی یا امثالهم، هرچه دلشان بخواهد میسازند. البته چون روح آنان را سوهان نمیکشند، کمی به صحنههای خشن تمایل دارند. اما چون به دلیل مبانی اصولی خود، مقید هستند از خشونت در آثارشان دوری کنند، این است که خشم فروخوردهشان جور دیگری فوران میکند. مثلا آقای دهنمکی عوامل پشت صحنه را با دینامیت میفرستد هوا و روحاش به آرامش میرسد، آقای سلحشور هم با مصاحبههای معروفاش خودش را تخلیه میکند.