شناسه خبر: 4052 | منتشر شده در مورخ: 1393/1/3 | ساعت: 12:15 | گروه: فرهنگ و هنر |
ماجرای حکایت مورد اشاره رهبری
رهبر انقلاب کدام شاعر و فیلسوف را قبول ندارد؟ |
رهبر معظم انقلاب در اولین روز سال 1393 سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی، در حرم امام رضا (ع) در لابلای بیانات مهم شان حکایتی را نقل کردند و درباره آن فرمودند: "من نه آن شاعر را قبول دارم و نه ابوالعلای معری را که این حکایت از او نقل شده، اما این شعر آن شاعر را قبول دارم."
رهبر معظم انقلاب فرمودند: "هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت. شاعر معروف میگوید:
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
میگوید مرغ پخته را آوردند در برابر آن کسی که گوشت مرغ و گوشت حیوانی نمیخورد، نگاه کرد:« اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد»؛ به این مرغی که جلویش گذاشته بودند، گفت:
گفت [به مرغ] از چه شیر شرزه نگشتی
تا نتواند کست به مسلخ آورد
اگر تو از خودت میتوانستی دفاع کنی و در خودت قدرتی میداشتی، جرأت نمیکردند اینجور سر تو را ببُرند. من نه آن شاعر را قبول دارم، نه ابوالعلای معرّی را که از قول او این حرف گفته شده است؛ امّا این را قبول دارم که مرگ در دنیایی که بر اساس افکار مادّی اداره میشود، برای ضعیف امر طبیعی است؛ این را قبول دارم. اگر یک ملّتی به خود نیاید، خود را قوی نکند، دیگران به او زور میگویند."
شاعری که رهبر معظم انقلاب به صراحت فرمودند او را قبول ندارند "ایرج میرزا" است. ایرج میرزا (1304-1251) به بددهانی و اهانتهای متعدد به اسلام، قرآن، حجاب، روحانیت و زنان مومن و محجبه معوف بود. کارنامه شعری او نیز پر است از اشعار هجو و هزل که بعضا مفاهیم خلاف عرف و غیراخلاقی زیادی در آنها وجود دارد. او به عیش و نوش و انجام کارهای خلاف اخلاق معروف بود و ابایی از تبلیغ آن نیز نداشت.
علت مرگ ایرج میرزا سکته قلبی احتمالا بر اثر استعمال مواد مخدر و یا مشروبات الکلی بوده است.
ابوالعلای معری، فیلسوف و شاعر عربزبان (449-363) نابینایی بود که در حلب سوریه به دنیا آمده و در همان جا درگذشت.
معروف است که ابوالعلا به همهچیز و همهکس بدبین بود. وی همچنین به زنها بدبین بود و وجود آنها را مایه فساد میدانست و این موضوع را بارها علنی کرده است. او در یکی از اشعار خود گفته است که "زنان دامهای گمراهی اند که شرف موروثی به دست آنان تباه میشود."
او در جایی دیگر سروده است که (ترجمه) «خود را اسیر سه زندان نامیمون میبینم و تو هم ازین رویداد نامیمون چیزی نپرس. سه زندان من عبارتند از :کوری، خانهنشینی و قرار داشتن روح در جسمی پلید و ناپاک.»
ابوالعلاء پس از آنکه تنهایی اختیار کرد، از خوردن هر نوع گوشت دوری نمود، و فراوردههایی مانند شیر و تخم مرغ و عسل و گوشت را که از حیوانات تهیه میشد استفاده نمیکرد.
حکایتی که رهبر معظم انقلاب بدان اشاره کرده بود از این قرار است که ابوالعلاء در اواخر عمر، سه روز بستری شد. طبیب برایش سوپ جوجه تجویز کرد. خادم برای او سوپ را فراهم کرد و آورد. هنگامی که ابولعلاء جوجه را دید گفت: "استضعفوک فوصفوک! هلا وصوفوا شب الاسد؟ ما ارید اصلاح نفسی بافساد هذا."
"ای جوجه! چون تو را ناتوان دیده اند خوردنت را تجویز کرده اند، چرا بچه شیر نشدی؟. صفای باطن را با خورد این فاسد نمی کنم."
و مانند گذشته از خوردن آن خودداری کرد.
ایرج میرزا این حکایت را به صورت نظم درآورده است:
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر / لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد
در مرض موت با اجازه دستور / خادم او جوجه با به محضر او برد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر / اشک تحسر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت چرا ماکیان شدی، نشدی شیر / تا نتواند کست به خون کشد و خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعیست / هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
ابوالعلای معری هیچ گاه ازدواج نکرد و از مخالفان سرسخت فرزند آوردن بود.
روی سنگ قبر ابوالعلای معری شعری در همین زمینه نوشته شده است که ترجمه آن از این قرار است:
این (مرگ من) حاصل جنایتی ست که پدرم در حق من انجام داد
من مُردم ولی این جنایت را در حق کسی انجام ندادم