شناسه خبر: 4663 | منتشر شده در مورخ: 1393/1/15 | ساعت: 23:05 | گروه: فرهنگ و هنر |
![]() |
تضمین غزل شهریار علی ای همای رحمت |
من بی نوا چه کردم که ندارم آن نوا را |
|
که ز شور آن بشویم دل و دیدة شما را |
||
به چه حالتی تو بودی؟ که سرودی شهریارا |
|
علی ای هُمای رحمت تو چه آیتی خدا را |
||
|
که به ما سوا فکندی همه سایة هما را |
|
||
ز تو ای بلبل شیدا نشود جز این ز آئین |
|
که شنیده نالههای تو شبانه مُرغ آمین |
||
شب قدر میسرودی به یقین که حاصلش این |
|
دلِ اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین |
||
|
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را |
|
||
فقط او که لطف او گشته نصیب او تواند |
|
غزل از علی سُراید که در این جهان بماند |
||
که تواند از تو بهتر به از این ترانه خواند |
|
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند |
||
|
چو علی گرفته باشد سَر چشمة بقا را |
|
||
شدی گر به تخت زرین در خانة علی زَن |
|
تو برو برای تأمین در خانة علی زَن |
||
شدی از زمانه غمگین در خانة علی زَن |
|
برو ای گدای مسکین در خانة علی زَن |
||
|
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را |
|
||
چه کُنم؟ که چون تو آید زِ کتابت حاصل من |
|
تو بیا شبی به خوابم به دمی مقابل من |
||
که بگویم این سرودت زده آتش این دل من |
|
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من |
||
|
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا |
|
||
ز نوای سوزِ آه تو بسوزد الترائب |
|
که به حق سرودهای تو غزلی وزین و طائب |
||
چه کسی سروده این سان که تو گفتی از مصائب |
|
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب |
||
|
که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را |
|
||
چه شد امشب این ندانم که شُدم چو عشقبازان |
|
که من عاجز از لسانم به سرای نغمهسازان |
||
به ثنای او چه گویم که میان یکهتازان |
|
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان |
||
|
چو علی که میتواند که بِسَر بَرد وفا را |
|
||
ز فراز عرش او را شده سَر توانمش گفت |
|
ز تمام بَحر عالم شده بر توانمش گفت |
||
نه ز طیف نور خالی که قمر توانمش گفت |
|
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت |
||
|
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را |
|
||
سحر آمد و پناهی چه شُدَت ز حاصل امشب |
|
نکند ز تو نماند اثر از تکامل شب |
||
که سپیده رُخ نمودست و شد است حایل شب |
|
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دلِ شب |
||
|
غمِ دل بدوست گفتن چه خوش است شهریارا |
|
||
14/9/1387
علی پناهی نیکو