شناسه خبر: 4965 | منتشر شده در مورخ: 1393/1/24 | ساعت: 21:55 | گروه: صفحه نخست |
سفرنامه
در جستجوی یاران (قسمت بیست و هفتم) |
استان گلستان نگین سبز ایران:
صبح پنج شنبه 21 اردیبهشت 1391 برای ادای فریضه نماز ازخواب بیدارشدم بعد از اقامه نماز صبح، نیم ساعت به ورزش صبحگاهی در داخل پارک شهر گالیکش پرداختم تا با آمادگی لازم حرکت روزانه را آغاز نمایم، آقای قربانعلی ملکا نگهبان مهربان پارک انقلاب اسلامی شهرداری گالیکش مرا به صرف چای دعوت نمود، مهدی همسفرم هنوز در حال استراحت بود با بستهای بیسکویت دعوتش را پذیرفتم وچند چای دلچسب را با هم صرف نمودیم، سپس به محل چادرم مراجعه نمودم.
هوا کمی شرجی (رطوبتی) بود و رطوبت بالا می توانست کسالت آور باشد، از آقامهدی خواهش نمودم تا صبحانه را در مسیر صرف نماییم، چادر و وسایل سفر را جمع نمودیم یک لیوان چای برای مهدی تهیه نمودم تا بعد ازمختصر صبحانه ای به ادامه مسیر بپردازیم.
ساعت 8 صبح پارک زیبای گلیکش را به مقصد شهر بعدی ترک کردیم، با پرس وجو سری به گلزار شهدا زدیم تا ادای احترام بنماییم، در مسیر چند گل از گل های کاشته شده توسط شهرداری را برای اهداء به شهدا چیدم. گالیکش شهر زیبا و کوچکی بود که نسبت به سال های گذشته رشد چشمگیری داشت شهری تمیز و با صفا که فرصت کافی برای بازدید از نقاط مختلف آن برای من فراهم نشد.
شهرک دوزین اولین شهرکی بود که با طی 1 کیلومتر به آن رسیدیم، به فاصله اندکی بعد از دوزین به روستای پرسه سو و گوگل رسیدیم،
گلزار شهدای پرسه سو وگوگل، علی قربانپور 21/2/1391
بر گلزار شهدای دوآبادی فوق که دقیقاً در حاشیه سمت راست جاده اصلی قرار داشت توقفی کوتاه نمودیم. بعد ازادای احترام به مقام شامخ شهدا مجدداً ادامه مسیر دادیم فاصله آبادی ها دراستان گلستان بسیار کم است از این رو 2 کیلومتر رکاب زنی ما را به روستای کلوکند رسانید این آبادی با شهادت 8 شهید دفاع مقدس موجب عزت و سربلندی نظام مقدس گردیده است
به فاصله اندکی به روستای بزرگ والفجر که با جمعیتی بالغ بر 950 خانوار و 24 شهید دفاع مقدس در حاشیه سمت راست جاده قرار گرفته بود رسیدیم، فرصتی برای توقف نداشتیم بسرعت روستاهای مسیر را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاشتیم.
روستای مصفای قلمی مدفن امام زاده اسحاق، بود که در فاصله 1 کیلومتری جاده اصلی قرار داشت، که جمعی ازشهدای دفاع مقدس را پذیرا بود،
آنچه برای من جالب توجه بود حضور طوایفی از بلوچ های زحمت کش و دلاورمرد ایرانی بود که ساکن منطقه بودند در تحقیقی که از مطلعین داشتم این عزیزان از جمله کسانی بودند که در زمان سلطنت رضاه شاه، به اجبار به این منطقه کوچانده شده اند و کمکم با زندگی جدید انس گرفته اند صحنه های هم یاری خانواده های زحمت کش بلوچ نمایشی از سادگی، صداقت و همت را به تصویر می کشید
تصویری گویا از صداقت و صمیمیت و همدلی خانواده ای ازعشایر زحمت کش بلوچ گلستان 21/2/1391
وجود چند روستا به نام بلوچ آباد در طول مسیر گویای حضور قوی طوایف زحمت کش بلوچ در این منطقه بود، البته برای من چند آبادی هم نام در یک استان و نزدیک به هم جالب و قابل بررسی بود
در طول مسیر دو روز گذشته قبل از چمن بید تا کلوکند راه های مواصلاتی تغییر چندانی نسبت به دهه گذشته نکرده بود اما از کلوکند تا آزاد شهر مسیر بسیار مناسب و یک طرفه بود بالطبع در این گونه راه ها تلفات انسانی نیز به حداقل می رسد با عبور از روستای بلوچ آباد و دشت چاه و قره چشمه در کنار روستای کال شور توقفی کوتاه داشتیم با رفع عطش چند روستای کوچک دیگر را پشت سر نهادیم و به زائر سرای بزرگ امام هشتم(ع) در مدخل شهر زیبای آزاد شهر رسیدیم.
مدخل شهر آزاد شهر زائر سرای امام هشنم(ع) مهدی خان زاده
امام زاده ای جلیل القدر در مرتفع ترین نقطه به چشم می خورد که فرصتی برای بازدید نیافتیم با پشت سرنهادن مناظر زیبای سرزمین ریاحین، یعنی گلستان به روستای قزلچه رسیدیم.
دو امام زاده احمد ابن جعفر ابن صادق(ع) و محمد ابن زید(ع) در فاصله چند کیلومتری جاده درسمت چپ در نقطه ای مرتفع واقع شده بود متاسفانه به دلیل وقت اندک فرصت توقف نداشتیم.
نامهای بلوچی کمکم جای خود را به اسامی مردم سخت کوش و وطن پرست ترکمنی داده بود، به راحتی می توانستم نوع پراکندگی جمعیتی را از روی اسامی روستاها حدس بزنم، با عبور از کنار خرما رود و سپس روستای یخچال به روستای جلال آباد در مدخل شهر آزاد شهر رسیدیم،
یکی از رانندگان تاکسی که علاقه مند به رکاب زنی بود ضمن خوش آمد گویی ما را به سمت بزرگترین مغازه دوچرخه فروشی آزاد شهر هدایت نمود، توسط مسئول محترم مغازه سرعت سنج دوچرخه که در طول مسیرآسیب دیده بود بازبینی شد و باد لاستیکها یک بار دیگر چک گردید بعد از تهیه ماست و خیار که در هوای گرم بخشی ازغذای اصلی ما را تشکیل می داد و عامل موثری برای رفع عطش در گرمای روز بود حرکت کردیم.
اولین تست دوچرخه ها وسرعت سنج ورودی استان گلستان اردیبهشت 1391
آزاد شهر را به سمت شهر دلند ترک نمودیم، روستای سرتیه و زینب آباد را نیز پشت سر گذاشتیم حد فاصل شهر آزادشهر تا شهردلند چندین روستای سرسبز و کوچک قرار داشت که بدون توقف آنها را پشت سر نهادیم.
با ورود به شهر کوچک رامیان برای ادای احترام سری به گلزارشهدا زدیم سپس تا شهر کوچک قرهقاچ رکاب زدیم برای اینکه مسیر کوتاه تری را انتخاب نماییم به توصیه چند نفر بومی از کناره گذر شهرعلی آباد کتول عبورکردیم و وارد شهر نشدیم، این مسیر به شهر کوچک فاضل آباد منتهی می شد.
بعد از تعیین مسیر به نظرم رسید اگر از مسیر اصلی راه را ادامه می دادیم شرایط برای من بهتر بود درمسیر حرکت مردم زحمت کش و کشاورزان محصولات تولیدی دست رنج خود را درحاشیه جاده برای فروش عرضه نموده بودند، توت فرنگی و شاه توت از جمله محصولات نوبری بود که توسط کشاورزان عرضه می شد،
فصل برداشت توت فرنگی و شاه توت در استنان گلستان، اردیبهشت 1391
برای این کار تمام اعضای خانواده از کوچک تا بزرگ مشارکت داشتند گویا وظایف بصورت نانوشته بردوش هر کدام ازاعضا مشخص شده بود،همتی ستودنی همچون پازلی در کنار یکدیگر شکل و تلاش خانواده ای کوشا را به تصویر می کشید.با خرید بسته ای توت فرنگی ما نیز طعم اولین توت فرنگی سال نو را چشیدم.
برگرفته از سفرنامه در جستجوی یاران به قلم علی قربان پور یامی
|
|||||||||
سلام حاج علی خدا قوت به امید موفقیت برای همه دوستان اهل فرهنگ و ادب و اندیشه. پایدار باشید.
|