شناسه خبر: 5472 | منتشر شده در مورخ: 1393/2/4 | ساعت: 14:56 | گروه: سیاسی |
ابهامات مقاله وزبر خارجه در "فارین افرز"
چراظریفحقغنیسازیاورانیومایرانرابهرسمیتنشناخت؟ |
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم محمدجواد ظریف با انتشار مقاله ای در نشریه آمریکایی "فارین افرز"، دیدگاه های خود را به عنوان وزیر امورخارجه دولت یازدهم، پیرامون مسایل دیپلماسی و مذاکرات هسته ای مطرح کرد.
ظریف در لابلای این نوشتار که تلاش کرد جنبه ای منطقی و همه پسند به آن بدهد، به ظرافت برخی مسایل مدنظرش را نوشت که دقت در آن مطالب، نکات جالبی را استخراج خواهد کرد.
دیپلمات خوش خنده دولت اعتدال، در مقاله خود، بار دیگر بر قدرت نظامی آمریکا مهر تایید زده و بیان کرده است: "موضع شدیداً چالش شده ایالات متحده در دنیای کنونی، به رغم قدرت نظامی مسلط، نمونه بارز این وضعیت است..."(اینجا)و البته وضعیت مدنظرش را اصرار برخی قدرت های بزرگ(!؟) برای کسب نتیجه بازی برد - باخت در قبال ارتباط با دیگران دانسته است.
این چندمین بار است که وزیر خارجه دولت شیخ حسن روحانی قدرت نظامی آمریکایی ها را قدرت برتر و مسلط دانسته و مشخص نیست که هدف وی از این همه بزرگنمایی نسبت به دشمن ملت ایران چیست؟ او در همین مقاله نیز به کرات هنگام ذکر نام آمریکا و متحدانش، از عنوان قدرت های بزرگ یاد کرده است و بدین ترتیب، تکلیف خود و مخاطبانش را نسبت به دست برتر ایالات متحده در عرصه قدرت نمایی احتمالی مشخص کرده است.
این درحالی است که طی سال های اخیر، زوال قدرت نظامی آمریکا بر کسی پوشیده نیست، از افغانستان گرفته تا عراق، نشان داده شد که اگرچه حضور نظامی یانکی ها موجبات خسارت و خرابی های بسیاری شده است اما آنچه که به عنوان نتیجه این لشکرکشی های نظامی در تاریخ ثبت شده، شکست قطعی آمریکا و خروج سریع وی از این کشورها بود.
در ماجرای سوریه نیز، علیرغم تهدید رسمی و اعلام ضرب الاجل جهت حمله نظامی به این کشور، اما در میدان عمل، کوچکترین اتفاقی نیفتاد و امروزه از آن به عنوان یک طنز و شوی تبلیغاتی مضحک نام می برند.
اینکه محمدجواد ظریف از کجا پی به قدرت نظامی مسلط آمریکا برده، شاید ناشی از مدت زمان طولانی اقامتش در این کشور باشد و شاید به همین علت، از قدرت نظامی برتر کشورمان اطلاعات کمی در اختیار دارد.
مسئول دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم، در بخشی دیگر از نوشته اش، به صورت کاملا زیرکانه، سعی در حذف دوران 8 ساله ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی نژاد از ذهن مخاطبان خود دارد و با ذکر ایام ریاست جمهوری محمد خاتمی (یکی از سران فتنه) و دوران فعلی، این دو دوره را موجب بروز توانایی های ایران دانسته است.
اگرچه هر فردی نسبت به بیان دیدگاهش آزاد است اما باید به وزیر خارجه فعلی متذکر شد که اولا در دوران سیاه ریاست جمهوری خاتمی بود که علیرغم دست و پازدن های وی برای هرچه نزدیک شدن به آمریکا، رییس جمهور وقت ایالات متحده ایران را جزو 3 کشور محور شرارت معرفی کرد. ثانیا، حذف یک دوره 8 ساله از تاریخ دیپلماسی کشور آن هم از سوی وزیر متخصص این عرصه، در نگاه مخاطب بین الملل اثرات منفی بسیاری برای وی به همراه خواهد داشت. به ویژه ملت هایی که سال ها از برنامه دیپلماسی عمومی احمدی نژاد استقبال کرده و به همراه دولت هایشان به دولت و ملت ایران نزدیک شدند. از آمریکای لاتین گرفته تا بخش هایی از آفریقا و آسیا، ملل این ممالک، خاطرات خوشی از دوران احمدی نژاد در ذهن دارند که تلاش برای حذف تعمدی آن از سوی یک وزیر دولت فعلی، آثار زیانباری برای وی و حرکت دیپلماتیکش متصور خواهد بود؛ هرچند طی 9 ماه گذشته، بر اثر نوع اقدامات وی و تیمش در وزارت خارجه، تلاش برای ارتباط گیری با غرب بر ادامه همراهی با کشورها و ملت های همراه در دولت های نهم و دهم ترجیح داده شده و روابط با کشورهای دوست آمریکای لاتین و برخی دول آفریقایی و آسیایی به کمترین حد خود رسیده است.
ظریف اما به مسایل فوق بسنده نکرده و در ادبیاتی عجیب و در ادامه مقاله اش، خود را از قالب یک مسئول دولت جمهوری اسلامی کنار کشیده و به مانند یک تماشاگر بی طرف، راجع به اتفاقات سال های اخیر در برخی کشورهای اسلامی اینگونه اظهارنظر کرده است: "خیزشهای سیاسی در دنیای عرب از اوائل سال 2011 و وضعیتهای عموماً خونبار بعد از آن - که در مراحل ابتدائی توسط برخی «بهار عربی» خوانده شد و دیگران آن را «بیداری اسلامی» خوانده اند - عنصر بی ثبات کننده دیگری را به منطقه افزوده است. چنین به نظر می رسد که این روند برای مدتی به طول خواهد انجامید، اگر چه مسیر فرآیند بغایت نامطمئن می نماید"!
سوال جدی و اساسی از وزیر خارجه این است که منظور وی از دیگرانی که این حرکت عظیم (نه جنبش!) را بیداری اسلامی خوانده اند، کیست؟ آیا این عبارت، دیدگاه مبتکرانه جمهوری اسلامی و شخص حضرت امام خامنه ای نبوده و آیا محمدجواد ظریف از مبدع این واژه بی خبر است؟ اگر بی خبر است که تنها می توان تاسف خورد، اما اگر کاملا در جریان هست، که قطعا همینطور است، این چه نوع ادبیاتی است که به کار برده شده است؟ سوال دیگر اینکه، آیا موج حمایت آشکار و علنی انقلاب اسلامی از بیداری اسلامی شکل گرفته در کشورهای مسلمان، کمک به بی ثباتی منطقه بوده است؟! محمدجواد ظریف برای خوشامد دوستان مذاکره گر غربی اش، چه می کند و چه می نویسد؟ آیا نقش او، یک نقش تماشاگر بیطرف است یا باید به عنوان مسئول دیپلماسی کشور، سیاست های اتخاذشده انقلاب اسلامی را پیگیری کند؟
اما آخرین نکته مهم در مقاله ظریف که البته توجه به آن نیاز دقت نظر و ظرافت در نوع بیان کلمات از سوی این دیپلمات خوش خنده دارد، عدم تصریح وی به حق غنی سازی برای کشورمان در جریان مذاکرات هسته ای است.
وی درباره موضوعات موردبحث ایران و 1+5 می نویسد: "روحانی برای شکستن بن بست و ورود در مذاکره با گروه 1+5 (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، ایالات متحده و آلمان) برای یافتن زمینه مشترک و رسیدن به توافقی که عدم اشاعه را تضمین کند، دستآوردهای علمی ایران را حفظ کند، حقوق غیرقابل انفکاک ایران براساس معاهده عدم اشاعه هسته ای را محترم بشمارد و تحریمهای ناعادلانه را که توسط قدرتهای خارجی تحمیل شده اند، پایان دهد، بدون فوت وقت اقدام کرد".
لطفا متن فوق را مجددا با دقت بخوانید؛ مشاهده می کنید که در مقاله مسئول ارشد تیم مذاکره کننده کشورمان پیرامون مسایلی که برای رسیدن به توافق بر سر آن تلاش می شود، هرگز نامی از حق غنی سازی اورانیوم برای جمهوری اسلامی ایران به میان نیامده است و این دقیقا همان موضوعی است که از زمان اعلام توافق ضعیف ژنو، از سوی منتقدین تاکید شده است.
موضوعی که مقامات رسمی آمریکا نیز بارها و بارها اعلام کرده اند که در توافق ژنو، حق غنی سازی ایران هرگز به رسمیت شناخته نشده است. مساله ای که در فیلم فاش شده از سخنان عراقچی، دیگر عضو تیم مذاکره کننده کشورمان، به آن تصریح شده که در مرقومه روحانی برای امام خامنه ای، حق غنی سازی به اشتباه ذکر شده است.
در این مقاله، ظریف با ذکر موضوعاتی که بر روی آن توافق شده، به صورت کاملا ظریفی از بیان حق غنی سازی خودداری کرده و البته سوالات و ابهامات بسیاری را نیز دامن زده است.
به هرحال، آنچه که لازم به یادآوری است اینکه اگر در مسیر پیش بینی شده مذاکرات هسته ای پیش رو جهت توافق جامع، از خطوط قرمز شش گانه ای که توسط امام خامنه ای بر آن تاکید آشکار شد، تخطی صورت بگیرد، قطعا مسئولان مذاکرات باید پاسخگوی تبعات سنگین آن باشند.