با وجود تبلیغات گسترده، طرح دعوت به انصراف از یارانهها با شکست مواجه شد و در نهایت حدود نه درصد مردم به تقاضای دولت تدبیر و امید تن دادند. سؤال این است که چرا با وجود اینکه مردم خودشان ده ماه قبل، این دولت را انتخاب کردند، اکنون در این عرصه با دولت همراه نبودند؟
به گزارش شبکه خبری هزاره سوم به نقل از برهان؛ دولت یازدهم در اجرای مرحلهی دوم هدفمندی یارانهها، با همکاری و تبلیغات صداوسیما، از شهروندان ایرانی درخواست کرد که از دریافت یارانهها انصراف دهند، اما با وجود تبلیغات گسترده، این طرح با شکست مواجه شد و در نهایت حدود نه درصد مردم به تقاضای دولت تدبیر و امید تن دادند. در این زمینه، با خانم «اشرف بروجردی»، از فعلان سیاسی اصلاحطلب و معاون اجتماعی و شوراهای وزیر کشور دولت اصلاحات، گفتوگو کردیم. خانم بروجردی معتقد است ادبیاتی که دولت برای دعوت مردم به انصراف از یارانهها به کار گرفت ادبیات خوبی نبود؛ چراکه جنبههای تهدیدی آن بیشتر از جنبههای تشویقی بود. از طرف دیگر، ایشان منتقد کلیت دعوت مردم به انصراف از دریافت یارانهها از جانب دولت است. متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
تحلیل شما از اصل اقدام دعوت مردم به انصراف از دریافت یارانه چیست و چرا با وجود اینکه تبلیغات گستردهای صورت گرفت، نتیجهبخش نبود و دعوت مردم به انصراف از یارانهها در عمل شکست خورد؟
اصل بحث که از مردم خواسته شود از دریافت یارانهی خود انصراف دهند درست بود، ولی بحث سر این است که فکر میکنم بهتر بود بیشتر از اینکه این کار از طریق دولت انجام شود تا مردم انصراف جدی داشته باشند و متقاضی انصراف از دریافت یارانه باشند، تشکلهای غیر دولتی، NGOها و نهادهای مدنی مسئولیت این کار را به عهده میگرفتند؛ ولی دولت خودش از مردم خواست که از دریافت یارانه خودداری کنند.
اگر تشکلهای غیردولتی میآمدند این کار را انجام میدادند، شاید دولت نتیجهی بهتری میگرفت. سؤال این است که چرا با وجود اینکه مردم خودشان دولت را انتخاب کردند و از برنامههای آن حمایت کردند و شعار تدبیر و امید از دل مردم بود، ولی در این عرصه با دولت همراه نبودند؟
یک جواب این است که در این زمینه ثبات قوانین و مقررات خوب شکل نگرفته است. مردم اعتماد یا بهعبارت دیگر، احساس امنیت از قوانین و مقررات را ندارند. چون اطلاع ندارند، نمیدانند آیا این منابع که از انصراف به دست میآید، کجا هزینه میشود؟ نگران هستند فردا بهگونهی دیگری عمل نشود و جاهای دیگر صرف نشود. همهی اینها مواردی است که به نظر من تأثیرگذار بود که مردم خود انصرافی نداشته باشند.
همچنین ادبیاتی که دولت به کار برد به نظر من ادبیات خوبی نبود. به جای اینکه تشویق بکند، به نظر من جنبهی تهدیدی داشت. لااقل مردم را راضی نمیکند. اگر نگوییم تشویق نمیکند. در نتیجه، چون مردم را راضی نمیکند، مردم میروند ثبتنام انجام میدهند.
از سوی دیگر، واقعاً قیمتها ثابت نیست و بالاست (تورم وجود دارد)، مردم احساس میکنند به این پول نیاز دارند و باید آن را بگیرند. غیر از این، مردم فکر میکنند این پول متعلق به خودشان هست و درست است که یارانه میگیرند.
اساساً دادن یارانه رویکرد غلطی بود. تقریباً طی هشت سال دولت گذشته، اینکه مردم چشمشان به دست دولت باشد در جامعه تبدیل به یک فرهنگ شد؛ در صورتی که اساساً این رویکرد که دولتها به مردم مساعده بدهند چیز خوبی نبود و بر روی مردم کمترین اثرش این بود که عزت نفس مردم آسیب دید.
حالا این شرایطی است که به وجود آمده و فکر میکنم دولت بهجای اینکه بخواهد در مسئلهای خودش متولی شود، بسپرد به نهادهای مردمی و اگر به دست خود مردم انجام دهد، بهتر میتواند نتیجه بدهد.
برداشتی که از صحبتهای شما به دست میآید این است که در مبحث خودانصرافی از دریافت یارانهها، بهلحاظ جامعهشناسی چندان زمینه فراهم نبود. اما یک دیدگاه هم این است که بعضی از مردم معتقدند اصلاً طرح هدفمندی یارانه از اساس دارد منحرف میشود، چون بحث این بود که ما آزادسازی قیمتها را انجام میدهیم و بعد از اینکه آزادسازی صورت گرفت، آن مبلغ را بهصورت دیگر به دست مردم میرسانیم، اما اکنون در گام دوم هدفمندی، آزادسازی همچنان صورت میگیرد و حاملهای انرژی گران شده و خواهد شد؛ در حالی که از سوی دولت تقاضا میشود که شما انصراف بدهید. این مسئله چقدر در عدم استقبال مردم از تقاضای دولت تأثیرگذار بود؟
این هم میتواند تأثیرگذار باشد. عوامل متعددی تأثیرگذار بود. یک مورد هم میتواند همین مسئله باشد، چون به هر حال آزادسازی قیمتها روند خاص خودش را طی میکند، افزایش قیمتها روند خودش را دارد، نیاز است که در این زمینه فرهنگسازی شود تا مردم خشمگین نشوند. این نگرانی وجود دارد که مردم علیه دولت خشمگین شوند.
مهم این است که مردم عادت کرده بودند در زمینهی تأمین بخشی از نیازهایشان از دولت مطالبه داشته باشند. ما این را به گداپروری یا شکسته شدن عزت نفس مردم تعبیر میکنیم و این تا بخواهد برگردد، زمانبر است و بهراحتی قابل بازگشت نیست.
یک نظر هم این است که اگر دولت قرار بود یارانهها را به این شکل ادامه بدهد، یعنی کاملاً برعکس آن چیزی که دولت قبلی انجام میداد، بهتر بود در جریان برنامهها و شعارهای انتخاباتی این بحث را مطرح کند. اما در فضای انتخاباتی، همهی کاندیداها به شکلی اصل یارانهها را و اینکه این طرح ادامه پیدا کند، بهصورت خیلی مبهم و کلی مطرح کردند و برنامهی خودشان را روشن نکردند. کاندیدای دیروز و رئیسجمهور فعلی بهتر نبود با مردم در میان بگذارد که یک شیوهی کاملاً متفاوت را در پی خواهم گرفت؟ فکر میکنم اگر همین صراحت بود، الآن اعتماد بهتر شکل میگرفت. تحلیل شما از این بحث چیست؟
به نظر من، این موضوع خاص در فضای انتخابات، نه بهصورت جدی مطرح شد و نه میتوانست جواب مناسبی دریافت کند. نکتهای که هست شرایط فعلی جامعه است. مهم این است که مردم عادت کرده بودند در زمینهی تأمین بخشی از نیازهایشان از دولت مطالبه داشته باشند. ما از این تعبیر میکنیم به گداپروری یا شکسته شدن عزت نفس مردم و این تا بخواهد برگردد، زمانبر است و بهراحتی قابل بازگشت نیست.
اجازه بدهید با این تعبیر گداپروری یا شکسته شدن اعتمادبهنفس مردم موافق نباشیم، بالأخره همین مردمی که معتقد هستید عزت نفسشان شکسته شده بود به دولت فعلی رأی دادند و الآن این رأی را همهی ما سند افتخار میدانیم.
من بحث را فقط در مورد یارانهها نمیبینم. اصلاً این عزت نفس مردم شکسته شده و بازگشت عزت نفس بهراحتی شدنی نیست. مردم ما مردم بزرگواری بودند، ایثار و فداکاری میکردند، الآن برای دریافت یک سبد کالا از سروکلهی هم بالا میروند و این غیر از شکسته شدن عزت نفس نمیتواند باشد.