شناسه خبر: 573 | منتشر شده در مورخ: 1392/11/8 | ساعت: 14:56 | گروه: صفحه نخست |
دلنوشته یک کارگردان در اعتراض به انقراض «یوزپلنگ ایرانی»
نیمیشن سهگانه «یوز» ۱۲ بهمن رونمایی میشود |
به گزارش هزاره سوم «علیرضا کاویانراد» تهیهکننده و کارگردان انیمیشنهای سه گانه «یوز» که لوح حامی یوزپلنگ ایران در سال 92 از انجمن یوزپلنگ ایران و سازمان محیط زیست را دریافت کرده و کاندیدای بهترین کارگردانی برای انیمیشن بلند سه گانه یوز در سومین جشنواره بینالمللی جامجم شده است، درباره این انیمیشن یادداشتی نوشته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده که متن کامل آن در ادامه میآید:
این آرم لباس تیم ملی هم برای خودش داستانی شده . خبر این بود : فیفا لباس تیم ملی فوتبال ایران با طرح یوز پلنگ آسیایی را پذیرفت. 12 بهمن روز رونمایی. تا پیش از آن خیلی از ماها نمیدانستیم اصلا تیم ملی باید آرمی برای خودش داشته باشد. حالا صدای خیلیها در امده و هر کسی حرف خودش را میزند و نظری دارد که ای آقا یوز پلنگ هم شد نماد ایرانی؟ ما که اینهمه نماد داریم مثلا . . . یا . . . حالا چون مثلا نشان فرانسویها خروس است و یا نشان کاناداییها خرس است ما هم باید روی لباسمان جک و جانور داشته باشیم؟ ما که یک ابر تمدن کهن هستیم. نمادهای با معنیتری میتوانستیم انتخاب کنیم.
بعضیها هم از آب گل آلود ماهی میگیرند. ما که اصلا در همان مرحله اول حذف میشویم، اینجوری فقط آبروی خودمان را میبریم و آبروی یوزپلنگ آسیایی. آنوقت میگویند شما که گربه هم نبودید چه برسد به یوز پلنگ. یا این که تیم ملی لباس یوزپلنگ میپوشد. یوزپلنگها چه لباسی بپوشند؟ یا این که خیلی چیزهای دیگه دارد منقرض میشود. نمیشود که نوبتی در هر دوره لباس یکی شان را پوشید.
اما در هرکدام از این اظهار نظرها بخشی از واقعیتها گفته میشود. مثلا این که مگر یوزپلنگ ایرانی را خارجیها میکشند که این نماد جلوی این کشتار را بگیرد. به جای تبلیغات و این ها بایستی کار عملی انجام شود . مثلا تعداد مراقبینش را زیاد کنند وانگهی تا زمانی که جریمه کشتن این حیوان دویست سیصد هزارتومان بیشتر نیست نمیشود کاری از پیش برد. تازه شاید توجه خیلیها به این جانور زیبا جلب شود و این که بخواهند سراغش بروند.
خلاصه بازار حرف و حدیث داغ است. این آرم هم موضوع خوبی شده که با هم بگو مگو کنیم و هرکدام هم بخواهیم سلیقه خودمان را به کرسی بنشانیم. اما واقعیت این است که ما آدم ها خیلی انحصار طلب هستیم. خیال می کنیم همه چیز برای ما خلق شده است و ما مالک همه چیز هستیم. می توانیم برای همه چیز تصمیم بگیریم که چه چیزی باشد و چه چیزی نباشد. از این طرف برای شکممان فوج فوج مرغ و خروس و گاو و گوسفند تولید می کنیم. از آن طرف برای تفریح شکار می کنیم. مقیاس ، سود و منفعت خودمان است. با از بین رفتن دریاچه ارومیه و حیات وحش منحصر به فرد آن ککمان نمی گزد، تا زمانی که زندگی خودمان ، یعنی ما انسان ها تهدید می شود.
ما جزیی از زنجیره حیات هستیم. تهدید بخشی از این زنجیره، تهدید حیات خودمان است. آنچه از دست رفته است قابل بازگرداندن نیست. بارها تلاش کردهایم ببر یا شیر را به کشورمان بیاوریم و این حیوانات زیبا را در طبیعت آزاد تکثیر کنیم و نتوانستهایم. حال آن که خود تا چند دهه پیش ببر و شیر داشته ایم . حالا هم اگر این حرکت، صرفا یک حرکت به قولی روشنفکرانه و تقلیدی باشد باید بگویم به خطا رفته ایم. تعداد این حیوانات زیبا عددی است دو رقمی و با این شرایط که پیش می رود و شاید تا برگزاری بازی های فوتبال، دیگر اثری از آن ها نباشد.
سازمان محیط زیست را نبایستی به تنهایی مسئول وضعیت دانست . برو بچه های انجمن یوز هم ، الحق والانصاف این سال ها خیلی زحمت کشیده اند . دیگر ارگان ها و تک تک مردم بایستی به کمک بیایند . واقعا داشتن جادهای محلی که درست از زیستگاه محدود این حیوان زیبا میگذرد تا چه قدر حیاتی است؟ نقش رسانه های جمعی تا چه اندازه است؟ نقش تلویزیون چیست؟ تا چه اندازه به این موضوع پرداخته؟ واقعیت این است که کار فرهنگی زیادی پیش روست. اطلاع رسانی مداوم و همه گیر. کارهای نمایشی، موزیکال، انیمیشن، در سطحی قابل توجه می تواند این جانور زیبا را که براستی ثروتی ملی است، از انقراض برهاند.
شاید برای یوزپلنگ ها دیر باشد اما لازم است آموزش هایی از این دست از سنین کودکی آغاز شود . نشانه هایی همچون حیوان آزاری ، می تواند نشانه هایی از روان پریشی باشد . چیزی که می تواند در سنین بالاتر منجر به دست زدن به دیگر آزاری ، جرم یا جنایت شود . در مقابل ، دوست داشتن حیوانات و احترام به هم نوع، در واقع یکی هستند. شاید جای خالی هشدارهای جادهای و روشهایی برای احتیاط بیشتر رانندگان در زیستگاههای یوز به چشم بیاید اما بی توجهی و کم اهمیت شمردن مرگ جانوران حیات وحش برای بسیاری را هم نبایستی نادیده انگاشت.
انتخاب یوزپلنگ نه تنها توجه جهانیان، که چشمان هر ایرانی را به خود جلب خواهد نمود. انتخاب این نماد، نه صرفا برای تماشاچیان سراسر جهان، یا جذب حمایتهای مالی، بلکه مخاطب ایرانی حائز اهمیت است. به هرحال فوتبال تنها ورزشی است که توانسته پیروزی و صعودش را به جشنی ملی تبدیل و مردم سراسر ایران را به خیابان ها بکشاند.
این جانوران زیبا حق حیات دارند. آن ها با آدم ها صدمه نمی زنند. حتی به ما نزدیک هم نمی شوند . این را از نزدیک و در چشمان کوشکی ، آن یوز در اسارت دیدم . کسی نمی داند چه طور مادرش را از دست داده . او در قفسی بزرگ تر از قفس های متداول بزرگ شده و هرگز طعم آزادی را نچشیده است . آیا این سرنوشت نهایی یوز ایرانی است؟