شناسه خبر: 6325 | منتشر شده در مورخ: 1393/2/22 | ساعت: 10:16 | گروه: سیاسی |
شخصیت سازی از نوع هاشمی
هزینه ای که "آل هاشمی" برای حفظ کارگزاران تحمیل می کند |
اکبر هاشمی رفسنجانی در بیان خاطرهای از ابعاد خودشیفتگی و کیش شخصیت «ابوالحسن بنی صدر» می گوید:« آقای بنیصدر میگفت: من اجتهاد را قبول دارم ولی مصداق مجتهد در دنیا فقط من هستم. با صراحت میگفت. این یک حرف شوخی یا مزاح نیست؛ با همان عددی که درست میکرد، مثلا صد و شصت و چند و مکرر در شورای انقلاب میگفت: اجتهاد این مقدار علم لازم دارد و این مقدار را فقط من دارم».
انتقاد هاشمی از خودشیفتگی بنی صدر و مذمت وی به دلیل آنکه خود را یگانه معیار اجتهاد معرفی کرده است٬ فی نفسه انتقاد ناواردی نیست. بویژه آنکه امام خمینی نیز در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر٬ با تحذیر مسئولان از فریفتگی دربرابر قدرت و مقام ظاهری فرمودند:«توجه داشته باشند همه کسانی که برای بشر خدمت می کنند٬ کسانی که دارای مقامی هستند٬ که مقام آنها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است. من از آقای بنی صدر می خواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوت نباشد. تفاوت بودن دلیل بر «ضعف نفس» است. و من از همه کسانی که در مقامی هستند٬ چه مقام های کشوری و چه مقام های لشکری می خواهم که به مقامات خودشان مغرور نباشند و در راه اعتلای اسلام و اعتلای ملت مسلمان و اعتلای کشور ایران کوشا باشند». اما به دلایلی که در ادامه ذکر می شود٬ به نظر می رسد که خانواده هاشمی رفسنجانی در مقام عمل٬خود را مقید به رعایت اصولی نمی دانند که دیگران را از انجام آن نهی می کنند:
نخست- در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات سال ۱۳۷۰ هاشمی با عنوان «سازندگی و شکوفایی» که مورخ ۱۳۹۳/۲/۱۶ در تالار همایش های سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزارشد٬ «محسن هاشمی» در اظهاراتی غیرمتعارف آرم دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی را ایده ای برگرفته از نام ۵ تن و نیز نماینده ۵ فرزند هاشمی اعلام کرد و گفت:« در این آرم ۵ قلم دیده می شود که به نیت از نام ۵ تن گرفته شده است و نماینده ۵ فرزند هاشمی است که ۵ قلم در دست دارند». ۱
دوم- «محمد هاشمی» در کتاب خاطرات خود که در سال ۱۳۹۲ روانه بازار شده است٬ می نویسد:«از زمانی که آمریکا را به قصد پاریس ترک کردم٬ خانه و زندگی و چاپخانه و امکاناتی را که در آمریکا داشتم٬ رها کرده بودم. نوروز ۱۳۵۸ بود که به آمریکا برگشتم. دو سه ماهی ماندم وسامانی به کارها دادم. خانه اجاره ای را پس داده و اجاره معوقه را پرداختم. با یک پاکستانی به تفاهم رسیدم و چاپخانه٬ ماشین و وسایل زندگی را به او واگذار کرده به ایران برگشتیم. در بازگشتم حاج بی بی٬ مرحوم مادرم٬ اخوی و خانم شان برای صحبت های نهایی به منزل عروس خانم در تهران رفتند. ایشان و خواهرانش در تهران دانشجو بودند و در آن زمان در تهران در خیابان ولنجک زندگی می کردند. شرایط جور شد. در این ایام امام به قم رفته بودند و ما هم برای مراسم عقد در روز ولادت حضرت قائم آل محمد ص در ۱۵ شعبان برابر تیر ۱۳۵۸ خدمت امام رسیدیم و ایشان خطبه عقدمان را جاری کردند.حاصل این ازدواج ۴ فرزند است. اولاد اولمان پسر شد و نامش را «علی» گذاشتیم. اولاد دوم مان هم «فاطمه». علی و فاطمه را خدمت امام بردیم و امام برایشان دعا کردند. فرزندان سوم و چهارم مان دوقلو شدند و نامشان را «حسن» و «حسین» گذاشتیم. من هم که «محمد» هستم. اسامی ما به ترتیب پنج تن می شود». ۲
به نظر می رسد که متعاقب بی اثر شدن گفتمان این همانی هاشمی با «نظام» و «انقلاب» در سال های اخیر٬ اکنون خانواده هاشمی به منظور بالا بردن هزینه انتقاد از «کارگزاران سازندگی» تلاش محسوس و معناداری را در جهت قدسیت بخشی به «آل هاشمی» آغاز نموده اند و در جهت نیل به این مقصود٬ حتی تبلیغات نامتعارف برای اشتهار یافتن «هاشمی ها» به ۵ تن آل عبا را نیز بلامانع تشخیص داده اند. در این میان موضوعی که «آل هاشمی» از آن غفلت ورزیده است٬ انتقادات پیش گفته ای است که «پدرخوانده سازندگی» و «محمد پدر» ۳ پیشتر نسبت به موضوع «خودشیفتگی» و «کیش شخصیت» ابراز نموده اند و برخورداری از چنین خصلت هایی را در افرادی مانند «ابوالحسن بنی صدر» مذمت کرده اند. درچنین شرایطی٬ در محکمه افکار عمومی قضاوتی جز این باقی نمی ماند که یا «آل هاشمی» را مصداق «عالم بی عمل» بداند٬ یا آنان را در آزمون راستی آزمایی اظهارات شان «مردود» تشخیص بدهد و یا قادر نباشد که تفاوت محسوسی را میان عملکرد آنان با افرادی که مذمت می کنند٬ بیابد.
با این توصیف٬ می توان نتیجه گرفت که «آل هاشمی» در مواجهه با مردم٬ در نسبتی این همانی با تمثیلی قرار دارند که «فرید ذکریا» درباره رفتارشناسی ایالات متحده آمریکا به کار می گیرد. ذکریا در کتاب «جهان پس از آمریکا» می نویسد:«واشنگتن باید بپذیرد که اگر استثناهایی خاص خود دارد٬ دیگر کشورها نیز دارند. وگرنه باید از این استثناها دست بکشد. اما هیچ یک از این دو کار را انجام ندادن و چیزی را موعظه کردن و چیز دیگری را عمل کردن ریاکاری است که هم بی حاصل است و هم اعتبار امریکا را از بین می برد…مثال مهم تر و ادامه دار این تنش به تکثیر سلاح های هسته ای مربوط می شود. این پیمان یک نظام دوگانه ایجاد کرده است…از این رو وقتی ایالات متحده به کشورها می گوید که ساخت حتی یک سلاح اتمی یک عمل زشت اخلاقی و ساسی و استراتژیک است و درهمین حال خود زرادخانه ای از هزاران موشک دارد و در حال ساخت و آزمایش موشک های جدید است٬ این محکوم کردن «توخالی» به نظر می رسد…صرف نظر از اینکه جهانی بدون بازدارندگی هسته ای اندیشه مناسبی است یا نه٬ ایالات متحده اگر در این راه کوششی مجدانه به خرج دهد اعتبار فراوانی به دست خوهد آورد. درغیراینصورت بار دیگر برای جهانیان موعظه خواهد کرد که «آنچه می گویم بکن٬ نه آنچه می کنم». ۴
----------------------------------------------
۱- شایان ذکر آنکه ادبیات نارسیستی «هاشمی پسر» با مرور واکنش های خاص «هاشمی پدر» در فضای گفتمانی کشور در اوائل دهه ۷۰ ٬ قابل ادراک است. آنگاه که در هنگام ایراد خطبه های جمعه توسط اکبر هاشمی رفسنجانی، عده ای از افراد با سردادن شعار «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» خطیب جمعه و رئیس جمهوری وقت را همراهی می کردند و درمقابل٬ هاشمی هیچگاه این افراد را از انتساب این قبیل از شعارهای افراطی علیه مخالفان دولت نهی نکرد.
۲- خاطرات محمد هاشمی رفسنجانی٬ تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲، صفحه ۲۶۶
۳- لقب محمد هاشمی رفسنجانی در میان ایرانیان مقیم امریکا
۴- جهان پس از آمریکا٬ فرید زکریا ، تهران: طرح نو، ۱۳۸۸ ، صفحات ۳-۲۷۱